به گزارش مشرق، قصه و فیلمنامهای را سر راست تعریف کردن در سینمای ایران کار سختی نیست،
اما خیلی از کارگردانها دوست دارند این کار سهل و آسان را برای مخاطب و
خود نیز پیچیده کنند؛ به نوعی لقمه را یک دور، دور سر بگردانند و بعد در
دهان بگذارند! در چند سال اخیر تجربه اینکه فیلمنامهای از آخر به اول شروع
میشود و روی پرده نمایش میرود، ایده جذاب و متفاوتی بوده است، اما در
همین تفاوتها گاهی خود کارگردان هم در فیلم دچار سرگردانی میشود که حالا
نوبت کدام سکانس است و باید میزانسن را چطور چید!
بارها گفتهایم که چرا در سینما موقعیتهای متفاوت در ساختار و فیلمنامه را
تجربه نمیکنیم.
ساختن فیلمی متفاوت چه در ساختار و چه در مضمون همانند فیلم «ماهی و گربه» به کارگردانی شهرام مکری را هرگز از خاطر نخواهیم برد و هنوز خیلی از منتقدان معتقدند که این فیلم جای حرف زیادی دارد و میتوان آن را به شاهکار سینمای تجربی تشبیه کرد که مشابه آن را تاکنون در تاریخ سینما نداشتهایم. یا فیلم مفرح «رخ دیوانه» به کارگردانی ابوالحسن داوودی که صرفاً فیلم سرگرمکنندهای است و مخاطب در انتها وقتی میفهمد یک دروغ بزرگ را به مدت 90 دقیقه تماشا کرده است نهتنها ناراحت نمیشود بلکه با رضایت هم سالن سینما را ترک میکند.
تا اینجا در جشنواره فیلم فجر هم با فیلمهایی روبهرو بودهایم که اغلب مضمونی تلخ و یکنواخت از بدبختی آدمهای داستان را به شیوههای مختلف در معرض تماشای مخاطبان قرار دادهاند. از فیلمهای آپارتمانی تا دختران فراری و زندگی فقیرانه و مریضی و مرگ و... همه را امسال در جشنواره فیلم فجر دیدهایم. تا اینکه روز شنبه فیلم «بارکد» به کارگردانی مصطفی کیایی در کاخ جشنواره فیلم فجر به نمایش درآمد. فیلم «بارکد»، داستان پسری است که رویای پولدار شدن در سر دارد. طبق روال فیلمهای این کارگردان بعد از چند سکانس، نمایش مسابقه 2 ماشین در خیابانهای تهران، حاضران در سالن را روی صندلی میخکوب کرد.
اما وقتی به عمق ماجرا و فیلم فکر میکنی و داستان فیلم را از انتها به ابتدا میبینی، مدام در ذهنت جستوجو میکنی که آنچه دیدهای از کجا آغاز شده است، اما در باورت هم نمیگنجد که چقدر آدم پولدار این فیلم و نیز پلیس غیرواقعی هستند و هرگز نمیتوانی آنها یا آنچه در فیلم دیدهای را باور کنی. اصلاً اگر داستان این فیلم سرراست و دقیق از همان ابتدا تعریف میشد، شاید بیشتر به دلت مینشست تا اینکه مدام در طول فیلم باید به ذهنت رجوع کنی که چرا یک آدم پولدار باید به یک آدم معمولی اعتماد کند و زندگی او را در شرایطی نهچندان مساعد در باور خود بگنجاند. یا اینکه پلیسها اگر روزی روحیه شوخطبعی را هم با خود همراه داشته باشند، دیگر پلیس بداخلاق و باابهت در جامعه معنایی نخواهد داشت.
منبع: هنرآنلاین
ساختن فیلمی متفاوت چه در ساختار و چه در مضمون همانند فیلم «ماهی و گربه» به کارگردانی شهرام مکری را هرگز از خاطر نخواهیم برد و هنوز خیلی از منتقدان معتقدند که این فیلم جای حرف زیادی دارد و میتوان آن را به شاهکار سینمای تجربی تشبیه کرد که مشابه آن را تاکنون در تاریخ سینما نداشتهایم. یا فیلم مفرح «رخ دیوانه» به کارگردانی ابوالحسن داوودی که صرفاً فیلم سرگرمکنندهای است و مخاطب در انتها وقتی میفهمد یک دروغ بزرگ را به مدت 90 دقیقه تماشا کرده است نهتنها ناراحت نمیشود بلکه با رضایت هم سالن سینما را ترک میکند.
تا اینجا در جشنواره فیلم فجر هم با فیلمهایی روبهرو بودهایم که اغلب مضمونی تلخ و یکنواخت از بدبختی آدمهای داستان را به شیوههای مختلف در معرض تماشای مخاطبان قرار دادهاند. از فیلمهای آپارتمانی تا دختران فراری و زندگی فقیرانه و مریضی و مرگ و... همه را امسال در جشنواره فیلم فجر دیدهایم. تا اینکه روز شنبه فیلم «بارکد» به کارگردانی مصطفی کیایی در کاخ جشنواره فیلم فجر به نمایش درآمد. فیلم «بارکد»، داستان پسری است که رویای پولدار شدن در سر دارد. طبق روال فیلمهای این کارگردان بعد از چند سکانس، نمایش مسابقه 2 ماشین در خیابانهای تهران، حاضران در سالن را روی صندلی میخکوب کرد.
اما وقتی به عمق ماجرا و فیلم فکر میکنی و داستان فیلم را از انتها به ابتدا میبینی، مدام در ذهنت جستوجو میکنی که آنچه دیدهای از کجا آغاز شده است، اما در باورت هم نمیگنجد که چقدر آدم پولدار این فیلم و نیز پلیس غیرواقعی هستند و هرگز نمیتوانی آنها یا آنچه در فیلم دیدهای را باور کنی. اصلاً اگر داستان این فیلم سرراست و دقیق از همان ابتدا تعریف میشد، شاید بیشتر به دلت مینشست تا اینکه مدام در طول فیلم باید به ذهنت رجوع کنی که چرا یک آدم پولدار باید به یک آدم معمولی اعتماد کند و زندگی او را در شرایطی نهچندان مساعد در باور خود بگنجاند. یا اینکه پلیسها اگر روزی روحیه شوخطبعی را هم با خود همراه داشته باشند، دیگر پلیس بداخلاق و باابهت در جامعه معنایی نخواهد داشت.
منبع: هنرآنلاین