به گزارش مشرق، روزنامه رسالت در سرمقاله امروز خود نوشت: ظهور انقلاب اسلامی در ایران ، سبب پیدایش سه تفکر و اندیشه سیاسی در سطح نخبگان سیاسی جامعه گردید که تا امروز نیز علیرغم افت و خیزهای فراوان کماکان در حاکمیت حضور داشته و مشق سیاسی و حزبی ایران را تحت تأثیر خود قرار داده است: 1 – اولین جریان و اندیشه سیاسی در ایران پس از انقلاب ، موسوم به جریان انقلابی است که با اعتقاد قلبی و بدون قید و شرط به حاکمیت ولایت مطلقه فقیه ، بر نگاه انقلابی در کلیه شئون جامعه و زندگی مردم (سیاسی ، اقتصادی ، فرهنگی ، دفاعی ، امنیتی و...) منطبق با فرهنگ علوی ، فاطمی ، حسینی و مهدوی تأکید دارد.
این جریان و تفکر سیاسی انقلابی ، فلسفه انقلاب اسلامی را مهندسی نظام دینی ، مبتنی بر طلایه داری انقلاب مهدوی دانسته و قویاً بر عدم تمکین از مهندسی نظام سلطه و مقابله با زورگویی صاحبان قدرت جهانی اصرار می ورزد و بر این اعتقاد است که با پی ریزی چارچوب های نظام ولایی بر اساس استانداردها ، الگوها و ارزش های دینی و تعمیم تفکر مقاومت انقلابی و جهادی به تمامی حوزه های سیاسی ، فرهنگی ، اقتصادی و... و با تبعیت عملی از ولایت مطلقه فقیه می توان بر مشکلات و موانع داخلی و خارجی غلبه کرد.
این جریان و تفکر پویا و انقلابی که بقای نظام مقدس جمهوری اسلامی ایران را در نشاط و پویایی انقلابی و تداوم حرکت جهادی جستجو می کند ، در فرهنگ سیاسی با عناوینی نظیر "جریان ولایی" ، "حزب اللهی" ، "جریان اصولگرا" و امثالهم شناخته و معرفی شده است.
از مهمترین پایه های اعتقادی این اندیشه سیاسی که به عنوان منشور اعتقادی از آن یاد می شود عبارت است از :
1 – پشتیبانی عملی و کامل از ولایت مطلقه فقیه.
2 - باور به ساختار علمی روحانیت و نظام مترقی تقلید.
3 - پرهیز و اجتناب از اخباری گری.
4 - تأکید جدی بر شعار نه شرقی نه غربی.
5 – باور به قدرت درونی (مبتنی بر اتکال به نصرت الهی) و تکیه بر توانمندیهای داخلی.
6 - تعامل با جهان بر مبنای مهندسی قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران منبعث از دین مبین اسلام.
7 – تلاش برای ایجاد جامعه جهانی اسلام و زمینه سازی برای حکومت جهانی مهدوی و ظهور حضرت ولی عصر (عج).
8 – پرهیز جدی از تحرکات احساسی و تندروی های مرسوم در فعالیت های حزبی (اگر چه این جریان در طول سالهای گذشته بارها از سوی دو جریان دیگر به جفا متهم به تندروی شده است).
9 - باور کارشناسان و اهل سیاست این است که پیشینه تاریخی نظام شیعی در ایران و نقاط قوت و فرصت های طلایی نظیر محرم و صفر و باورهای علوی ، فاطمی ، حسینی و مهدوی در جامعه ایرانی باعث شده تا اکثریت قاطع مردم ایران (بر خلاف تبلیغات مسموم و گسترده داخلی و خارجی ) عملاً این جریان و اندیشه فکری و انقلابی را فارغ از نگاه های حزبی ، پشتیبانی و حمایت نمایند. ظهور و حضور مؤثر مردم در مقابله با آسیب ها و فتنه های داخلی و تهدیدهای خارجی طی 38 سال گذشته دلیل و شاهد محکمی بر این مدعاست.
2 – دومین جریانی که از همان روزهای نخستین پیروزی انقلاب اسلامی وارد عرصه فعالیت های سیاسی در نظام شد ، جریان و اندیشه ای است که با نگاه انقلابی فاصله زیادی داشته و نظام ، ولایت و قانون اساسی را به صورت مشروط قبول دارد
از مهمترین پایه های اعتقادی این اندیشه سیاسی می توان به موارد زیر اشاره نمود:
1 - به چارچوب های تفکر انقلابی به هیچ وجه اعتقاد ندارند.
2 – در عین قبول نظام و ولایت مشروط ، خود را به مبانی اقتصادی غرب (لیبرال سرمایه داری غربی) پایبند می دانند.
3 – در عین اعتقاد به مبانی دینی ، اقتصاد را زیر بنا می داند و به اقتصاد بازار اعتقاد دارند.
4 – اندیشه های سیاسی غرب را قبول داشته و علقه های غرب گرایی ، غرب باوری ، و در شکل افراطی آن علقه های غرب پرستی دارند.
5 – عمدتاً به تکنوکراتیسم غربی و عمل گرایی باور قلبی دارند.
6 – نظام مهندسی ظالمانه غرب بر جهان را پذیرفته اند(اگر چه این اعتقاد در گذشته این تفکر بسیار کمرنگ بود لیکن به مرور زمان بر قوت آن افزوده شده است).
7 – معتقد به همراهی و تعامل با غرب و الگوهای مهندسی شده غربی هستند.
8 – به وجود مدل اقتصادی اسلامی اعتقادی ندارند.
9 – انقلابی گری را تفکر احساسی دانسته و قویاً بر این باورند که دوران انقلابی گری و تفکر احساسی سپری شده است.
10 – در حوزه ولایت فقیه از مشی پوست انداخته منتظری تبعیت کرده و معتقد به نظارت فقیه بوده و ولایت مطلقه فقیه را قبول ندارند.
11 – به انجام امور فرهنگی توسط دولت اعتقادی نداشته و این مهم را رسالت حوزه های علمیه و روحانیون می دانند و با نگاه تکنوکراتیسمی و عملگرایانه دولت را متولی توسعه اقتصادی فارغ از نیات الهی (بهشت و جهنم) می دانند.
این جریان فکری را ، طیف وسیعی از لیبرال ها ، ملی مذهبی ها ، نهضت آزادی ، کارگزاران سازندگی ، اعتدالیون و... (از غیر انقلابی غرب گرا تا غیر انقلابی مستقل) نمایندگی می کنند
جریان تفکر غیر انقلابی غربگرا هم اینک با شدت تمام در صدد عبور از خطوط قرمز نظام و هم آغوشی با آمریکا و تعامل با غرب در مسائل داخلی ، منطقه ای و جهانی است. غیر انقلاب های غربگرا با غرور تمام خود را برتر از همه گروهها و احزاب سیاسی دانسته و معتقدند در مواجهه با مسائل سیاست خارجی و اقتصاد از سایر گروهها توانمند تر بوده و موفق تر عمل کرده اند.
طی 27 سال گذشته بارها و بارها تفکرات اقتصادی و فرهنگی این جریان فکری با اعتراض مقام معظم رهبری ؛ حضرت امام خامنه ای مواجه شده است.
دولت فعلی نیز از مشرب سیاسی تبعیت کرده است و چارچوب های کلی اقتصادی و سیاست خارجی در دولت اعتدال توسط این جریان فکری مدیریت می شود. بدیهی است از دولتی که به اقتصاد مقاومتی باور ندارد و صرفاً طی بیش از 1000 روز گذشته در مورد اقتصاد مقاومتی به صدور بخشنامه و شعار و سخنرانی بسنده کرده اند، نمی توان انتظار معجزه و تحرک قابل لمس داشته باشیم.
3 – جریان ضد انقلابی : این جریان فکری برای رسیدن به قدرت ، خود را به ظاهر پیرو نظام و ولایت فقیه معرفی می کند و در طول انقلاب و بهویژه پس از جنگ و در دوران زعامت حضرت امام خامنه ای از اعوجاج و تلون فکری برخوردار بوده و در هر زمان به شکل و رنگی جدید وارد عرصه سیاست شده است.
جریان ضد انقلابی داخلی در طول دوران جنگ تحمیلی خود را پیروان بی بدیل خط امام دانسته و به سایر گروهها و افراد حقیقی و حقوقی مهر تکفیر می زد اما پس از جنگ و در دوران زعامت حضرت امام خامنه ای با 180 درجه تغییر در مواضع خود ، به دامن غرب غلطیده و در راستای تأمین منافع غرب بهویژه شیطان بزرگ ننگ جاسوسی را در پرونده خود ثبت کرده است.
از رئوس اعتقادات و باورهای سیاسی این جریان فکری می توان به موارد زیر اشاره کرد:
1 – به استناد بینش ماکیاولی "هدف وسیله را توجیه می کند" منافقانه و به ظاهر از قبول چارچوب های نظام ولایی دم می زنند لیکن در مقام عمل و در هر زمان که امکان ظهور و حضور در عرصه حاکمیت پیدا کرده اند، بدون هیچ ابایی ، بلافاصله برای براندازی نظام ولایت فقیه ، شمشیر از نیام کشیده و با پادویی غرب و سرویس های اطلاعاتی دشمن در مسیر براندازی نظام گام برداشته اند.
2 – از یک مشرب فکری فراگیر تبعیت نکرده و در بین این طیف بسیار متنوع ، از روحانیون تا ضد انقلاب خارج از کشور و اپوزیسیون حضور دارند.
3 – به نظام ولایت فقیه باور قلبی نداشته و در برنامه های براندازی مدل های مختلفی از شبه ولایت فقیه (دوره ای کردن ولایت فقیه ، شورایی کردن ، تخصصی کردن شورای فقیه ، ورود متخصصین غیر روحانی در شورای فقیه ، سهم دادن به جناح های سیاسی در ولایت فقیه و ده ها مدل کوچک و بزرگ دیگر) را برای جایگزینی ولایت مطلقه فقیه رهگیری و پیگیری نموده اند.
4 – به همراهی با قوانین ضد اسلامی بین المللی اعتقاد دارند.
5 – رسماً گفته و می گویند که در تعارض بین آزادی و دین باید دین فدای آزادی شود که ناگفته پیداست که یک مغلطه آشکار بوده و هرگز دین در تقابل با اختیار که اشتباهاً توسط نظام سلطه به نام آزادی (با مفهوم فراگیر بی بند و باری و هرزگی و...)معرفی شده قرار نمی گیرد.
6 – به اصول دموکراسی غربی باور داشته و بارها در سخنان و مواضع سران این تفکر ضد انقلابی بیان شده که در دموکراسی هیچ محدودیتی را به رسمیت نشناخته و مردم می توانند حتی علیه خدا هم تجمیع آرا نمایند و علیه معصومین هم می توانند تظاهرات کرده و اعلام موضع نمایند.
7 – در مهندسی رفتاری به تغییر قوانین شریعت (نظیر حجاب ، دیات ، ارث ، حقوق بانوان و صدها مورد دیگر) و همسان سازی آن ها با قوانین بین المللی اعتقاد داشته و موارد متعدد از انجام اقدامات عملی برای این منظور در کارنامه سیاه این جریان فکری ثبت و ضبط شده است.
8 – مخالف نظارت استصوابی بوده و طی سالهای گذشته بارها و بارها و در هر انتخابات نوک پیکان حمله خود را به سمت شورای نگهبان نشانه رفته اند.
9 – با اعلام رسمی شعار "ایران برای همه ایرانیان" به دنبال امکان حضور افراد غیر مشروع و فاقد صلاحیت های سیاسی و اعتقادی و... در عرصه انتخابات هستند.
10 – تعریف مشخص و قابل قبولی از اصلاحات ارائه نکرده و صرفاً این شعار را برای جذب هر کس که با نظام ولایت فقیه مشکل دارد بهکار می برند.
در این جریان فکری به دلیل تعارض با نظام ، طیف بسیار وسیع ، گسترده ، متنوع و ناهمگون و متضاد از روشنفکران ، فرنگ رفته ها ، روحانیون ، دانشگاهیان و نخبگان علمی تربیت شده در مکاتب علمی غرب ، اپوزیسیون خارج نشین ، عوامل و عناصر نفوذی دشمن و... با مشخصه غرب زدگی ، غرب باوری ، غرب اندیشی و غرب پرستی حضور دارند.
آنها پس از سال 76 و روی کار آمدن دولت اصلاحات ، در پوشش حماسه دوم خرداد و در قالب احزاب به اصطلاح اصلاح طلب و نواندیش در کنار شبه انقلابیون نفوذی دیروز (سازمان مجاهدین انقلاب و روحانیون تندرو موسوم به مجمع روحانیون مبارز (که بسیار معوج عمل کرده و زمانی ضد غرب و زمانی دیگر ضد شرق – زمانی انقلابی دو آتشه و زمانی دیگر ضد ولایی دو آتشه بوده اند) دور هم جمع شده و با الگوگیری از مدلهای براندازی تجربه شده در نیکاراگوا و شوروی سابق وارد میدان مبارزه با نظام شدند و با راه اندازی رسانه های مکتوب و روزنامه های زنجیره ای (برای درک صحیح از مدل و برنامه های روزنامه های زنجیره ای به کتاب خاطرات خانم تاچر مراجعه شود) از همان آغاز بی پرده با عبور از هاشمی پروژه قتل های زنجیره ای را با هدف از کار انداختن ارکان امنیت ساز نظام (وزارت اطلاعات ، نیروی انتظامی ، قوه قضائیه ، صدا و سیما ) در دستور کار خود قرار داده و بالاخره پس از اطمینان از فقدان کارایی نهادهای مزبور در تابستان 78 (18 تیر ماه) برای انهدام حکومت و نظام جمهوری اسلامی وارد عمل شدند.
همان طور که گفته شد، جریان مذکور به عنوان جبهه (به اصطلاح اصلاحات) طی سالهای 76 تا امروز وارد مبارزه برای براندازی نظام شدند. پروژه آمریکایی قتل های زنجیره ای ، فتنه 78 ، براندازی پارلمانی مجلس ششم ، کودتای آمریکایی و فتنه سبز اموی در سال 88 و صدها مورد پادویی و جاسوسی برای سرویس های اطلاعاتی غربی و پناهندگی به غرب و همکاری با شبکه های رسانه ای غربی برای انهدام جمهوری اسلامی ایران گوشه هایی از کارنامه سیاه و نکبت بار آنان است.
واقعیت این است که هر گاه جریان ضد انقلابی بر اریکه قدرت تکیه زده است ، بلافاصله جریان غیر انقلابی نیز آنان را در میدان عمل همراهی کرده است و رد پای همراهی جریان غیر انقلابی با جریان ضد انقلابی در تمامی فتنه های گذشته نظام به خوبی مشهود است .
از مهمترین ویژگی این جریان بی هویت فکری ، لجاجت غیر قابل توجیه آن ها در حمایت از سران فتنه های مختلف بهویژه فتنه 88 است به گونه ای که بر خلاف مشی سیاسی تمامی احزاب سیاسی در سطح جهان و آموزه های علمی افرادی نظیر موریس دوورژه گویی ماهیت و هویت خود را از این افراد اقتباس کرده و بدون سران فتنه گر هیچ هویت مستقل و قابل دفاعی از خود ندارند.
قرائن و شواهد بسیاری نشان می دهد که در موج سوم براندازی جمهوری اسلامی ایران موسوم به پروژه 2020 مانند گذشته دو جریان غیر انقلابی و ضد انقلابی مجدداً با هم پیوند خورده و با وارد کردن اتهام های ناروا مانند اتهام تندروی به جریان انقلابی زمینه را برای دوقطبی سازی های کاذب و دروغین در جامعه فراهم نموده و از اواخر سال جاری فازهای عملیاتی موج سوم براندازی کلید خواهد خورد.
نکته کلیدی و مهم اینکه در انتخابات 7 اسفند 94 بخشی از پروژه ارتباطی نسیم 2 در راستای سازماندهی افراد خاکستری برای ایفای نقش در مسیر موج سوم به صورت آزمایشی بهکار گرفته شد و با توجه به نتایج مثبت آن قرار شده است در انتخابات آینده 7 میلیون نفر تحت طرح نسیم 3 بدون سیم کارت و بدون امکان فیلتر کردن توسط نهادهای امنیتی به فعالیت پرداخته و دستورات شبکه هرمی کودتاچیان و براندازان را مو به مو اجرا کنند.
اخبار بسیاری نشان می دهد که از هم اکنون در اردوگاه مشترک دو جریان فکری غیر انقلابی و ضد انقلابی ، ستادی برای تولید محتوی جهت استفاده در طرح نسیم 3 تشکیل شده است.
حضور موثر در صحنه های انقلاب و هوشیاری جریان فکری انقلابی و رصد کردن لحظه به لحظه برنامه های دو جریان مذکور ما را در خنثی کردن توطئه های پیش رو یاری خواهد نمود.
باید بپذیریم که در جنگ تحمیلی به دلیل حضور هوشمندانه جبهه انقلابی هرگز نیازی به حضور حضرت امام خمینی سلام الله علیه در پشت خاکریزهای عرصه نبرد مقدس احساس نشد، اما هم اینک به دلیل حضور کمرنگ جریان انقلابی در صحنه دفاع از ارزش های حیاتی اسلام ، حضرت امام خامنه ای وارد میدان تاکتیکی مبارزه شده و رأساً علیه جریان غیر انقلابی موضع گرفتند.
باید از همین آغاز سال جدید اتاقهای فکری در جبهه انقلاب تشکیل شده و برای موفقیت ارزشهای دینی و شکست ارزش های وارداتی غربی و از بین بردن توطئه های مشترک غرب با عناصر داخلی برنامه ریزی گردد.
این جریان و تفکر سیاسی انقلابی ، فلسفه انقلاب اسلامی را مهندسی نظام دینی ، مبتنی بر طلایه داری انقلاب مهدوی دانسته و قویاً بر عدم تمکین از مهندسی نظام سلطه و مقابله با زورگویی صاحبان قدرت جهانی اصرار می ورزد و بر این اعتقاد است که با پی ریزی چارچوب های نظام ولایی بر اساس استانداردها ، الگوها و ارزش های دینی و تعمیم تفکر مقاومت انقلابی و جهادی به تمامی حوزه های سیاسی ، فرهنگی ، اقتصادی و... و با تبعیت عملی از ولایت مطلقه فقیه می توان بر مشکلات و موانع داخلی و خارجی غلبه کرد.
این جریان و تفکر پویا و انقلابی که بقای نظام مقدس جمهوری اسلامی ایران را در نشاط و پویایی انقلابی و تداوم حرکت جهادی جستجو می کند ، در فرهنگ سیاسی با عناوینی نظیر "جریان ولایی" ، "حزب اللهی" ، "جریان اصولگرا" و امثالهم شناخته و معرفی شده است.
از مهمترین پایه های اعتقادی این اندیشه سیاسی که به عنوان منشور اعتقادی از آن یاد می شود عبارت است از :
1 – پشتیبانی عملی و کامل از ولایت مطلقه فقیه.
2 - باور به ساختار علمی روحانیت و نظام مترقی تقلید.
3 - پرهیز و اجتناب از اخباری گری.
4 - تأکید جدی بر شعار نه شرقی نه غربی.
5 – باور به قدرت درونی (مبتنی بر اتکال به نصرت الهی) و تکیه بر توانمندیهای داخلی.
6 - تعامل با جهان بر مبنای مهندسی قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران منبعث از دین مبین اسلام.
7 – تلاش برای ایجاد جامعه جهانی اسلام و زمینه سازی برای حکومت جهانی مهدوی و ظهور حضرت ولی عصر (عج).
8 – پرهیز جدی از تحرکات احساسی و تندروی های مرسوم در فعالیت های حزبی (اگر چه این جریان در طول سالهای گذشته بارها از سوی دو جریان دیگر به جفا متهم به تندروی شده است).
9 - باور کارشناسان و اهل سیاست این است که پیشینه تاریخی نظام شیعی در ایران و نقاط قوت و فرصت های طلایی نظیر محرم و صفر و باورهای علوی ، فاطمی ، حسینی و مهدوی در جامعه ایرانی باعث شده تا اکثریت قاطع مردم ایران (بر خلاف تبلیغات مسموم و گسترده داخلی و خارجی ) عملاً این جریان و اندیشه فکری و انقلابی را فارغ از نگاه های حزبی ، پشتیبانی و حمایت نمایند. ظهور و حضور مؤثر مردم در مقابله با آسیب ها و فتنه های داخلی و تهدیدهای خارجی طی 38 سال گذشته دلیل و شاهد محکمی بر این مدعاست.
2 – دومین جریانی که از همان روزهای نخستین پیروزی انقلاب اسلامی وارد عرصه فعالیت های سیاسی در نظام شد ، جریان و اندیشه ای است که با نگاه انقلابی فاصله زیادی داشته و نظام ، ولایت و قانون اساسی را به صورت مشروط قبول دارد
از مهمترین پایه های اعتقادی این اندیشه سیاسی می توان به موارد زیر اشاره نمود:
1 - به چارچوب های تفکر انقلابی به هیچ وجه اعتقاد ندارند.
2 – در عین قبول نظام و ولایت مشروط ، خود را به مبانی اقتصادی غرب (لیبرال سرمایه داری غربی) پایبند می دانند.
3 – در عین اعتقاد به مبانی دینی ، اقتصاد را زیر بنا می داند و به اقتصاد بازار اعتقاد دارند.
4 – اندیشه های سیاسی غرب را قبول داشته و علقه های غرب گرایی ، غرب باوری ، و در شکل افراطی آن علقه های غرب پرستی دارند.
5 – عمدتاً به تکنوکراتیسم غربی و عمل گرایی باور قلبی دارند.
6 – نظام مهندسی ظالمانه غرب بر جهان را پذیرفته اند(اگر چه این اعتقاد در گذشته این تفکر بسیار کمرنگ بود لیکن به مرور زمان بر قوت آن افزوده شده است).
7 – معتقد به همراهی و تعامل با غرب و الگوهای مهندسی شده غربی هستند.
8 – به وجود مدل اقتصادی اسلامی اعتقادی ندارند.
9 – انقلابی گری را تفکر احساسی دانسته و قویاً بر این باورند که دوران انقلابی گری و تفکر احساسی سپری شده است.
10 – در حوزه ولایت فقیه از مشی پوست انداخته منتظری تبعیت کرده و معتقد به نظارت فقیه بوده و ولایت مطلقه فقیه را قبول ندارند.
11 – به انجام امور فرهنگی توسط دولت اعتقادی نداشته و این مهم را رسالت حوزه های علمیه و روحانیون می دانند و با نگاه تکنوکراتیسمی و عملگرایانه دولت را متولی توسعه اقتصادی فارغ از نیات الهی (بهشت و جهنم) می دانند.
این جریان فکری را ، طیف وسیعی از لیبرال ها ، ملی مذهبی ها ، نهضت آزادی ، کارگزاران سازندگی ، اعتدالیون و... (از غیر انقلابی غرب گرا تا غیر انقلابی مستقل) نمایندگی می کنند
جریان تفکر غیر انقلابی غربگرا هم اینک با شدت تمام در صدد عبور از خطوط قرمز نظام و هم آغوشی با آمریکا و تعامل با غرب در مسائل داخلی ، منطقه ای و جهانی است. غیر انقلاب های غربگرا با غرور تمام خود را برتر از همه گروهها و احزاب سیاسی دانسته و معتقدند در مواجهه با مسائل سیاست خارجی و اقتصاد از سایر گروهها توانمند تر بوده و موفق تر عمل کرده اند.
طی 27 سال گذشته بارها و بارها تفکرات اقتصادی و فرهنگی این جریان فکری با اعتراض مقام معظم رهبری ؛ حضرت امام خامنه ای مواجه شده است.
دولت فعلی نیز از مشرب سیاسی تبعیت کرده است و چارچوب های کلی اقتصادی و سیاست خارجی در دولت اعتدال توسط این جریان فکری مدیریت می شود. بدیهی است از دولتی که به اقتصاد مقاومتی باور ندارد و صرفاً طی بیش از 1000 روز گذشته در مورد اقتصاد مقاومتی به صدور بخشنامه و شعار و سخنرانی بسنده کرده اند، نمی توان انتظار معجزه و تحرک قابل لمس داشته باشیم.
3 – جریان ضد انقلابی : این جریان فکری برای رسیدن به قدرت ، خود را به ظاهر پیرو نظام و ولایت فقیه معرفی می کند و در طول انقلاب و بهویژه پس از جنگ و در دوران زعامت حضرت امام خامنه ای از اعوجاج و تلون فکری برخوردار بوده و در هر زمان به شکل و رنگی جدید وارد عرصه سیاست شده است.
جریان ضد انقلابی داخلی در طول دوران جنگ تحمیلی خود را پیروان بی بدیل خط امام دانسته و به سایر گروهها و افراد حقیقی و حقوقی مهر تکفیر می زد اما پس از جنگ و در دوران زعامت حضرت امام خامنه ای با 180 درجه تغییر در مواضع خود ، به دامن غرب غلطیده و در راستای تأمین منافع غرب بهویژه شیطان بزرگ ننگ جاسوسی را در پرونده خود ثبت کرده است.
از رئوس اعتقادات و باورهای سیاسی این جریان فکری می توان به موارد زیر اشاره کرد:
1 – به استناد بینش ماکیاولی "هدف وسیله را توجیه می کند" منافقانه و به ظاهر از قبول چارچوب های نظام ولایی دم می زنند لیکن در مقام عمل و در هر زمان که امکان ظهور و حضور در عرصه حاکمیت پیدا کرده اند، بدون هیچ ابایی ، بلافاصله برای براندازی نظام ولایت فقیه ، شمشیر از نیام کشیده و با پادویی غرب و سرویس های اطلاعاتی دشمن در مسیر براندازی نظام گام برداشته اند.
2 – از یک مشرب فکری فراگیر تبعیت نکرده و در بین این طیف بسیار متنوع ، از روحانیون تا ضد انقلاب خارج از کشور و اپوزیسیون حضور دارند.
3 – به نظام ولایت فقیه باور قلبی نداشته و در برنامه های براندازی مدل های مختلفی از شبه ولایت فقیه (دوره ای کردن ولایت فقیه ، شورایی کردن ، تخصصی کردن شورای فقیه ، ورود متخصصین غیر روحانی در شورای فقیه ، سهم دادن به جناح های سیاسی در ولایت فقیه و ده ها مدل کوچک و بزرگ دیگر) را برای جایگزینی ولایت مطلقه فقیه رهگیری و پیگیری نموده اند.
4 – به همراهی با قوانین ضد اسلامی بین المللی اعتقاد دارند.
5 – رسماً گفته و می گویند که در تعارض بین آزادی و دین باید دین فدای آزادی شود که ناگفته پیداست که یک مغلطه آشکار بوده و هرگز دین در تقابل با اختیار که اشتباهاً توسط نظام سلطه به نام آزادی (با مفهوم فراگیر بی بند و باری و هرزگی و...)معرفی شده قرار نمی گیرد.
6 – به اصول دموکراسی غربی باور داشته و بارها در سخنان و مواضع سران این تفکر ضد انقلابی بیان شده که در دموکراسی هیچ محدودیتی را به رسمیت نشناخته و مردم می توانند حتی علیه خدا هم تجمیع آرا نمایند و علیه معصومین هم می توانند تظاهرات کرده و اعلام موضع نمایند.
7 – در مهندسی رفتاری به تغییر قوانین شریعت (نظیر حجاب ، دیات ، ارث ، حقوق بانوان و صدها مورد دیگر) و همسان سازی آن ها با قوانین بین المللی اعتقاد داشته و موارد متعدد از انجام اقدامات عملی برای این منظور در کارنامه سیاه این جریان فکری ثبت و ضبط شده است.
8 – مخالف نظارت استصوابی بوده و طی سالهای گذشته بارها و بارها و در هر انتخابات نوک پیکان حمله خود را به سمت شورای نگهبان نشانه رفته اند.
9 – با اعلام رسمی شعار "ایران برای همه ایرانیان" به دنبال امکان حضور افراد غیر مشروع و فاقد صلاحیت های سیاسی و اعتقادی و... در عرصه انتخابات هستند.
10 – تعریف مشخص و قابل قبولی از اصلاحات ارائه نکرده و صرفاً این شعار را برای جذب هر کس که با نظام ولایت فقیه مشکل دارد بهکار می برند.
در این جریان فکری به دلیل تعارض با نظام ، طیف بسیار وسیع ، گسترده ، متنوع و ناهمگون و متضاد از روشنفکران ، فرنگ رفته ها ، روحانیون ، دانشگاهیان و نخبگان علمی تربیت شده در مکاتب علمی غرب ، اپوزیسیون خارج نشین ، عوامل و عناصر نفوذی دشمن و... با مشخصه غرب زدگی ، غرب باوری ، غرب اندیشی و غرب پرستی حضور دارند.
آنها پس از سال 76 و روی کار آمدن دولت اصلاحات ، در پوشش حماسه دوم خرداد و در قالب احزاب به اصطلاح اصلاح طلب و نواندیش در کنار شبه انقلابیون نفوذی دیروز (سازمان مجاهدین انقلاب و روحانیون تندرو موسوم به مجمع روحانیون مبارز (که بسیار معوج عمل کرده و زمانی ضد غرب و زمانی دیگر ضد شرق – زمانی انقلابی دو آتشه و زمانی دیگر ضد ولایی دو آتشه بوده اند) دور هم جمع شده و با الگوگیری از مدلهای براندازی تجربه شده در نیکاراگوا و شوروی سابق وارد میدان مبارزه با نظام شدند و با راه اندازی رسانه های مکتوب و روزنامه های زنجیره ای (برای درک صحیح از مدل و برنامه های روزنامه های زنجیره ای به کتاب خاطرات خانم تاچر مراجعه شود) از همان آغاز بی پرده با عبور از هاشمی پروژه قتل های زنجیره ای را با هدف از کار انداختن ارکان امنیت ساز نظام (وزارت اطلاعات ، نیروی انتظامی ، قوه قضائیه ، صدا و سیما ) در دستور کار خود قرار داده و بالاخره پس از اطمینان از فقدان کارایی نهادهای مزبور در تابستان 78 (18 تیر ماه) برای انهدام حکومت و نظام جمهوری اسلامی وارد عمل شدند.
همان طور که گفته شد، جریان مذکور به عنوان جبهه (به اصطلاح اصلاحات) طی سالهای 76 تا امروز وارد مبارزه برای براندازی نظام شدند. پروژه آمریکایی قتل های زنجیره ای ، فتنه 78 ، براندازی پارلمانی مجلس ششم ، کودتای آمریکایی و فتنه سبز اموی در سال 88 و صدها مورد پادویی و جاسوسی برای سرویس های اطلاعاتی غربی و پناهندگی به غرب و همکاری با شبکه های رسانه ای غربی برای انهدام جمهوری اسلامی ایران گوشه هایی از کارنامه سیاه و نکبت بار آنان است.
واقعیت این است که هر گاه جریان ضد انقلابی بر اریکه قدرت تکیه زده است ، بلافاصله جریان غیر انقلابی نیز آنان را در میدان عمل همراهی کرده است و رد پای همراهی جریان غیر انقلابی با جریان ضد انقلابی در تمامی فتنه های گذشته نظام به خوبی مشهود است .
از مهمترین ویژگی این جریان بی هویت فکری ، لجاجت غیر قابل توجیه آن ها در حمایت از سران فتنه های مختلف بهویژه فتنه 88 است به گونه ای که بر خلاف مشی سیاسی تمامی احزاب سیاسی در سطح جهان و آموزه های علمی افرادی نظیر موریس دوورژه گویی ماهیت و هویت خود را از این افراد اقتباس کرده و بدون سران فتنه گر هیچ هویت مستقل و قابل دفاعی از خود ندارند.
قرائن و شواهد بسیاری نشان می دهد که در موج سوم براندازی جمهوری اسلامی ایران موسوم به پروژه 2020 مانند گذشته دو جریان غیر انقلابی و ضد انقلابی مجدداً با هم پیوند خورده و با وارد کردن اتهام های ناروا مانند اتهام تندروی به جریان انقلابی زمینه را برای دوقطبی سازی های کاذب و دروغین در جامعه فراهم نموده و از اواخر سال جاری فازهای عملیاتی موج سوم براندازی کلید خواهد خورد.
نکته کلیدی و مهم اینکه در انتخابات 7 اسفند 94 بخشی از پروژه ارتباطی نسیم 2 در راستای سازماندهی افراد خاکستری برای ایفای نقش در مسیر موج سوم به صورت آزمایشی بهکار گرفته شد و با توجه به نتایج مثبت آن قرار شده است در انتخابات آینده 7 میلیون نفر تحت طرح نسیم 3 بدون سیم کارت و بدون امکان فیلتر کردن توسط نهادهای امنیتی به فعالیت پرداخته و دستورات شبکه هرمی کودتاچیان و براندازان را مو به مو اجرا کنند.
اخبار بسیاری نشان می دهد که از هم اکنون در اردوگاه مشترک دو جریان فکری غیر انقلابی و ضد انقلابی ، ستادی برای تولید محتوی جهت استفاده در طرح نسیم 3 تشکیل شده است.
حضور موثر در صحنه های انقلاب و هوشیاری جریان فکری انقلابی و رصد کردن لحظه به لحظه برنامه های دو جریان مذکور ما را در خنثی کردن توطئه های پیش رو یاری خواهد نمود.
باید بپذیریم که در جنگ تحمیلی به دلیل حضور هوشمندانه جبهه انقلابی هرگز نیازی به حضور حضرت امام خمینی سلام الله علیه در پشت خاکریزهای عرصه نبرد مقدس احساس نشد، اما هم اینک به دلیل حضور کمرنگ جریان انقلابی در صحنه دفاع از ارزش های حیاتی اسلام ، حضرت امام خامنه ای وارد میدان تاکتیکی مبارزه شده و رأساً علیه جریان غیر انقلابی موضع گرفتند.
باید از همین آغاز سال جدید اتاقهای فکری در جبهه انقلاب تشکیل شده و برای موفقیت ارزشهای دینی و شکست ارزش های وارداتی غربی و از بین بردن توطئه های مشترک غرب با عناصر داخلی برنامه ریزی گردد.