ما باید خواستار اقدامات قانونی و پیگرد قضایی رهبران دولتی شویم که اقدامات آنها، تخلف آشکار از قوانین بین الملل به حساب می آید. دولت های اروپایی باید به جنایت جنگی متهم شوند، ولی ما به آنها اجازه می دهیم تا همچنان به کشتارهای جمعی شان ادامه دهند. سپس زمانی که با مشکلات ثانویه ای نظیر آواره شدن گسترده مردم در نتیجه جنگ ها و کشمکش هایی مواجه می شویم که دولت های ما به آنها دامن زده اند، با بی منطقی و بزدلی تنها قربانیان جنایات دولت هایمان را سرزنش می کنیم.
یکی از اقداماتی که باید انجام دهیم، پاسخگو کردن آن دسته از رهبران اروپایی ائتلاف نظامی به رهبری آمریکا/ ناتو بر اساس قوانین بین المللی است. تمام رهبران دولتی و نظامی باید به جرم جنایت جنگی و بر هم زدن صلح و آرامش تحت پیگرد قرار گیرند. شواهد روشن و فراوانی نیز در این باره وجود دارد. این واقعیت که دولت های اروپایی جنگ های مشکوک فرامرزی را – با معافیت از پاسخگویی - به راه انداخته اند، مایه شرمساری واقعی و ریشه واقعی مشکل است.
جنگ ها در یوگسلاوی سابق، افغانستان، عراق، لیبی و اوکراین بعلاوه سوءقصدها در پاکستان، سومالی و یمن و عملیات های نظامی پنهانی در مالی، نیجر و ساحل عاج، همگی با همدستی کشورهای عضو اتحادیه اروپا صورت گرفته اند. به ویژه انگلیس و فرانسه در عملی کردن مداخلات نظامی ناتو به رهبری آمریکا، چه پنهان و چه آشکار، نظیر آنچه در لیبی و سوریه شاهد بوده ایم، نقش بسیار مهمی داشته اند.
آواره شدن میلیون ها انسان در سراسر آسیای مرکزی، خاورمیانه و آفریقا، نتیجه مستقیم نظامی گری اروپایی در پیوند با نظامی گری واشنگتن است. حتی مداخله فرانسه در مالی و جمهوری آفریقای مرکزی بر اساس قوانین بین الملل جای پرسش دارد. هر دوی این حملات بدون تصویب قطعنامه ای از سوی شورای امنیت سازمان ملل به اجرا در آمده اند.
در طول پنج دهه گذشته شاید لیبی فاحش ترین مورد از جنگ غیرقانونی باشد که توسط ناتو و اعضای اروپایی اش از جمله نروژ، دانمارک، هلند، ایتالیا بعلاوه انگلیس و فرانسه انجام شد. این کشورها در کنار آمریکا با بمباران این مرفه ترین و با ثبات ترین کشور آفریقا و فروبردن آن در هرج و مرجی خونین، از موازین سازمان ملل تخطی کرده اند. هزاران غیرنظامی در حملات هفت ماهه آمریکا- اتحادیه اروپا به لیبی جان خود را از دست دادند.
لیبی به دولتی فشل تبدیل شد و گروه های مسلح افراطی غیرقانونی کنترل آن را در دست گرفتند. این دولت های اروپایی بودند که مجوز سقوط لیبی به این بربریت را صادر کردند. کجاست فراخوان ها برای اجرای عدالت در مورد این جنایات فجیع در به اصطلاح اروپای متمدن، قانونمدار و برنده جایزه نوبل؟
با این همه هفته گذشته سران نظامی آمریکایی و اروپایی حتی خواستار یک مداخله نظامی دیگر در لیبی و سوریه شدند. این دعوت به مداخله نظامی – به گفته وکیل برجسته جنایات جنگی کریستوفر بلک، فارغ از هدف اعلام شده آن یعنی «مبارزه با تروریسم»- بر اساس قوانین بین الملل خود یک عمل تهاجمی غیرقانونی محسوب می شود.
حتی زمانی که کشورها مستقیما مورد حمله نظامی ناتو قرار نمی گیرند، مثل اریتره، سودان و کامرون، آوارگانی که از چنین مکان هایی به سمت اروپا می آیند، عمدتا به این دلیل دست به این کار می زنند که در نتیجه حملات ناتو، لیبی به دروازه بدون قانون اروپا تبدیل شده است.
این هفته ما شاهد بودیم که پارلمان دانمارک قانونی را به تصویب رساند که به پلیس اجازه می داد وجوه نقد بیشتر از 1400 دلار پناهجویان را ضبط کنند. این حرکت موجب برانگیخته شدن مخالفت های بین المللی و نگرانی نسبت به زیرپا گذاشته شدن موازین حقوق بشری از سوی مقامات دانمارک گردید.
تصویب این قانون در دانمارک تنها یکی از نشانه های ترسناکی است که نشان می دهد هر چه می گذرد خصومت بیشتری نسبت به آوارگان در اروپا در حال شکل گیری است. کشورهایی چون مجارستان، اسلونی، لهستان و اتریش مرزهای خود را مسدود کرده اند. حتی آلمان و سوئد که قبلا مرزهای بازتری داشتند، در حال وضع محدودیت های بیشتر برای جلوگیری از ورود پناهجویان و عودت دادن آنها به جایی که از آن آمده اند هستند.
از یک سو این مسئله قابل درک است که ساکنان کشورهای مختلف نسبت به ورود سیلی از افرادی از ملیت های خارجی نگران شده باشند. اما این خطر وجود دارد که واکنشی افراطی و هیستریک به وقوع بپیوندد که در جهت منافع سیاسی گروه های نژادپرست خواهد بود.
در اقدامی که یک عمل تحریک آمیز غیرمسئولانه آشکار به حساب می آید، کاریکاتوری در یک مجله فرانسوی به چاپ رسیده که در آن تصویر پسربچه ای سوری که در اثر غرق شدن جانش را از دست داده، به شکل یک متجاوز جنسی بزرگسال دیده می شود.
سیاه نمایی چهره پناهجویان به عنوان «همدردی کنندگان با تروریست ها» نیز به همین ترتیب است. به دنبال حملات تروریستی 13 نوامبر جهادی ها در پاریس، افزایش شدیدی درموارد حملات نفرت پراکنانه ضد مسلمانان در انگلیس و فرانسه به وقوع پیوست. تروریست های پاریس شاید همراه با موج آوارگان رانده شده از سوریه وارد اروپا شده باشند. اما بی شک تمرکز واقعی باید به این مسئله معطوف شود که چرا و چگونه این جهادی ها اصولا به سوریه رفته اند. و چرا میلیون ها انسان از کشورشان آواره شده اند.
در هفته جاری همچنین شاهد گزارش هایی بودیم که برخی از پناهجویان در انگلیس مجبور به بستن بازوبندهایی به رنگ روشن شده اند تا بتوان آنها را هنگام توزیع مواد غذایی در بین آنها بهتر شناسایی کرد. به نوشته روزنامه گاردین در نتیجه این تفکیک هویتی، تعدادی از آنها در خیابان ها مورد تعدی قرار گرفته اند.
قبلا پناهجویان در شهر انگلیسی میدلزبورو از سوی یکی از مقامات محلی وادار شده بودند که درِ خانه هایشان را به رنگ قرمز درآورند. در این مورد نیز این تبعیض به حملات گروه های نژادپرست به آنها منجر گردید.
اروپا چه به شکل رسمی و چه غیر رسمی در حال تبدیل شدن به یک دژ نژادپرستی و بیگانه هراسی است. با توجه به تاریخ جنگ، آوارگی، فاشیسم و نسل کشی درخود این قاره، قرار گرفتن دیگر باره اروپا در سراشیب تند چنین ذهنیت پوچ گرایانه ای، می تواند به شدت مشکل آفرین باشد. وقتی می بینیم که وضع موازین تندروانه علیه پناهجویان در حال یافتن دفاعیه پردازهایی برای خود است که از «حفظ خون و فرهنگ اروپایی» سخن می گویند، نگرانی ها مضاعف می شود. با توجه به هزاره مهاجرت ها در اروپا، سخن گفتن از «خون خالص» را جز تصورات اسطوره ای مغرضانه چه چیز دیگری می توان نامید؟
مقایسه کردن اروپا به قایقی در حال غرق شدن که انباشته از انبوه مهاجران است، ابلهانه و غیرمسئولانه است. یک میلیون پناهجویی که در سال گذشته از سوی اروپا پذیرفته شده اند، تنها دو دهم درصد از کل جمعیت 500 میلیون نفری آن را شامل می شوند. دانمارک سال گذشته 21 هزار و 300 پناهجو را پذیرفته که چهار دهم درصد از کل جمعیت آن را تشکیل می دهند.
«بحران» پناهجویان اروپا در حال تبدیل شدن به یک وحشت عمومی غیرمنطقی و بیگانه هراسانه است که واقعیت های موجود آن را توجیه نمی کنند. این کار گمراه کردن مردم و کشاندن آنها به سوی قلمرو سیاسی خطرناک پیگرد، تبعیض نژادپرستانه و در نهایت جوامع فاشیستی است که تمامی حقوق ما را به عنوان شهروند سلب خواهد کرد.
اما نکته بسیار مهم تر این است که پیش گرفتن رفتاری هیستریک نسبت به آوارگان، انحراف از مسئله واقعی محسوب می شود. این مسئله که دولت های اروپایی همدست جنگ های تهاجمی غیرقانونی و مداخلات پنهانی با هدف تغییر رژیم در دیگر کشورهایند. رهبران سیاسی مثل دیوید کامرون انگلیسی یا فرانسیس اولاند فرانسوی همچنین پیش از او نیکولا سارکوزی، باید به جرم جنایت علیه صلح تحت پیگرد قرار گیرند. مشکل واقعی این است که شهروندان اروپایی، دولت های یاغی خود را پاسخگو نمی دانند.
به جای سرزنش قربانیان، بدکاران را از کرده خود شرمسار کنید. اگر ما دربرابر ظلم و بی قانون نایستیم، قربانیان بعدی خود ما خواهیم بود.
نویسنده: Finian Cunningham
فینیان کانینگهام روزنامه نگار مستقل که مقالات او با تمرکز بر امور بین المللی، به چندین زبان منتشر شده اند و با نشریاتی چون میرور، آیریش تایمز و ایندیپندنت همکاری داشته است.
ترجمه: حسین گلزاری
منبع: https://www.rt.com/op-edge/330336-war-migrants-europe-refugees/