برای من کار در مریوان سخت‌تر بود؛ هم به خاطر اینکه حاج احمد مدام در کوه‌ها بوده و اصلا زندگی نرمالی نداشته؛ بازسازی آن روزها هم برای ما دشوار بود. من آرزو داشتم روی یک سطح صاف راه بروم. من شنیده بودم که حاج احمد در کردستان خیلی محبوب است اما باورم نمی‌شد.

گروه جهاد و مقاومت مشرق - زیر سقف بازارچه نائب‌السلطنه تهران، در یک ظهر نسبتا سرد پاییزی، وقتی هنروران و گروه طراحی صحنه در حال آماده سازی مسیر بازارچه برای عبور حاج احمد و ورودش به «قنادی متوسلیان یزدی» بودند، در گوشه‌ای از همهمه بازارچه، هادی حجازی‌فر را با سئوالاتمان سرگرم کردیم. او هم گرم و صمیمی جواب‌هایمان را با ته‌لهجه شیرین آذری‌اش داد...

*چگونه برای بازی در این نقش انتخاب شدید؟

دوستان با من آشنایی داشتند. آقای امینی و زمین‌پرداز با من تماس گرفتند. من ابتدا تعجب کردم و گفتم که فکر نکنم خیلی شبیه شخصیت مورد نظرتان باشم اما آنها روی نگاه و خصوصیات اخلاقی من متمرکز شده بودند و بعد از دو سه تماس تلفنی و یک دیدار حضوری، تست گریم انجام شد و کار را آغاز کردیم.

*شما سابقه بازیگری هم دارید؟

بله، من قبلا در سینما و تئاتر بازی‌هایی داشتم اما سال‌ها بود که از بازیگری فاصله گرفته بودم. آخرین فیلمی ‌که در آن بازی کردم، «مزرعه پدری» مرحوم ملاقلی پور بود. بعد از آن روی کار اصلی‌ام که کارگردانی بود تمرکز کردم.


گفتگو با‌ هادی حجازی فر، بازیگر نقش حاج احمد متوسلیان

*با شخصیت حاج احمد متوسلیان چقدر آشنا بودید؟

می‌شناختمشان اما نه به شدتی که الان با این موضوع درگیر هستم. گروه تحقیق، زندگی‌نامه حاج احمد را به اضافه مقدار زیادی فیلم و عکس در اختیار من قرار داد که در آشنایی من با حاج احمد خیلی موثر بود. من به کمک این منابع، با خصوصیت‌های اخلاقی، ژست‌ها و شخصیت حاج احمد آشنا شدم.

*احیانا کتاب‌هایی که در این موضوع بود را هم خواندید؟

بله، همه را تا جایی که می‌توانستم مطالعه کردم تا شناختی پیدا کنم. سعی‌ام این بود که یا خودم را به شخصیت ایشان نزدیک کنم یا نقش را به خودم نزدیک کنم.

*با توجه به این آشنایی‌تان، می‌شود حاج احمد را در یک جمله تعریف کنید...

دلم برای حاج احمد تنگ می‌شود؛ ما به خانه قدیمی ‌حاج احمد هم رفتیم، جایی که به دنیا آمده بود، بزرگ شده و جاویدالاثر شده بود؛ که متاسفانه الان تبدیل به یک خرابه شده است. حقیقت این است از همین روزها که به آخر کار نزدیک می‌شویم، با اینکه کار سخت و طاقت فرسایی داشتیم، دلم برای حاج احمد تنگ شده است.

*پس حسابی دلبسته حاج احمد شده‌اید؟

بله؛ خصوصا در مریوان که بودیم، مردم آنجا خیلی حاج احمد را دوست داشتند و واکنش‌های جالبی به من نشان می‌دادند. تا وقتی که گریم داشتی تحویلم می‌گرفتند؛ ولی همین که گریم را پاک می‌کردم، دیگر کاری به کارم نداشتند! به نظر من حاج احمد ، یک انسان بود با همه ضعف‌ها و قوت‌هایش. از جنس مردم و یک جنگجو به معنای واقعی کلمه بود.

*یکی از ویژگی‌های این فیلم نبود دیالوگ برای بازیگران است. با این موضوع چگونه روبرو شدید؟

باور کنید کار به این صورت بسیار سخت‌تر است. شما باید اتفاقات را بازی کنید بدون اینکه بتوانید از عنصر بیان در بازیگری استفاده کنید. البته در چند صحنه بر اساس صدای واقعی حاج احمد لبخوانی داشته‌ام که یک سکانس آن 7 دقیقه می‌شد که سخنرانی حاج احمد در مسجد جامع پاوه بود. بازخوانی این سخنرانی آتشین و جنجالی حاج احمد، کار بسیار سختی بود که شکر خدا به خوبی انجام شد. به هر حال با بدن و میمیک باید موضوع را به مخاطب می‌رساندیم که این از جنبه‌هایی کمکمان می‌کرد و از جنبه‌هایی هم کار را سخت می‌کرد.

گفتگو با‌ هادی حجازی فر، بازیگر نقش حاج احمد متوسلیان

*در این شهرهایی که کارکردید، کدام قسمت سخت‌تر بود؟

برای من کار در مریوان سخت‌تر بود؛ هم به خاطر اینکه حاج احمد مدام در کوه‌ها بوده و اصلا زندگی نرمالی نداشته؛ بازسازی آن روزها هم برای ما دشوار بود. من آرزو داشتم روی یک سطح صاف راه بروم. من شنیده بودم که حاج احمد در کردستان خیلی محبوب است اما باورم نمی‌شد؛ تا اینکه در آنجا محبوبیت ایشان را درک کردم. پیرمردها می‌آمدند و انگار که «کاک احمد» را دوباره دیده‌اند، من را بغل کرده و ابراز محبت می‌کردند. لذا آنجا برایم تجربه کاملا عجیب و غریبی بود.

*از دوستان و همرزمان حاج احمد هم برای رسیدن به شخصیت ایشان استفاده کردید؟

تحقیقات گروه ما و فیلم‌ها و مستندات، آن قدر کامل بود که تقریبا از این کار به خاطر محدودیت زمانی بی‌نیاز بودم. در کردستان هم تعدادی از پیشمرگان کرد مسلمان بودند که به من کمک می‌کردند. به هر حال تلاش کردم متوسلیانی که مهدویان در ذهنش بوده را بازی کنم.

*تا اینجا از کار راضی هستید؟

چون من دو عمویم شهید شده‌اند و کار قبلی مهدویان، یعنی «آخرین روزهای زمستان» را خیلی دوست داشتم، با این فضا مأنوس بودم و این دلبستگی‌ها باعث شد از کار راضی باشم. البته کمی‌خسته شده‌ام و ممکن است بهانه گیری هم بکنم، اما وقتی دوستان صحنه و گریم را می‌بینم، خستگی‌ام در می‌رود.

*شباهت زیاد شما حتی از نظر قد و قامت با حاج احمد واقعا بی‌نظیر است...

جالب است بدانید حتی قد و وزن من با حاج احمد در آن مقطع مبارزاتش یکی بوده. حتی در رفتار شخصی هم فیگورهایی دارم که وقتی عکس‌ها را دیدیم، متوجه شدیم چقدر شباهت از این جهت وجود دارد. مثلا گاهی که می‌ایستادم و منتظر بودم تا جای دوربین مشخص شود و دستم را پشتم نگه می‌داشتم، محمدحسین مهدویان می‌گفت: همین حس را نگه‌دار... و من می‌گفتم که این فیگور خودم است. البته تلاش داشتم و روی ژست‌هایم خیلی کار کردم. البته به نظرم این گام اول برای آشنایی با حاج احمد است و ان‌شا‌الله کارهای دیگری هم در این زمینه انجام بشود اما به هر حال با توجه به دوستان متعصب و حساس حاج احمد، امیدواریم این فیلم مورد توجه آن‌ها هم قرار بگیرد.

*در این مدت خواب حاج احمد را ندیده‌اید؟

ما آنقدر خسته می‌شویم که اصلا به معنای واقعی نمی‌خوابیم تا بخواهیم خواب ببینیم!

*فیلمبرداری بر اساس نظم تاریخی پیش رفته یا رج هم زده‌اید؟

تا بخشی از کار بر اساس نظم تاریخی پیش رفت اما با توجه به تغییر فصل و شرایط آب و هوایی مجبور شدیم رج بزنیم. به لحاظ حسی هم چون کارگردانمان با هوش بود، کمک زیادی به من شد. مثلا به من فرصت داد که ریشهایم بلند بشود و به مرور، ریش‌های گریم تبدیل شد به ریش‌های خودم.

* ماهنامه هشهری پایداری

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha

این مطالب را از دست ندهید....

فیلم برگزیده

برگزیده ورزشی

برگزیده عکس