به گزارش مشرق، بیست و چهارمین شب شاعر پاسداشت محمود اکرامیفر عصر امروز با حضور چهرههای مختلف ادبی در نخلستان سازمان هنری رسانهای اوج برگزار شد.
*معلمهایی که 30 عذاب میکشند و عذاب میدهند
محمدرضا سنگری در بخشی از این مراسم با اشاره به اینکه این مراسم در حقیقت به تکریم یک معلم میپردازد، گفت: من معلمها را به سه دسته تقسیم میکنم؛ یک گروه محلم هستند که به معنی کسانی است که خوب بلدند خواب کنند اینها پرگو، سنگینگو، صندلیجو و... است و خوب میتوانند دانشآموز را خواب کنند، یک گروه هم مألم هستند این گروه نیز از سر ناخواستن به این عرصه وارد شدهاند و پیوسته به ساعت خود نگاه میکنند و کلاس برای آنها مانند یک زندان است و 30 سال عذاب میکشند و عذاب میدهند.
وی افزود: یک گروه نیز معلم به معنای واقعی هستند که دانش، روش، بینش و منش بزرگوارانه دارند. من این نشانهها را در استاد شهید مطهری دیدهام کسی میگفتند که شهید مطهری برای هر جلسه سخنرانی 30 ساعت مطالعه میکند. حتی در خاطرم هست که یک روز مرحوم دکتر شهیدی وارد کلاس شدند و به دانشجویان گفتند امروز درس نمیدهم و کلاس تعطیل است زیرا من برای هر کلاس 17 ساعت مطالعه میکنم و امروز موفق به این کار نشدهام. محمود اکرامیفر هم یک معلم است و این ویژگیها را در او میبینم. همیشه با خود میگفتم ای کاش او نثر را آنقدر که شعر را جدی گرفته جدی میگرفت هرچند شعر او بر نثرش سایه انداخته است. اکرامیفر دریافته حفرهها و نیازها در کجا است اگر بگذارند.
*درسی که آیتالله بهاءالدینی به یک شاعر داد
مجتبی رحماندوست نماینده مردم در مجلس شورای اسلامی در بخش دیگری از این مراسم گفت: سالهای 63 و 64 برای اقامه نماز مغرب و عشا به محضر آیتالله بهاءالدینی رفتم. در حین نماز شهید صیاد شیرازی با چند تن از فرماندهان به دیدار آن عارف بزرگ آمدند و بعد از نماز شهید صیاد گفتند که جمعی از فرماندهان آمدهاند تا فیض ببرند که مرحوم بهاءالدینی فرمودند برای خدا کار کنید و جملاتی مانند آن که بعد از آن شهید صیاد شیرازی گفت خوب این فرماندهان آمدهاند که شما آنها را موعظه کنید که مرحوم بهاءالدینی فرمود آنچه باید میگفتم گفتم دیگر، حال من نیز با توجه به همین درسی که مرحوم بهاءالدینی در آن دیدار به من داد میخواهم به یک نکته اکتفا کنم.
وی افزود: من از همجواری با اکرامیفر یک کلمه را دریافتم و آن این بود که انسان در کنار او احساس آرامش میکند و این کم چیزی نیست.
رحماندوست پس از پایان سخنانش با اشاره به بنری که برای پاسداشت اکرامیفر نصب شده بود، گفت: به جای «پاسداشت محکمود اکرامیفر» باید مینوشتید «پاسدار محمود اکرامیفر» زیرا او به واقع از ادبیات پاسداری کرده و نیازی به پاسداشت ندارد.
*اکرامیفر منحصر در شعر نشده است
علی محمد مؤدب در بخش دیگری از این مراسم با اشاره به مأموریت محمود اکرامیفر گفت: مأموریتی که محمود اکرامیفر و تمام معلمان شعر انقلاب داشتند این است که چند بعدی هستند و منحصر در شعر نشدند.
وی افزود: اکرامیفر برای ما و نسلهای بعد ما جدی بوده و هست. اکرامیفر در هر حوزهای وارد شده جدی جلو آمده و ماندگار شده و امر را شوخی نگرفته است. شفقت علمی و پدری او در ارتباط با جوانان به چشم میآید و این ویژگیای است که در قیصر نیز بروز داشت.
*شاعری که اغلب ساز مخالف میزند
مصطفی محدثی خراسانی در بخش دیگری از بیست و چهارمین شب شاعر گفت: اکرامیفر نمونه خوبی است برای اینکه نشان دهد شاعری حضور پررنگی در زندگیاش دارد اما شعر شغل او نشده و ساحت قدسی شعر را به امور معیشتی نیالوده و این را به نسل جوان نیز توصیه میکند اینکه معلمی شغل او بوده یک بحث است اما او منشأ کشف و پرورش استعدادهای جوان در شعر بوده که این هم معلمی است.
وی افزود: اکرامی در جلسات سیاستگذاری و مشورتی بسیاری حضور دارد و نکته جالب توجه این است که او اغلب ساز مخالف میزند اما بعد از استدلال کردن سایرین را با خود همراه میکند و من این را بارها دیدهام.
*اکرامیفر با این افتخارات باید مستقیم به جام جهانی برود
علیرضا قزوه با اشاره به توفیقاتی که اکرامیفر در پرونده کاریاش دارد، گفت: با این افتخاراتی که اکرامیفر دارد باید مستقیم به جام جهانی برود زیرا فعالیتهایی که او انجام داده کارهای بزرگی بوده که برای او افتخار محسوب میشود.
وی افزود: اگر اکرامیفر هنوز به روستایی بودن خود میبالد به خاطر این است که شهرها درست بنا نشده و آداب شهروندی در آن رعایت نمیشود و از اینروی شهرها اغلب یادآور سیاستزدگی است.رسالت شاعران در این روزگار همانند رسالت پیامبران است زیرا به جایی رسیدهایم که سیاست، اخلاق و فرهنگ را به خدمت خود درآورده و معنای خود را از دست داده و به معنای واقعی به پدرسوختگی تبدیل شده است زیرا سیاست از حکمت خالی شده است. متأسفانه گمشده جامعه ما اخلاق و حکمت است و دولت بعدی باید به این مسئله توجه کند زیرا ما با سیاست راه به جایی نبردهایم و نرسیدهایم.
قزوه در پایان سخنانش گفت: اکرامیفر متعلق به جریان شعر خراسان است که شهید احمد زارعی یکی از آن افراد است هماکنون نیز جریان شعر خراسان سالمترین جریان شعر کشور است.
*شعرهای اکرامیفر از زمره خاوریات است
مرتضی امیری اسفندقه در بخش دیگری از این مراسم گفت: از فرم، صمیمیت، ترکیب تازه و... در شعر اکرامیفر میشود صحبت کرد ولی یک وجه غالب نیز در شعر او وجود دارد آن هم تعلیم تازه با استفاده از ترکیب تازه است.
وی افزود: نقش مردم در شعر او برجستگی دارد و بسامد واژه مردم در شعرش ایجاد یک ویژگی برای او کرده است شعر او از زمره خاوریات است یعنی پشت اتوبوسها، کامیونها نوشته میشود و در قهوهخانهها به چشم میآید و این هم ویژگی دیگر اوست که در بین مردم وجود دارد.
*شعر باید به قیافه شاعر بیاید
محمود اکرامیفر در پایان این مراسم ضمن تشکر از برگزارکنندگان و شرکتکنندگان در آن گفت: روزی در جاده میرفتم که دیدم پشت «گِلپخشکن» خاوری نوشته شده: «که تماشای تو زیباست اگر بگذارند» من از ماشین پیاده شدم و به راننده خاور گفتم اگر به جای «که»، «وَ» بگذاریم، بهتر نمیشود؟ راننده خاور با لهجه خراسانی گفت: «برو عمو من اینطور حال میکنم»، من گفتم پس برو حالت را بکن. بعد به راننده گفتم که شاعر این شعر من هستم که او گفت به قیافهات نمیآید. من آنجا فهمیدم شعر برای حال مخاطب است و در ضمن شعر باید به قیافه شاعر بیاید.
وی افزود: من در زندگی همزمان جای چند نفر کار میکردم و در زندگی بسیار دویدهام و معتقدم باید کار کرد و خسته نشد. در پایان بیست و چهارمین «شب شاعر» از محمود اکرامیفر و همسرش تقدیر به عمل آمد.