*اول تهذیب اخلاق بعد علمآموزی
آن چیزی که آقایان اهل علم و آقایان غیر اهل علم را نگه میدارد، درس اخلاق است، این عبارت از فرمایشات رهبر کبیر انقلاب است که تهذیب اخلاق در رأس علوم است، من این عبارت را یادداشت کردهام و آوردهام تا بزرگ بنویسند و در جایی نصب کنید که در منظر و رئای همه قرار بگیرد، این فرمایش امام، یعنی اینکه انسان پس از ترک محرمات و فعل واجبات، باید در رأس همه چیز تهذیب اخلاق کند و قلبش را از اخلاق رذیله پاک نماید، علمآموزی و دیگر مسائل در درجه پایینتر قرار دارد.
*اطلاعیافتن ناپلئون از قوانین مترقی اسلام
آخر چقدر تجددمآبی؟! دوستی و توجه به دنیا ما را به کجا میرساند؟! گفتهاند: وقتی ناپلئون تاریخ اسلام را قرائت کردند و قرآن و قوانین اسلام را برایش کمی توضیح دادند، حالا ما از ابوعلیها و امثال فارابیها میگذریم، او گفت که اگر من سلطنتم مستقر شود و موقعیت با من مساعدت کند، قوانین اسلام را در سراسر حکومتم پیاده میکنم، البته او در حمله به شوروی در سرما گرفتار شد و شکست خورد.
ناپلئون متوجه شد که قوانین اسلام و قرآن چقدر عالی است، «إِنَّ هَذَا الْقُرْآنَ یِهْدِی لِلَّتِی هِیَ أَقْوَمُ»، اسلام شما را به اقوی درجه بالاترین درجات انسانیت راهنمایی میکند، این سطح از فکر بشر خارج است، پس چرا مسلمانها که باید با این دین بر تمام اهل عالم سیادت پیدا کنند، وضعشان این طور است؟!
جواب این سؤال را بنده در کتاب «به سوی خدا میرویم» به دست آوردم که ترجمه هم شده است، در آنجا نوشته که ناپلئون در اوایل حکومت خود به مصر آمد و درخواست کرد که چند نفر از علما و دانشمندان مسلمان را بیاورند تا قدری از آنان سؤال بپرسد، گفت: شما مذهبتان چیست؟ گفتند: ما مسلمانیم! ناپلئون قبول نکرد و مجدداً سؤال خود را تکرار کرد و آنها هم همان جواب را دادند، تا سه بار پرسید: شما مذهبتان چیست و آنان جواب میدادند که ما مسلمانیم، ناپلئون گفت: نه خیر! شما مسلمان نیستید! این چیزهایی که من میدانم و در قوانین دین شما دیدهام، در خودتان نمیبینم! شما از قواره دیگری هستید! چون شما اگر مسلمان بودید، من به مملکت شما نمیآمدم! بلکه شما سیادت داشتید و ما نمیتوانستیم به کشورتان رخنه کنیم.
*مسلمان واقعی هیچ وقت مقهور کسی نمیشود
در روایتی آمده است عاقل کسی است که خودش را محدود میکند و نفسش را از هوی و هوس باز میدارد، اول قدم این است که انسان نفس و چشم و گوش و زبانش را از محرمات باز دارد، نه به منظره محرم نگاه کند، نه صوت حرامی را گوش دهد و نه حرف نامربوطی بزند! عاقل در ابتدای مسیر فقط دنبال این است که ببیند خدا چه میخواهد تا به دستورات او عمل کند، لذا به نفسش سخت میگیرد، پس قدم اول، این کلام خداست که میفرماید: دوستی و حب با من با دوستی امیال نفسانی در یک دل جمع نمیشود!
حضرت امام(ره) در همین باره فرمودند: شما هر کاری را که یقین دارید زننده نیست و گناه ندارد، میتوانید انجام دهید، مانعی ندارد، اما در برابر هر کاری که شک دارید بد است یا نه، احتیاط کنید و ترکش کنید! این بهتر است! این طوری مشکلات کمکم اصلاح میشود.
مشکلات ممکلتی هم همین طور است و کمکم باید اصلاح شود، الحمدلله بسیاری از شما سوریه رفتهاید، من هم یک دفعه به آنجا رفتم، دیدم که به جز چند مهمانخانه و محل رفتوآمد خارجیها، همه جای آن خراب است! خارجیها نمیگذارند که فکر اینها متوجه مملکتشان شود و یک قدری نوسازی کنند و به مملکتشان برسند،اما الحمدلله در ممکلت ما امروز آقایان محترمی در رأس امور هستند که به فکر هستند و دنبال اصلاح امورند، بنابراین إنشاءالله کمکم اوضاع درست میشود، الان مثل سابق نیست که یک شاه حاکم باشد و امثال عینالدولهها نگذراند که مشکلات و حرفها به مقامات عالی ممکلت برسد و کاری اصلاح شود، الحمدلله در رأس ممکلت، افراد سنجیده و مهذبی هستند که حتی اگر گلایه و حرفی باشد، به رهبرشان ارائه میدهند، ایشان هم که خود را خدمتگزار شما میداند،این مسأله واقعاً امیدوارکننده است.
*انسان زیرک کیست؟ چه کسی زیرک میشود
از پیامبر خدا(ص) پرسیدند، کیّس و زیرک؛ یعنی کسی که عقلش خوب کار میکند، کیست؟ حضرت فرمودند: کیّس کسی است که نفسش را به زیر احکام و مقررات شرع درآورد و برای پس از مرگ کار کند، «دان نفسه» یعنی «استعبدها» او را به بردگی بکشاند، این طور میتوان به نفس مطمئنه رسید، بعد پرسیدند: عقل برای کیست؟ حضرت(ص) جواب فرمود: عقل برای کسی است که متوجه پشت پرده شود و از خودش حساب بکشد و هم کارهای خودش را محاسبه کند و هم حسابش را با مردم تسویه کند تا نفسش را تحت قدرت خودش گرفته و تحت عبودیت خدا در آورد.