مجید مجیدی در ابتدای صحبتهایش با اشاره به سیر فیلمسازی خود گفت: اولین فیلم سینمایی من بدوک بود که برای ساخت آن سختیهای زیادی کشیدم و گاهی مجبور میشدم که کار راتعطیل کنم برای این فیلم همراه 3 بازیگر اصلی به تهران آمدم تصورش را بکنید بعد از 4ماه فیلمبرداری با 3 بچه افغانستانی و پاکستانی به خانه برگشتم. خانواده به من میگفتند سوغاتی با خودت آوردی؟ و من گفتم اینها سرمایههای فیلم من هستند. این فیلم در سال 1992 در جشنواره فیلم فجر به نمایش درآمد و چند جایزه گرفت و در بخش کارگردانی در جشنواره کن انتخاب شد.
مجیدی در ادامه گفت: فیلم بدوک هنگام نمایش شرایط سختی را گذراند چون فیلم تلخی بود و بازتاب رنجهای بخشی از مردم کشور من بود و همین باعث شد که مسئولان وقت نگذارند دیگر فیلم بسازند و 3 سال فیلم نساختم.
وی افزود: در این شرایط دو راه داشتم یا فیلمسازی راکنار بگذارم و یا نوع فیلم ساختنم را تغییر دهم. در همان 3 سال سخت دو فیلمنامه نوشتم یکی با عنوان پدر و دیگری بچههای آسمان.این دو فیلمنامه را هر جایی ارائه کردم رد میشد در مورد بچههای آسمان اصلا میگفتند قابل فیلم شدن نیست ولی عاقبت این دو فیلم را ساختم چون مسیرم را انتخاب کرده بودم. من برای ساخت این دو فیلم از جمع دوستانم در حوزه هنری جدا شدم چون آنها را نزدیک به افکار فیلمسازیام نمیدیدم. فیلم پدر جوایز بسیاری گرفت و فیلم بچههای آسمان اولین فیلم سینمای ایران بود که نامزد جایزه اسکار شد. بعد از بچههای آسمان بود که مسیر برای من هموارتر شد. بعد آن فیلم رنگ خدا، باران، بید مجنون، آواز گنجشکها و این اواخر فیلم محمدرسولالله(ص) را ساختم.
مجیدی در جمعبندی این بخش از سخنانش گفت: همه این حرفها را زدم تا دو نکته را به شما بگویم در کار هنری و فیلم و سینما یکی استقامت، تلاش و باور داشتن در مسیری که حرکت میکنیم مهم است و دیگری انتخاب نگاه درست و مسیری که طی میکنیم. وقتی به چیزی باور داشته باشیم همان به تو انرژی میدهد تاموانع را کنار بگذارید.
وی ادامه داد: اینهایی که هم نسل من فیلمسازی را شروع کردهاند و کنار گذاشتهاند شاید بگویند که اگر امکانات برای ما هم فراهم بود ما هم فیلمی مثل محمدرسولالله(ص) میساختیم. ولی امکانات به شکل یکباره به فیلمساز نمیرسد اعتباری چیزی نیست که از بیرون بیاید بلکه باید از خود شما برایتان مهیا شود.
این کارگردان سینما در بخش دیگری از سخنانش به موانعی که پیش روی فیلمساز است اشاره کرد و گفت: سینما وقتی میتواند تاثیرگذار باشد که سینماگر آزاده باشد و در مقابل سختیها تسلیم نشود. این تسلیم شدن درمقابل خیلی چیزها ممکن است باشد ممکن است تسلیم شدن در برابر نگاههای جشنوارهای و خطی است که فستیوالها به فیلمساز میدهند باشد و مسیر او را منحرف کنند. استقلال فیلمساز مهم است و اینکه باور داشته باشد مسیری که میرود با نگاه دیگران تغییر نکند.
مجیدی در توصیه دیگری به فیلمسازهای جوان کارگاه دارالفنون گفت: بارها گفتهام اگر رئیس یک دانشگاه سینمایی باشم هنرجویان را مجبور میکنم دو سال تئوری بخوانند و دو سال دیگر را تجربه کنند و در جامعه زندگی کنند. همین تجربه کردن به فیلمساز نگاه میدهد و باعث بلوغ او میشود. تجربه به فیلمساز هویت میدهد و همین هویت مستقل نگاه او را به مسائل درست میکند و تحلیلهایش را به پیش میبرد.
کارگردان فیلم محمد رسولالله در ادامه باذکر خاطرهای گفت: پدر من راننده ماشینهای سنگین بود در کودکی کنار او مینشستم وقتی تسلط او رابه رانندگی میدیدم احساس غرور میکردم و میگفتم چطور ماشین به این بزرگی را رانندگی میکنید، او میگفت خود ماشین به تو میگوید که چه موقع چه کاری را بکنی. آن موقع این جمله را نمیفهمیدم چون ماشین که حرف نمیزند اما این حرف پدرم همان بحث تجربه است. تجربه باعث میشود که به یک حس یگانهای با موضوع برسی. تجربه کردن شما در سینما باعث میشود که به حس یگانهای با سینما برسید.
در ادامه این نشست هنرجویان دارالفنون از مجید مجیدی سوال کردند.
مجیدی در پاسخ به سوالی در مورد بازی گرفتن از نابازیگرها گفت: یک بخشی از کار فرمولی است و بخش دیگری سلیقهای است. مثلا من اصلا فیلمنامه را در اختیار نابازیگر قرار نمیدهم چون وقتی فیلمنامه را بخواند سعی میکند ادای آن کاراکتر را دربیاورد. ضمن اینکه بازیگرهای حرفهای هم خودشان را در نقشها تکرار میکنند مگر اینکه کارگردانی باشد که بربازی بازیگر احاطه داشته باشد و بتواند از او بازی دیگری بگیرد.
وی افزود: یک روش دیگر برای اینکه بازی برای نابازیگرها جذاب باشد این است که فیلم را از اول قصه شروع به فیلمبرداری میکنم شاید این به لحاظ تولید سخت باشد و معمولا در لوکیشنها بازیها را رج میزنند ولی سعی من این است که فیلمبرداری را از وسط قصه شروع نکنم.
مجیدی در پاسخ به سوالی در مورد اینکه قصههایش برگرفته از چیست، گفت: قصههای فیلمهای من وام گرفته از جامعهای است که در آن زندگی کردهام برای همین است که میگویم زندگی مردم و اجتماع را خوب ببینید و تجربه کنید.