یادم هست وقتی برای بچههای مدافع حرم خوزستان که در سوریه حضور داشتند، میخواندیم، به من گفتند یکی از آقایانی که الان در میان جمعیت است، اخیراخانوادهاش تصادف کردهاند. همه خانواده زخمی و مجروح شدهاند و یک بچه اش هم از دنیا رفته است اما چون از اوضاع دو شهرک شیعه نشینی که در محاصره داعش است اطلاع دارد و میداند که مردمش چه اوضاع و احوالی دارند، هر چه می گوییم برگرد میگوید: «تکلیف الهی است که من بمانم و قصد کردهام تا آزادی این دو شهرک بمانم.»
او در ادامه با اشاره به حماسه افرینی رزمندگان همه کشورهای مقاومت منطقه که نقش اثرگذاری در دفاع از حریم اهل بیت(ع) در سوریه دارند، به خاطره دیگری اشاره کرد و آن را چنین روایت کرد: یک برادر عراقی در میان رزمندگان مدافع حرم که فارسی زبان بود، میگفت: «دو ماه پیش خدا به من دختر داد و خانواده گفتند تا فلانی نیاید ما برایش اسم نمیگذاریم. اما فرمانده گفت: "من به تو احتیاج دارم. تو نرو من خودم بچهات را اسمگذاری میکنم." این فرمانده برای من خیلی عزیز است و خیلی دوستش دارم، حرفش برای من افتخاری بوده. اسم دخترم را برایم فاطمه گذاشت.» بچه دو ماهه شده است و تازه در آن روزها پدر برای دیدن این فرزند دو ماهه به شهرش میرفت.