به گزارش مشرق، سیاست خارجی جمهوری اسلامی در بیش از سه دههی اخیر در عرصه منطقهای و بینالمللی بازتابی از مبانی هویتساز خود بوده است.1 چنانکه میتوان کلیدواژهی سیاست خارجی ایران را در مواردی چون حفظ کرامت و عزت انسانها در چارچوب حفظ استقلال، آزادی و تمامیت ارضی، برابری انسانها، نفی سلطهجویی و سلطهپذیری و نیز تلاش برای تأمین صلح و امنیت منطقه و جهان جستوجو کرد. در این یادداشت برآنیم تا به مصادیقی که درخصوص پیگیری عزت ملی توسط جمهوری اسلامی ایران در عرصهی «سیاست خارجی» وجود داشته است، بپردازیم. در اینجا تکیه بر مصادیقی است که «با وجود داشتن هزینه برای منافع مادی جمهوری اسلامی ایران»، در آنها سیاست عزتمندانه پیجویی شده است.
مصادیق پیجویی عزت ملی در سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران
یکی از اصول اساسی در سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران، ناظر به عزت و
اقتدار اسلام و حکومت اسلامی است که در قالب «نفی سلطهجویی و سلطهپذیری»
در اصول قانون اساسی نیز بر آن تصریح شده است. تعبیر قرآنی این اصل، همان
عبارت معروف «نفی سبیل» است.2 شالوده و اساس این قاعده در سیاست خارجی
جمهوری اسلامی، نفی ظلم و ستم بر مردم مسلمان و حفظ استقلال و نفی وابستگی
نسبت به بیگانگان است. دولت اسلامی براساس آموزههای دین مبین اسلام، نه
زیر بار ظلم میرود، نه بهدنبال سلطه بر دولتهای دیگر است و نه سلطهی
قدرتهای بزرگ را بر خود یا دولتهای مسلمان یا غیرمسلمان دیگر (جهان سوم،
مستضعفین جهان) میپذیرد.3 در ادامه به بررسی مصادیق استقلالطلبی و
سلطهستیزی جمهوری اسلامی ایران در دو سطح منطقهای و بینالمللی
میپردازیم.
سطح منطقهای
سیاستهای ایران در محور مقاومت:
گفتمان مقاومت نماد اصلی شاکلهسازی عزتمندانه و مقتدارنهی سیاست خارجی
جمهوری اسلامی ایران بهشمار میرود. نظام جمهوری اسلامی ایران، براساس
مبانی مکتبی و اصول قانون اساسی، از آغاز شکلگیری، علیرغم مشکلات متعدد
داخلی و خارجی، بر حمایت مادی و معنوی از جریان مقاومت اسلامی و نهضتهای
آزادیبخش تأکید زیادی داشته و در این راه، هزینههایی را نیز پرداخته است.
این مسئله، با فراهم شدن زمینه برای اتهامات تروریستی علیه ایران، منجر به
تشدید سیاستهای تحریمی و تعقیب سیاستهایی چون ایرانهراسی و اسلامهراسی
در راستای تضعیف کشور شد. بااینحال وجود ضرورتهایی ادامهی روند حمایت
از جبههی مقاومت را توجیه میکند. در این زمینه، رهبر انقلاب، حضرت
آیتالله خامنهای، با اشاره به ابتکار عمل مسئولان نظام در مسائل جهانی،
بهویژه مسائل منطقهای، میفرمایند: «در عرصهی خارجی، کشور از موقعیتی
کمنظیر و تحرک و نشاط خوبی برخوردار است و حوادث منطقهای مانند پیروزی
حزبالله و حماس نیز بهلطف پروردگار و امدادهای الهی، موقعیت نظام اسلامی
را تحکیم بخشیده است... مخالفان اسلام و مسلمین، هنوز مبهوت این حادثه مهم
هستند و از فهم و درک دلایل آن عاجزند، اما اینگونه حوادث بزرگ که در شعاع
حرکت انقلاب اسلامی رخ میدهد، در عمل به تقویت موقعیت نظام منجر شده و
اعتبار، نفوذ و جاذبهی شعارهای انقلاب اسلامی را برای همه اثبات کرده
است.»4
تلاش برای رهایی منطقه از دخالت بیگانگان و دستنشاندگان آنها:
ازآنجاکه جهان اسلام عمق راهبردی جمهوری اسلامی است، توجه عمیق و جدی به
توسعهی برنامههای فرهنگی برونمرزی در جهت تقویت و توسعهی بیداری
اسلامی، احیای تفکر ناب محمدی، ایجاد زمینه برای وحدت اسلامی و کاربست
دیپلماسی وحدت علیه نظام سلطه در تقابل با طرحهای سلطهطلبانهی آن،
ضرورتی راهبردی به نظر میرسد.5 لذا گفتمان انقلاب اسلامی همواره منادی
شکلگیری ائتلافی جهانی از احساسات ضدآمریکایی در زمینهی قدرت نرم بوده
است. حضور ایران در کنار ملت عراق، پیش از همهی مدعیان برای مقابله با
داعش (بهعنوان جریان تکفیری مورد حمایت مستکبران)، تلاشهای دیپلماتیک و
همچنین کمکهای انساندوستانه برای حل بحران یمن که توسط غرب و
دستنشاندگان منطقهای آن (عربستان و اسرائیل) ایجاد شده است و همچنین
پاسداری از حقوق مردم بحرین در برابر دستاندازیهای حکام این کشور، که
هزینههایی نیز برای ایران در صحنهی بینالمللی داشته، نشاندهنده این است
که جمهوری اسلامی در پی سیاستهای عزتمندانه است.
مخالفت با موجودیت اسرائیل:
نوع نگاه جمهوری اسلامی ایران به اسرائیل و تلقی این رژیم بهعنوان واحدی
نامشروع، نگاه و تلقی خاص و منحصربهفردی است. ایران پس از پیروزی انقلاب،
شناسایی دوفاکتو رژیم قبل را از اسرائیل پس گرفت و آن را «غدهی سرطانی»
نامید که باید از میان برداشته شود. هرگونه روابط اقتصادی، سیاسی و فرهنگی
با این کشور ممنوع اعلام شد و حتی روابط طرف ثالث با اسرائیل به شاخص
تعیینکنندهی روابط ایران با آن کشور ثالث تبدیل شد. بهنحویکه در
پارهای مواقع، ایران روابط خود را با کشورهای مسلمانی مثل مصر، اردن و
مراکش قطع یا کمرنگ کرد، زیرا این کشورها روابط خود را با اسرائیل از سر
گرفته بودند.6 از دلایل عمدهی این دشمنی، همانند سایر جهتگیریها در
سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران، مخالفت ایران با نظام سلطه است. نحوهی
برخورد اسرائیل با مسلمانان فلسطینی، غصب سرزمین آنها و نبود حق تعیین
سرنوشت و در کنار این موارد، حمایت مغرضانهی آمریکا از این رژیم و
درعینحال تلاش برای تلطیف رفتار ایران در برابر این رژیم و تلاش برای
انزوای تهران در عرصهی بینالمللی، تأییدی بر جهتگیری عزتمندانهی سیاست
خارجی جمهوری اسلامی ایران است.
سطح بینالمللی
سیاست «نه شرقی و نه غربی»:
در قالب اصل بنیادی «نه شرقی و نه غربی»، سیاست خارجی ایران عدمتعهد
تجدیدنظرطلبانه است. مؤلفهی اصلی این رویکرد، نفی سلطهی بیگانگان و عدم
وابستگی به مراکز قدرت جهانی بوده که در مقطع پیروزی انقلاب اسلامی، در
قالب دو بلوک شرق و غرب به رهبری شوروی سابق و آمریکا نمود داشته است. با
فروپاشی شوروی سابق، به نظر میرسد دایرهی شمول اصل «نه شرقی و نه غربی»،
به حوزهی غرب محدود شده است.7 قاعدهی مذکور هرگز مانعی برای برقراری
روابط با قدرتهای برتر اقتصادی یا نظامی منطقهای یا جهانی نیست. البته در
این حوزه بایستی بین اروپا و آمریکا تفکیک قائل شد؛ چراکه بین اروپا و
آمریکا نهتنها همچون دوران جنگ سرد، پیوندی به مفهوم بلوکی یکپارچه برقرار
نیست، بلکه با توجه به جهتگیریهای اروپا و آمریکا، به نظر میرسد بین
اولویتهای اتحادیهی اروپایی و آمریکا، تفاوتهای آشکاری وجود دارد. با
توجه به این واقعیت، استمرار رویکرد «نه شرقی و نه غربی» در جهتگیریهای
سیاست خارجی ایران، دو رویکرد متفاوت را در حوزهی غرب بهدنبال دارد که
ناشی از دو نوع نگاه از سوی غرب است. ازآنجاکه سطح سلطهجویی اتحاد اروپایی
در مقایسه با آمریکا کمرنگتر بوده است، اروپا به چندجانبهگرایی اعتقاد
دارد و نقطهی ستیز اصل «نه شرقی و نه غربی» سیاست خارجی ایران، اکنون
آمریکا را بیشتر دربرمیگیرد که تبلور عینی یکجانبهگرایی و هژمون خشن در
عرصهی روابط بینالملل محسوب میشود.8 ولی بهطور کلی، اصل عدمتعهد یا
«نه شرقی و نه غربی» اصلی عزتمندانه در سیاست خارجی ایران محسوب میشود.
مقابله با افزونخواهی و اقدام متجاوزانه:
یکی دیگر از شاخصهای عزت ملی جمهوری اسلامی، هشت سال دفاع مقدس بود. البته
جنس و نوع این شاخص با شاخصهای پیشتر گفتهشده، متفاوت است؛ چراکه در
اینجا دفاع از کیان کشور، هم به مسئلهی منفعت و هم به موضوع عزت، مرتبط
است. دفاع هشتسالهی ایران بهعنوان یکی از مصادیق عزت ملی، پایاندهندهی
بیش از 170 سال حقارت تاریخی، شکست و عقبماندگی بود که توسط حکام قبلی
برای ایران رقم زده شده بود. رهبر انقلاب، آیتالله خامنهای، در این رابطه
میفرمایند: «[اگرچه] ما از جنگ ضربات مادی و معنوی زیادی دیدیم، اما
خسارت نکردیم، زیرا با وجود این ضربات، اسلام عزیز شد و همه در دنیا
فهمیدند که اگر ملتی مؤمن شد و به خدا و قرآن و روز جزا معتقد گردید و
جوانانش در میدان جنگ، اینگونه با مظلومیت جنگیدند، تاحدیکه دشمن را
ناکام کردند، سربلند و پیروز است. همهی قدرتهای دنیا دستشان را روی هم
گذاشتند تا بتوانند بهقصد ساقط کردن نظام اسلامی، بخشی از این کشور را جدا
کنند و تمامیت ارضی ایران را از بین بردند، ولی نتوانستند. این شکست
قدرتهای بزرگ نیست؟ این غلبه و عزت و توانایی ملت ما نیست؟»9
تأکید بر حقوق جمهوری اسلامی:
بهعنوان مثال، پروندهی هستهای ایران بیش از یک دهه است که به یکی از
مهمترین دستورکارهای سازمانها و نهادهای حقوقی بینالمللی تبدیل شده است؛
بهگونهای که روابط خارجی ایران را در همهی ابعاد سیاسی، اقتصادی،
اجتماعی و فرهنگی تحتتأثیر قرار داده است. اصرار ایران بر حفظ چرخهی سوخت
هستهای و بومی شدن غنیسازی اورانیوم، ایستادگی در مقابل تحریمها و
تهدیدها و شهادت دانشمندان هستهای برمبنای حفظ مؤلفههای هویتی، عزتمندی
نظام تلقی میشود. در مناقشهی هستهای، رویارویی ایران بهویژه با
ایالاتمتحده، نمادی از مبارزه علیه استکبار تلقی میشود و صلاحیت و
مشروعیت نهادهای بینالمللی از جمله انپیتی و آژانس بینالمللی انرژی
اتمی با توجه به برخورد دوگانهی آنها، زیر سؤال میرود. بنابراین در
مسئلهی هستهای برمبنای قاعدهی نفی سبیل، تلاش برای استقلال و قطع
وابستگی به بیگانگان ضرورت مییابد.10 مسئلهی هستهای نیز یکی از شاخصهای
پیجویی عزت در سیاست خارجی است؛ چراکه در پی این عزتجویی، ایران تحت
شدیدترین تحریمهای یکجانبه و چندجانبهی قدرتهای بزرگ و ملل متحد قرار
گرفت.
بنابراین تجربهی 35سالهی جمهوری اسلامی ایران نشاندهندهی ثبات در
پیجویی عزت ملی در مسائل مختلف داخلی و خارجی بوده است. از این جهت، در
دورههای مختلف، یعنی زمان حیات حضرت امام (ره) و پس از رحلت ایشان،
پیجویی عزت ملی از روند نسبتاً پایداری برخوردار بوده است.*
پینوشتها
1. رستمی، فرزاد و مسلم غلامی حسنآبادی (1394)، «امنیت هستیشناختی و
استمرار مناقشهی هستهای ایران و غرب»، فصلنامهی علمی-پژوهشی سیاست
جهانی، دورهی چهارم، شمارهی اول، بهار 1394.
2. سیدنژاد، سیدباقر (1390)، «مطالعهی تحلیلی و تطبیقی سیاست خارجی جمهوری
اسلامی ایران با نظریهی سازهانگاری»، فصلنامهی علوم سیاسی، ش49.
3. زارعی، بهادر (1394)، قاعدهی نفی سبیل در اندیشهی اسلامی و سیاست
خارجی جمهوری اسلامی ایران، فصلنامهی مطالعات انقلاب اسلامی، ش36.
4. http://www.hawzah.net/fa/Magazine/View/3814/4878/40401
5. قادری کنگاوری، روحالله (1392)، نظریهی مقاومت در روابط بینالملل؛
رویکرد ایرانی-اسلامی نفی سبیل و برخورد با سلطه، مجلهی سیاست دفاعی، ش82،
ص241.
6. مشیرزاده، حمیرا و احسان مصباح (1389)، موضوع اسرائیل در گفتمان سیاست
خارجی جمهوری اسلامی ایران، فصلنامهی روابط خارجی، شمارهی اول، ص248.
7. عنادی، مراد (1394)، بازخوانی اصل حاکم بر سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران، بازیابیشده در تاریخ 8 مهر 1394 بهآدرس:
http://hamshahrionline.ir/details/15314
8. قادری کنگاوری، روحالله (1392)، نظریهی مقاومت در روابط بینالملل؛
رویکرد ایرانی-اسلامی نفی سبیل و برخورد با سلطه، مجلهی سیاست دفاعی، ش82،
ص241.
9. سویزی، احمد، بررسی تبیینی مفهوم عزت ملی در کلام رهبر انقلاب، بازیابیشده در تاریخ 5 مهر 1394 بهآدرس:
http://www.farsnews.com/newstext.php?nn=13931122001120
10. رستمی، فرزاد و مسلم غلامی حسنآبادی (1394)، امنیت هستیشناختی و
استمرار مناقشهی هستهای ایران و غرب، فصلنامهی علمی-پژوهشی سیاست جهانی،
شمارهی اول، ص157.
11. کریمی خوزانی، علی و عطیه صنعتگران محبعلی (1384)، درنگی در کارنامهی
2004-1982 کمیسیون حقوق بشر و جمهوری اسلامی ایران، ژرفنا، ش37، ص258.
منبع: برهان