سیاسیون و ژورنالیستها به میدان میآیند و هریک از ظن خود طناب کشی میکنند. همه اینها توجیه پذیرند و گذرا اما حرف این مطلب با کسانی است که به جای درک و فهم موضوع و موضع فیلمساز در متن اثرش، او را فقط در جمع و گعدههای خود میپسندند. میخواهند که حاتمی کیا فقط بلندگو و رفیق آنها باشد و در جایی دیگر دیده نشود و خصوصا بچههای انقلاب که شاهدیم این روزها مرتب دست به قلم میبرند بدون توجه به جایگاه مردمی هنرمند، به صرف انتشار یک عکس و یک خبر از حضور حاتمیکیا در جایی دیگر، او را مورد بازخواست قرار میدهند. این دوستان بدون دقت در مرز بندیهای روشن حاتمیکیا با دشمنان و مخالفان انقلاب، برخی حشر و نشرهای او، با برخی از فعالان درون نظام را دستاویز نکته و تکه پراکنی به این یار و فادار شهید آوینی قرار میدهند. حاتمیکیا بارها و در موقعیتهای مختلف و به انحای متنوعی نشان داده و اثبات کرده که حافظ انقلاب است و مرادش «آقا»، او هنرمندی است که باتمام هم و غمش در برابر معاندین انقلاب ایستاده اما به همین سان نگاهی انسانی به همه حاضرین زیر چتر نظام و انقلاب دارد. اوجناحی نیست ولی انقلابی هست، او «جوانی» نکرده است تا جوانان کشورش در امروز و فردایی آرام و توام با امنیت زندگی کنند.
تفاوت هنرمند با سیاسیون در همین است که تشکیلاتی نیست، خود را در یک گروه و جناح هضم نمی کند، حاتمیکیا به صراحت و با قاطعیت تبلیغ کرده که به جریان اصولگرایی نزدیک تر است ولی دوست دارد که کشورش فقط در حرف به دموکراسی نچسبد بلکه همه افراد و جریانات وفادار به قانون اساسی تحت حمایت قانون قرار داشته باشند تا افتخار دموکراسی نصیباش شود. او هنرمند انقلاب است نه مبلغ یک جناح، او سرباز عرصه هنری کشور است نه سربار بیت المال، نگرانی از بابت ریزش حاتمیکیا همانقدر واهی است که انتقاد از حفظ مخملباف چرا که اتفاقا دومی جناحی بود و وابسته به تشکیلات سیاسیون و حاتمیکیا مستقل است و خادم مردم و رهرو رهبر، اگر به واقع او را دوست داریم و سینمایش را میپسندیم و اگر عمیقا هنوز به انقلاب وفاداریم بگذاریم تا حاتمیکیا با مردم و انقلاب باشد تا با «ما»، شاقول تراز بودن حاتمیکیا انقلاب و ولایت است.
نگاه انسانی و فراجناحی حاتمیکیا الگو گرفته از رهبری و نظام است. دامنه و عمق موجودیت فعالانه او بسیار گسترده تر از جمعهای محدود و معدود مدیریتها و سیاسیون است. مرز ناپذیر است و متاثر از خود انقلاب، عدالت خواهانه و برابری طلب است. احترام به فردیت و توانایی و استعداد افراد و جریانات، تحقیقا از آموزههای انقلابی میآید.
توجه کنید: وقتی روبروی حاتمیکیا نشستم پرسیدم دیشب (20 فروردین) بیبیسی را دیدید؟ پاسخش منفی بود. توضیح دادم که برنامه دیده بان در قالب بررسی مطبوعات و معرفی مهرنامه، خبر از ساخت مستندی درباره آقای هاشمی داد. مسعود بهنود هم در جواب مجری گفت که «خدا به خیر کند» ! یعنی زیرکانه و غیرمستقیم خواست تا آقای هاشمی را از نشستن مقابل دوربین شما دچار تردید کند. حاتمیکیا ضمن تکذیب ساخت مستند، گفت که «بهنود» کارش را بلد است برای همین با تمام تفاوت جهانمان و مرزبندی که با او دارم ولی قابل احترام است و دوستش دارم، همچنانکه قوچانی را ضمن فاصله دیدگاه هایمان در جایگاه حرفهای اش دوست دارم و ... خب این موضع و دیدگاه حاتمیکیا است اما دوستان اصولگرا بدون در نظر گرفتن وجوه هنرمندی و انسانی حاتمیکیا با دیدن یک عکس، قضاوت کرده و دست به قلم میبرند. او اگر فیلمش را برای دگراندیشان و حتی روزیونیستهای انقلاب و از اصول برگشتهها نشان میدهد و به جمعشان راه پیدا میکند اتفاقا اصولی ترین راه را میرود. آنهایند که باید ببینند «حاج حیدر»ها چگونه برای حراست و ایستادن پای انقلاب بزرگترین زیباییهای حیات بشری را خلق میکنند. اتفاقا فیلمهای حاتمیکیا مانند «بادیگارد» و «چ» و ... را باید تردیدپذیران انقلاب ببینند و در خلوت، به مقایسه خود با حاجکاظم و حاجحیدر بپردازند. حاتمیکیا اگر بتواند شخصیتهایی اصولگرا خلق کند که تجدید نظرطلبان با آنها همذات پندار کنند توفیق دنیا و آخرت را برده است.
این روزها «بادیگارد» در حال نمایش است و بهترین فرصت تا به جای نقد حاتمیکیا به نقد فیلمش بپردازیم و خصوصا آسیب شناسی کنیم که چرا همواره فیلمهای جبهه انقلاب با بیمهری خصوصا داوران مثلا جشنواره فیلم فحر قرار میگیرد. قدیمی ترها فراموش نکرده اند که در جشنواره نمایش «از کرخه تا راین»، به فیلمی توجه شد که دیگر اسمش هم فراموش شده است ولی فقط موسیقی «از کرخه تا راین» همواره جان بخش و روح نواز است و این فقط نبوده که با «چ» همین رفتار شد و چند ماه قبل با فیلم «بادیگارد» بد سلیقه ترین رفتارها صورت گرفت و ...
خلاصه کنم. در عرف دیپلماتیک وقتی اتفاقی تکذیب میشود قانون پذیرش تلقی میشود آنوقت «ما» طرفداران انقلاب چطور است که علیرغم شفافیت مواضع حاتمیکیا (خصوصا در فیلمهایش) حاضریم در کنار حاشیهسازان معاند انقلاب قرار گیریم و علیه این هنرمند انقلابی قلم به دست بگیریم یا سخن سرایی کنیم. کمی در خلوت خومان به اندیشه و غور بنشینیم و بعد اصول را فدای رضایت معدود حاضرین در شبکهای تلگرامی کنیم. آیا این کار را کردهایم؟ مرزبندی حاتمیکیا روشن است، حداقل ما هم مرزبندییمان را با شبکههایی مانند بیبیسی حفظ کنیم، همین.