خونبارش ساخته امیر قویدل و به تهیهکنندگی رسول صدرعاملی که تنها چند ماه پس از پیروزی انقلاب ساخته شده، داستان واقعی فرار سه سرباز مسلح از پادگانشان است که پس از مخفی شدن در خانه، یکی از آنها سرانجام لو رفته و با ماموران وارد نبردی جانانه میشود.
نقطهقوت فیلم که همچنان آن را پس از گذشت سالها ماندگار کرده، فرم مستندگونه فیلم است که در عین حال تنش زیادی را هم بر آن حاکم کرده است.
پس از آن به دو فیلم «پرونده» و «سناتور» هر دو از ساختههای مهدی صباغزاده میرسیم که گروهی متشکل از: غلامرضا موسوی، امکانیان، فریدون جیرانی و خود صباغزاده در ساخت هر دو مشارکت داشتهاند.
اولی داستان ارباب فئودال پرنفوذی است که یکی از رعیتهایش را پس از درگیر شدن با او به زندان انداخته و با ساختن سندی جعلی مبنی بر مرگ خود، مرد جوان را به تحمل حبسی طولانیمدت وادار میکند.
پرونده به مانند دیگر فیلمهای اوایل دهه 1360 بعضا دیالوگهای شعاری داشته که با توجه به داستان فیلم تا حدودی هم طبیعی جلوه میکند.
با این حال نمیتوان از ریتم مناسب فیلم و بازیهای خوب و تاثیرگذار فرامرز قریبیان و شیراندامی بسادگی گذشت.
سناتور که حدودا در نیمه دهه 60 ساخته شده، با وجود اکران آن در زمستان، با صفهای طویل سینمادوستان مواجه شد که حتی برای سازندگانش هم قابل تصور نبود.
جوانی از طبقه پایین جامعه پس از آشنایی با یک مرد صاحب نفوذ در حکومت پهلوی به واسطه تسلطش در رانندگی به استخدام او درآمده و مدتی بعد هنگام حمل هروئین با کامیون توسط استواری کارکشته دستگیر میشود.
دوستی این دو برای رسیدن به راس هرم و نابودی آن بخوبی قصه را پیش برده و به نقطه اوج میرساند و در این مسیر به بهترین شکل هم از کلیشهها بهره میگیرد.
بازی خوب قریبیان در کنار امکانیان که در آن زمان به جوان اول سینمای ایران تبدیل شده بود، سناتور را همچنان پس از گذشت 30 سال سرپا نگه داشته و مانع نشستن گرد و غبار زمان روی آن شده است.
دیگر فیلم مهم انقلابی سینمای ایران که بدون استثنا در تمامی دهههای فجر بیست و پنج سال اخیر روی آنتن شبکههای مختلف رفته و همچنان هم بینندگان خود را حفظ کرده، «ترن» به کارگردانی زندهیاد امیر قویدل است.
فیلم داستان یک قطار حاوی سوخت است که در بحبوحه انقلاب باید به دست مردم سرمازده برسد، در حالی که مامور ساواک همراه با گروهش میخواهند که مانع از این اتفاق شوند.
در این میان فولاد که رانندگی قطار باری را بر عهده دارد، یکتنه مقابل همه ایستاده و قطار را به سمت مردم حرکت میدهد.
برای آن که به چرایی موفقیت این فیلم که بیست و پنج سال از ساختش هم گذشته پی ببریم، باید به سراغ فیلمنامه جذاب و استاندارد آن رفت.
قویدل در ترن که برداشتی آزاد از فیلم مشهور گذرگاه کاساندرا میباشد، با همکاری جمال امید، بهرام ریپور و حسن هدایت فیلمنامهای جاندار و محکم نوشته و در اجرا نیز نقاط قوت موجود در آن را برجستهتر کرده است.
قصهای ساده و سرراست که به شیوه کلاسیک فیلمنامهنویسی به نگارش درآمده و با ریتم فوقالعادهای پیش میرود بدون آنکه یکدستی خود را از دست بدهد.
توقف کامل قطار در یکی از ایستگاهها که در آن ماموران لباسهای ضدحریق پوشیدهاند، نقطه عطف دوم فیلمنامه است که مخاطب را تا مرز ناامیدی پیش میبرد، اما یک اتفاق باعث به راه افتادن دوباره قطار در حالی که فولاد زخمی شده، میشود.
ترن یکی از نمونههای موفق شخصیتپردازی در سینمای ایران است که قهرمان کاملا کلاسیکی به نام فولاد دارد.
یک لکوموتیوران کهنهکار که میخواهد آخرین ماموریت کاریاش را به یادماندنی کرده و قدمی در راه مبارزات انقلابی مردم بردارد.
در کنار او تیپ ـ شخصیتهایی همچون: شاگرد فولاد، کارگر لکوموتیو، مامور ساواک و افسر ارتشی قرار گرفتهاند که هر یک نمایندهای از تیپهای آشنا برای مردم هستند و همگی آنها به برجستهتر شدن قهرمان داستان (فولاد) کمک کردهاند.
«کیمیا و خاک» ساخته عباس رافعی از تازهترین نمونههای ساخته شده در رابطه با انقلاب است که در پنج سال اخیر بارها از شبکههای مختلف پخش شده است.
فیلم از چند داستانک با محوریت جوانانی انقلابی تشکیل شده که در یک جا به هم پیوند خورده و به قصهای واحد تبدیل میشوند.
رساندن قرآن قدیمی مهر شده توسط ایلهای بختیاری به امام خمینی(ره) در پاریس، هسته مرکزی داستان کیمیا و خاک است که دیگر شخصیتها حول محور آن میچرخند.