به گفته وی آنجا كه فكر و ذكر و شكر عبادت است، آيات و روايات
در خصوص آن فراوان وجود دارد و نيازي به شرح آن نيست. و آنجا كه حركت،
عبادت باشد، نظير طواف كه گشتن به دور كعبه، خود عبادت است و مانند سعي بين
صفا و مروه كه آن حركت مخصوص و هروله اي كه در آن است، خود عبادت محسوب
مي شود، و به قصد قربت انجام مي گيرد. و آنجا كه توقّف عبادت است، مانند
وقوف در عرفات و مشعر و منا؛.
البته آن جا «وقوف» به معناي «سكون» نيست؛ ولي حركت هم واجب نيست. صِرف ماندن در عرفات و مشعر و منا با آن آداب و سنن خاصّ، واجب است. پس معبودْ گاه دستور حركت و هروله مي دهد، نظير سعي بين صفا و مروه؛گاهي دستور گردش به دور خانهٴ خود را لازم مي داند، نظير طواف در حج و عمره؛ گاهي هم وقوف و عكوف و اقبال همراه با تعظيم و بزرگداشت را در خانهٴ خود، واجب يا مستحب مي شمارد، نظير اعتكاف.