به گزارش مشرق، عامل قتل هنوز صبح نشده بود که در اتاقک تنهاییاش به دام افتاد و اعتراف تکاندهندهای کرد.
بامداد هشتم اردیبهشت ماه مردی در تماس با پلیس 110 مشهد ادعای عجیبی کرد و گفت: یکی از آشنایانم چند دقیقه پیش زنی را در خیابان پنج تن 55 کشته و حالا به خانهاش رفته و در حال شستوشوی دستانش است.
ساعت 4 صبح بود که خیلی سریع، تیمی از مأموران کلانتری التیمور خود را به خیابان تاریک رساندند و با راهنماییهای تماسگیرنده، جسد خونآلود زنی جوان را پشت سنگها و لابهلای نخالههای ساختمانی پیدا کردند.
ماجرای این جنایت وقتی به بازپرس حسینی از شعبه 211 دادسرای مشهد مخابره شد و با توجه به شناسایی قاتل 19 ساله دستور بازداشت داده شد، مأموران نیز به اتاقکی در یک کارگاه جوشکاری که در همان محله واقع بود رفتند و عامل جنایت را دستگیر کردند.
پسر جوان که حالتی غیرعادی داشت و باور نمیکرد دستگیر شده باشد وقتی تحت تحقیق گرفته شد، گفت: «وقتی دوستانم در اتاقم مواد کشیدند و رفتند، تنها شدم، خوابم نمیبرد و ساعت 2 صبح بود که به خیابان رفتم تا هوایی بخورم زیر پل بود که زنی تنها را دیدم و سراغش رفتم، او را دعوت کردم تا به اتاقم بیاید بیاعتنایی کرد، دنبالش رفتم یک کیلومتری تعقیبش کردم، حرفی نمیزد و تند تند حرکت میکرد تا اینکه به مادر و خواهرم توهین کرد. میخواستم او را بترسانم چاقویم را بیرون کشیدم و نفهمیدم چه شد که او را کشتم بعد جسد را به داخل زمینهای کشاورزی کشاندم و به سمت مغازه رفتم وقتی داخل اتاقم دستان خونآلودم را دیدم وحشت کرده و به صاحبکارم خبر دادم، او هم بلافاصله با پلیس تماس گرفت.»
کارآگاهان وقت شنیدند که عامل جنایت شناسنامه قربانی را داخل کیسهای گذاشته و در حوالی جسد رها کرده است به جستوجو پرداختند و با پیدا کردن آن، مشخصات زن تنها را به دست آوردند.
گفتوگو با روباه شب
میگوید هنوز باور ندارد قتلی را انجام داده باشد و تنها و مجرد بودن را عامل اصلی این سرنوشت سیاه خود میداند.
چرا تنها؟
من پسر روستا هستم، پدرم دو زن و 12 دختر و پسر دارد، شرایط مالی خوبی نداشتیم و باید کار میکردم.
از کی کار میکنی؟
از 6 سال پیش نزد یک گچکار مشغول به کار شدم و از همان موقع بود که خانه مجردی گرفتم و ای کاش در همان روستا میماندم و هیچ وقت به شهر نمیآمدم.
سابقه هم داری؟!
بله، 3 بار به زندان افتادم!
در 19 سالگی و 3 بار زندان؟!
دوبارش دعوا بود و یکی زورگیری.
اولینبار؟
من خیلی مغرور بودم، یک روز وقتی به تایباد رفتم تا به پدر و مادرم سر بزنم با پسر همسایهمان درگیر شدم و او را با سنگ و آجر زدم، آنقدر زخمها و کبودیهایش شدید بود که به پرداخت 24 میلیون تومان دیه محکوم شدم، پدرم تنها 5 میلیون داشت که بپردازد 3 ماه زندان بودم تا اینکه همسایهمان رضایت داد و آزاد شدم و دوباره به مشهد برگشتم.
زورگیری هم کردی؟
کارگر ساختمانی بودم که با رضا دوست شدم، خانهای مجردی گرفتیم و چون رضا موتور داشت با هم به زورگیری از یک مرد دست زدیم، هنوز به یک هفته نکشیده بود که دستگیر شدم و 3 ماه در کانون اصلاح و تربیت بودم بعد پدرم وثیقه گذاشت و آزاد شدم وقتی محکوم شدم و به زندان افتادم به من عفو خورد.
اعتیاد داری؟
بله، گفتم که مجردی من را گمراه کرد، وقتی در جوشکاری مشغول به کار شدم در اتاقکی پشت کارگاه زندگی کردم، 2 ماهی طول نکشید که صاحبکارم مغازه را به من سپرد و از آن به بعد مغازهام پاتوق دوستان معتادم شد و من روز به روز بدتر شدم.
و شب قتل؟
هنوز باور ندارم، ساعت 11 شب بود که استادکارم رفت بعد دوستانم آمدند کلی مواد و حشیش کشیدیم وقتی دوستانم رفتند دلم گرفت و خواستم هوایی بخورم، بیرون رفتم و در آن ساعت از شب زن تنها را دیدم، چون هیچ کس با او نبود تصور کردم زن خیابانی است!
چرا؟
من و دوستانم با زنان خیابانی زیادی دوستی داشتیم و تصورم این بود او هم جزو همین نوع زنان است اما اشتباه میکردم و چون در حالت عادی نبودم او را کشتم و پشیمانم.
مقصر کیست؟
خودم، نمیتوانم گناه را به گردن کسی بیندازم، میتوانستم سالم زندگی کنم، حتی وقتی مجرد بودم اما پایم را کج گذاشتم.
بامداد هشتم اردیبهشت ماه مردی در تماس با پلیس 110 مشهد ادعای عجیبی کرد و گفت: یکی از آشنایانم چند دقیقه پیش زنی را در خیابان پنج تن 55 کشته و حالا به خانهاش رفته و در حال شستوشوی دستانش است.
ساعت 4 صبح بود که خیلی سریع، تیمی از مأموران کلانتری التیمور خود را به خیابان تاریک رساندند و با راهنماییهای تماسگیرنده، جسد خونآلود زنی جوان را پشت سنگها و لابهلای نخالههای ساختمانی پیدا کردند.
ماجرای این جنایت وقتی به بازپرس حسینی از شعبه 211 دادسرای مشهد مخابره شد و با توجه به شناسایی قاتل 19 ساله دستور بازداشت داده شد، مأموران نیز به اتاقکی در یک کارگاه جوشکاری که در همان محله واقع بود رفتند و عامل جنایت را دستگیر کردند.
پسر جوان که حالتی غیرعادی داشت و باور نمیکرد دستگیر شده باشد وقتی تحت تحقیق گرفته شد، گفت: «وقتی دوستانم در اتاقم مواد کشیدند و رفتند، تنها شدم، خوابم نمیبرد و ساعت 2 صبح بود که به خیابان رفتم تا هوایی بخورم زیر پل بود که زنی تنها را دیدم و سراغش رفتم، او را دعوت کردم تا به اتاقم بیاید بیاعتنایی کرد، دنبالش رفتم یک کیلومتری تعقیبش کردم، حرفی نمیزد و تند تند حرکت میکرد تا اینکه به مادر و خواهرم توهین کرد. میخواستم او را بترسانم چاقویم را بیرون کشیدم و نفهمیدم چه شد که او را کشتم بعد جسد را به داخل زمینهای کشاورزی کشاندم و به سمت مغازه رفتم وقتی داخل اتاقم دستان خونآلودم را دیدم وحشت کرده و به صاحبکارم خبر دادم، او هم بلافاصله با پلیس تماس گرفت.»
کارآگاهان وقت شنیدند که عامل جنایت شناسنامه قربانی را داخل کیسهای گذاشته و در حوالی جسد رها کرده است به جستوجو پرداختند و با پیدا کردن آن، مشخصات زن تنها را به دست آوردند.
گفتوگو با روباه شب
میگوید هنوز باور ندارد قتلی را انجام داده باشد و تنها و مجرد بودن را عامل اصلی این سرنوشت سیاه خود میداند.
چرا تنها؟
من پسر روستا هستم، پدرم دو زن و 12 دختر و پسر دارد، شرایط مالی خوبی نداشتیم و باید کار میکردم.
از کی کار میکنی؟
از 6 سال پیش نزد یک گچکار مشغول به کار شدم و از همان موقع بود که خانه مجردی گرفتم و ای کاش در همان روستا میماندم و هیچ وقت به شهر نمیآمدم.
سابقه هم داری؟!
بله، 3 بار به زندان افتادم!
در 19 سالگی و 3 بار زندان؟!
دوبارش دعوا بود و یکی زورگیری.
اولینبار؟
من خیلی مغرور بودم، یک روز وقتی به تایباد رفتم تا به پدر و مادرم سر بزنم با پسر همسایهمان درگیر شدم و او را با سنگ و آجر زدم، آنقدر زخمها و کبودیهایش شدید بود که به پرداخت 24 میلیون تومان دیه محکوم شدم، پدرم تنها 5 میلیون داشت که بپردازد 3 ماه زندان بودم تا اینکه همسایهمان رضایت داد و آزاد شدم و دوباره به مشهد برگشتم.
زورگیری هم کردی؟
کارگر ساختمانی بودم که با رضا دوست شدم، خانهای مجردی گرفتیم و چون رضا موتور داشت با هم به زورگیری از یک مرد دست زدیم، هنوز به یک هفته نکشیده بود که دستگیر شدم و 3 ماه در کانون اصلاح و تربیت بودم بعد پدرم وثیقه گذاشت و آزاد شدم وقتی محکوم شدم و به زندان افتادم به من عفو خورد.
اعتیاد داری؟
بله، گفتم که مجردی من را گمراه کرد، وقتی در جوشکاری مشغول به کار شدم در اتاقکی پشت کارگاه زندگی کردم، 2 ماهی طول نکشید که صاحبکارم مغازه را به من سپرد و از آن به بعد مغازهام پاتوق دوستان معتادم شد و من روز به روز بدتر شدم.
و شب قتل؟
هنوز باور ندارم، ساعت 11 شب بود که استادکارم رفت بعد دوستانم آمدند کلی مواد و حشیش کشیدیم وقتی دوستانم رفتند دلم گرفت و خواستم هوایی بخورم، بیرون رفتم و در آن ساعت از شب زن تنها را دیدم، چون هیچ کس با او نبود تصور کردم زن خیابانی است!
چرا؟
من و دوستانم با زنان خیابانی زیادی دوستی داشتیم و تصورم این بود او هم جزو همین نوع زنان است اما اشتباه میکردم و چون در حالت عادی نبودم او را کشتم و پشیمانم.
مقصر کیست؟
خودم، نمیتوانم گناه را به گردن کسی بیندازم، میتوانستم سالم زندگی کنم، حتی وقتی مجرد بودم اما پایم را کج گذاشتم.