به گزارش مشرق، به مناسبت عيد مبعث خاتم النبيين (ص)،گفتگویی با استاد ابوالفضل بهرام پور مفسر قرآن کريم، شده است که ماحصل آن تقديم مي شود؛
* با توجه به اينکه مطرح ميشود پيامبر(ص) از ابتدا داراي اخلاق نيکو و رفتار پسنديده بوده است، آيا حکايت از اين دارد که ايشان از ابتدا ميدانسته که قرار است به پيامبري مبعوث شود؟
* قرآن بحث امّي بودن پيامبر را چگونه مطرح ميکند؟
* قرآن چه ويژگيهايي را براي پيامبر خاتم (ص) عنوان ميکند؟
يک
ويژگي که هر پيامبر بايد داشته باشد عمومي است، منتها پيامبر اسلام (ص)
اختصاصات ذاتي هم دارند. هر پيغمبري بايد انسانهاي صالح، برگزيده، انتخاب
شده خدا و با حساب و کتاب باشد تا به عنوان پيامبر مطرح شود که تحت عنوان
معصوم، اخلاق، سابقه و... مطرح ميشود که عموميت هر پيامبر است.
نگاه
کنيد شما دبيري که ميخواهيد به مدرسه بفرستيد يا مدير کنيد، بايد
ويژگيهاي اخلاقي و تربيتي داشته باشد، زيرا امانت مردم را به دست او
ميسپاريد، اما کساني پيدا ميشوند که در اين ويژگيها کاملاً استثنايي
هستند، يک اختصاصاتي دارند که بقيه ندارند. پيغمبر اسلام (ص) «اِنَّكَ
لَعَلي خُلُقٍ عَظيمٍ» است؛ يعني داراي اخلاق حسنه خيلي بزرگي است. رسول
اکرم (ص) خصوصيات اخلاقي زيادي داشتند و از آنجايي که آخرين پيامبر هست،
بايد معلوماتي که ميگيرد، ظرفيت کلان داشته باشد که اين وحي را دريافت کند
و اين امتيازات را پيامبر اسلام (ص) داشته است.
* با توجه به اينکه مطرح ميشود پيامبر(ص) از ابتدا داراي اخلاق نيکو و رفتار پسنديده بوده است، آيا حکايت از اين دارد که ايشان از ابتدا ميدانسته که قرار است به پيامبري مبعوث شود؟
نه! حضرت (ص) بايد از کجا ميدانسته است؟ ايشان فقط در کودکي و جواني بسيار پاک بوده و مطابق آيين ابراهيمي عمل کرده است.
* روايت آيات سوره علق از ماجراي مبعث را بيان ميکنيد؟
«اقْرَأْ
بِاسْمِ رَبِّكَ الَّذِي خَلَقَ» اولين جملههايي است که بر پيامبر (ص)
نازل شده است. اولين پيام بعثت دعوت مردم به علم است، «اقْرَأْ بِاسْمِ
رَبِّكَ الَّذِي خَلَقَ»؛ يعني امروز دنيا فهميده است حرف اول را علم و قلم
ميزند و با آن دعوت شروع شده است.
* با توجه به اينکه قرآن از عالم ملکوت به عالم ماده ورود کرده، محتواي قرآن چگونه بر پيامبر نازل شده است؟
قرآن
به دو صورت بر رسول خاتم (ص) نازل شده است که تحت عنوان نزول دفعي و
تدريجي ياد ميشود. مراد از نزول دفعي، نزول تمام قرآن به قلب مبارک پيامبر
(ص) در شب قدر است و مراد از نزول تدريجي هم نازل شدن قرآن ظرف 23 سال بر
شخص پيامبر اکرم (ص) است. در نزول دفعي قرآن، پيغمبر (ص) به تبليغ آن مأمور
نشده تا بگوييم که بعثت در همان شب بوده است، بلکه محتواي کلي قرآن در شب
قدر بر قلب پاک آن بزرگوار نازل شد و در نهايت به طور رسمي پيامبر (ص) با
وحي اولين آيات سوره «علق»، آن هم با الفاظ تعيين شده از جانب خدا، به
رسالت و پيام رساني مبعوث و مأمور ابلاغ وحي به مردم شد.
مفسران شيعه يک بيان زيباي علمي و منطقي دارند (دو نزول دفعي و تدريجي قرآن هم اين موضوع را تأييد ميکند)؛ جبرئيل در نزول دفعي که در شب قدر واقع شد، تمام محتواي قرآن را يکجا و به طور مستقيم بر قلب پاک پيامبر (ص) نازل کرد، اما اين محتوا فاقد لفظ بود. براي مثال، شما جريان اصحاب کهف را به صورت فيلم ميبينيد و آنگاه مفهوم آن در ذهن شما وارد ميشود، اما هنوز به صورت لفظ در نيامده است، پس محتواي اين تاريخ، بدون لفظ در نفس شما حاضر است.
بلاتشبيه در مورد قرآن نيز محتواي کل آن در شب قدر بر قلب پيامبر (ص) نازل شد، اما به او گفتند که نبايد کسي با خبر شود، ما به موقع خواهيم گفت که آن مطالب نازل شده را براي ديگران بيان کني! ماه رمضان که تمام شد، پس از چند ماه در 27 رجب که پيامبر (ص) مبعوث شد به او گفته شد: «اقْرَأْ بِاسْمِ رَبِّكَ الَّذِي خَلَقَ». نکتهاي که بايد به آن توجه داشت، اين است که نزول کتاب آسماني براي همه پيامبران يکجا بوده است، اما براي پيامبر ما قرآن يک بار يکجا نازل شده و بار دوم به تدريج و به مدت 23 سال صورت گرفته است. در نزول دفعي يک کار نوراني روي پيامبر (ص) انجام گرفت، چون تا خود پيامبر نوراني نشود، نميتواند نوراني کند، بنابراين اول بايد پيامبر(ص) را براي خودش مبعوث کند، بعد براي ديگران، بنابر اين پيامبر اسلام اول براي خودش مبعوث شد (بعثت دروني در ماه رمضان) و بعد براي هدايت مردم به پيامبري برگزيده شد (بعثت بيروني در 27 رجب).
خلاصه اينکه محتواي قرآن در نزول دفعي، بدون لفظ بر قلب پيامبر (ص) نازل شد، اما نزول تدريجي که شروع شد، خدا آن مفاهيم و محتوا را با الفاظ مخصوص و در قالب کلمات قرآن نازل کرد، معناي درست آيه فقط براي شيعه قابل فهم است. کساني که به يک نزول قائل هستند و ميگويند در رمضان نزول قرآن شروع شده است، آنها نميتوانند اين دو آيه را به درستي معنا کنند، آنجا که فرمود: «وَلَا تَعْجَلْ بِالْقُرْآنِ مِن قَبْلِ أَن يُقْضَى إِلَيْكَ وَحْيُهُ»؛ اي پيامبر! قبل از آنکه وحي جبرئيل بر تو تمام شود، به قرائت آن پيشي نگير.
در جاي ديگر فرمود: زبان خود را با عجله براي قرائت وحي نگردان، چرا که بر ماست جمع و قرائت آن. پس چون ما آن را قرائت کرديم، از قرائت ما پيروي کن. اين آيات نشان ميدهد که وقتي جبرئيل آيات را بر پيامبر (ص) قرائت ميکند، پيامبر (ص) از جبرئيل در جملههايي جلو ميزده و اين حکايت از آن دارد که پيامبر (ص) قبلاً از محتواي وحي اطلاع داشته وگرنه جلو زدن او بر گفتار جبرئيل مفهوم نخواهد داشت. زيرا پيامبر اکرم (ص) آموزههايي غير از قرآن دارد و آن آموزههاي غير قرآني به احاديث قدسي معروف است، بنابراين هم حديث قدسي آموختههاي خدا به پيغمبر (ص) است، هم قرآن کريم آموختههاي خدا به پيغمبر (ص).
با اين فرق که حديث قدسي را خداوند در معراج به پيغمبر (ص) آموخته است و آن را با هر لفظ و انشائي به مردم بخواهد بگويد مجاز است، خداوند به پيامبر(ص) ميگويد: قرآن حديث قدسي نيست که محتوا را بگيرد و با هر انشائي بخواهد مطرح کند، اگر اين گونه اتفاق نميافتاد الان 300 نوع قرآن داشتيم، بنابراين خداوند خطاب به پيامبر (ص) گفت: با همين انشائي که من ميگويم انشاء کن، زيرا قرآن از سوي ماست.
مفسران شيعه يک بيان زيباي علمي و منطقي دارند (دو نزول دفعي و تدريجي قرآن هم اين موضوع را تأييد ميکند)؛ جبرئيل در نزول دفعي که در شب قدر واقع شد، تمام محتواي قرآن را يکجا و به طور مستقيم بر قلب پاک پيامبر (ص) نازل کرد، اما اين محتوا فاقد لفظ بود. براي مثال، شما جريان اصحاب کهف را به صورت فيلم ميبينيد و آنگاه مفهوم آن در ذهن شما وارد ميشود، اما هنوز به صورت لفظ در نيامده است، پس محتواي اين تاريخ، بدون لفظ در نفس شما حاضر است.
بلاتشبيه در مورد قرآن نيز محتواي کل آن در شب قدر بر قلب پيامبر (ص) نازل شد، اما به او گفتند که نبايد کسي با خبر شود، ما به موقع خواهيم گفت که آن مطالب نازل شده را براي ديگران بيان کني! ماه رمضان که تمام شد، پس از چند ماه در 27 رجب که پيامبر (ص) مبعوث شد به او گفته شد: «اقْرَأْ بِاسْمِ رَبِّكَ الَّذِي خَلَقَ». نکتهاي که بايد به آن توجه داشت، اين است که نزول کتاب آسماني براي همه پيامبران يکجا بوده است، اما براي پيامبر ما قرآن يک بار يکجا نازل شده و بار دوم به تدريج و به مدت 23 سال صورت گرفته است. در نزول دفعي يک کار نوراني روي پيامبر (ص) انجام گرفت، چون تا خود پيامبر نوراني نشود، نميتواند نوراني کند، بنابراين اول بايد پيامبر(ص) را براي خودش مبعوث کند، بعد براي ديگران، بنابر اين پيامبر اسلام اول براي خودش مبعوث شد (بعثت دروني در ماه رمضان) و بعد براي هدايت مردم به پيامبري برگزيده شد (بعثت بيروني در 27 رجب).
خلاصه اينکه محتواي قرآن در نزول دفعي، بدون لفظ بر قلب پيامبر (ص) نازل شد، اما نزول تدريجي که شروع شد، خدا آن مفاهيم و محتوا را با الفاظ مخصوص و در قالب کلمات قرآن نازل کرد، معناي درست آيه فقط براي شيعه قابل فهم است. کساني که به يک نزول قائل هستند و ميگويند در رمضان نزول قرآن شروع شده است، آنها نميتوانند اين دو آيه را به درستي معنا کنند، آنجا که فرمود: «وَلَا تَعْجَلْ بِالْقُرْآنِ مِن قَبْلِ أَن يُقْضَى إِلَيْكَ وَحْيُهُ»؛ اي پيامبر! قبل از آنکه وحي جبرئيل بر تو تمام شود، به قرائت آن پيشي نگير.
در جاي ديگر فرمود: زبان خود را با عجله براي قرائت وحي نگردان، چرا که بر ماست جمع و قرائت آن. پس چون ما آن را قرائت کرديم، از قرائت ما پيروي کن. اين آيات نشان ميدهد که وقتي جبرئيل آيات را بر پيامبر (ص) قرائت ميکند، پيامبر (ص) از جبرئيل در جملههايي جلو ميزده و اين حکايت از آن دارد که پيامبر (ص) قبلاً از محتواي وحي اطلاع داشته وگرنه جلو زدن او بر گفتار جبرئيل مفهوم نخواهد داشت. زيرا پيامبر اکرم (ص) آموزههايي غير از قرآن دارد و آن آموزههاي غير قرآني به احاديث قدسي معروف است، بنابراين هم حديث قدسي آموختههاي خدا به پيغمبر (ص) است، هم قرآن کريم آموختههاي خدا به پيغمبر (ص).
با اين فرق که حديث قدسي را خداوند در معراج به پيغمبر (ص) آموخته است و آن را با هر لفظ و انشائي به مردم بخواهد بگويد مجاز است، خداوند به پيامبر(ص) ميگويد: قرآن حديث قدسي نيست که محتوا را بگيرد و با هر انشائي بخواهد مطرح کند، اگر اين گونه اتفاق نميافتاد الان 300 نوع قرآن داشتيم، بنابراين خداوند خطاب به پيامبر (ص) گفت: با همين انشائي که من ميگويم انشاء کن، زيرا قرآن از سوي ماست.
* قرآن بحث امّي بودن پيامبر را چگونه مطرح ميکند؟
در
قرآن خطاب به پيامبر (ص) بيان ميکند که تو قبل از اين بلد نبودي بنويسي،
خواندن نميتوانستي، همه مردم ميدانند تو درس نخواندهاي و خواندن و قرائت
نميداني، بناراين از نظر قرآن کتابت و قرائت را خدا اعجازي به پيغمبر (ص)
آموخته است. «در پيامبر شدن ما تو را قاري و خواننده خواهيم کرد؛ سنُقرئك
فلا تَنسي».
*در قرآن هدف رسالت پيامبران به صورت عام مطرح ميشود، آيا درباره پيامبر خاتم(ص) به صورت خاص دليلي را اشاره کرده است؟
خداي
تعالي معني ندارد که بچهها را به آموزش و پرورش بفرستد و ادعا کند که
خروجياش ليسانس و دانشمند است و معلم و متخصص نفرستد، بلکه خداي تعالي
انسانها را آفريده و به اين عالم فرستاده است و براي آنها برنامهريزي
کرده و سپس قرآن را فرستاده است. در يک آيه دارد که ميفرمايد: «لَقَدْ
أَنْزَلْنا إِلَيْكُمْ كِتاباً فِيهِ ذِكْرُكُمْ أَفَلا تَعْقِلُونَ»؛ اي
پيامبر! به اينها بگو که ما کتاب فرستاديم که يادنامه شما آدميان باشد که
چه بايد بکنيد و چه نبايد بکنيد، چرا اين طوري هستيد، چرا شاد نيستيد، چرا
سرتان کلاه ميرود...، اين ذکرنامه شما پيش ماست و درمانتان هم، پيش ماست،
بنابراين اين ذکرنامه و پيامبر را براي اين نزد شما فرستاديم.
* به عنوان آخرين سؤال، جبرئيل بر پيامبر (ص) در شب مبعث به چه صورت ظاهر شده است؟
جبرئيل
که يک موجود ملکوتي است، وقتي بر پيامبر(ص) وارد ميشود، با ملکوت
پيغمبر(ص) ارتباط برقرار ميکرد و وحي را بر حضرت (ص) نازل ميکرد، منتها
بشر خيلي دقيق نميتواند شکل ساختاري جبرئيل را بداند، ولي بالاخره جبرئيل
يک موجود ملکوتي فوق است که معلم الانبياء است و براي هر نبي فرهنگ را او
آورده است.
منبع: قدس آنلاین
منبع: قدس آنلاین