به گزارش مشرق،
در میان همه دورههای مجلس شورای اسلامی کمتر دورهای بوده است که بعد از
انتخابات، ترکیب سیاسی مجلس آینده به این اندازه غیرقابلپیشبینی و بهتبع
آن گمانهزنی درباره ریاست آینده چنین مجلسی اینگونه مبهم باشد. هرچند
رقابتهای درونجناحی برای ریاست در مجلس دهم تقریباً منتفی است و
شاخصترین نمایندگان مطرح برای تکیه زدن بر کرسی ریاست بهارستان کاملاً
مشخص هستند؛ اما اینکه کدامیک از آقایان محمدرضا عارف (از جبهه اصلاحات) و
علی لاریجانی (از جبهه اصولگرایی) بهعنوان دو گزینه اصلی خواهند توانست
بر این کرسی تکیه بزنند محل بحث است. به همین خاطر هم دیدگاههای متفاوتی
درباره این دو احتمال عرضه میشود که بر اساس عوامل مختلف تأثیرگذار بر این
رخداد، تلاش خواهد شد، با تحلیل وضعیت و وزن سیاسی جناحهای مختلف در
مجلس نهم، گمانهای درباره گزینه احتمالی قویتر ریاست بر این دوره مجلس را
مطرح کرده و به تحلیل آرایش سیاسی و مدیریت بهارستان در چهار سال پیش رو
بپردازیم.
تعادل مبهم
با این پیشفرض اساسی و پذیرفتهشده که اگر هرکدام از دو جناح عمده سیاسی بهتنهایی قادر به در اختیار گرفتن مدیریت مجلس بود، بههیچروی گرفتار رودربایستی نشده و تن به ائتلاف نمیدادند؛ از مجموع رایزنیها و تبلیغات رسانهای و سیاسی و اقداماتی که برای شکل دادن به فضای سیال سیاسی مجلس در جریان است، چنین برمیآید که ظاهراً هیچکدام از دو جناح اصلی (اصلاحطلبان و اصولگرایان) به تنهایی قادر به رقم زدن سرنوشت ریاست بر مجلس به نفع خود نیستند و عامل یا عوامل تعیینکننده برای تعیین اکثریت و به دست گرفتن ریاست قوه قانونگذاری را باید در خارج از دو جبهه مذکور پیدا کرد. هرچند نباید ازنظر دور داشت که وزن سیاسی مستقل دو جناح در مجلس باوجود نزدیکی نسبی، به یک اندازه نیست.
بهقرار اطلاع موثق نتیجه تلاشهای صورت گرفته از طرف بعضی فعالان سیاسی جبهه اصلاحات برای اخذ تعهد حمایت از ریاست آقای عارف در بهترین حالت از حدود 100 رأی قطعی موافق تجاوز نکرده است و از همین روست که بحث انصراف وی از رقابت بر سر کسب کرسی ریاست مطرح است. طبیعی است که اگر اصلاحطلبان چشمانداز روشنی برای کسب ریاست بر مجلس داشتند، بههیچوجه از احقاق این حق مسلم خود صرفنظر نمیکردند لذااظهاراتی که درباره چشمپوشی از این امتیاز بسیار مهم و حیاتی سیاسی میشود، و روی آوردن به واژه «تعامل» به جای «رقابت» میتواند به دلیل آن باشد که نمایندگان این طیف از حدنصاب لازم برای تعیین کرسی ریاست مجلس که مهمترین معیار برای اثبات داشتن اکثریت در مجلس است، برخوردار نیستند و آقای عارف بهعنوان نامزد اختصاصی جبهه اصلاحات بدون ائتلاف با دیگر جناحها از شانس چندانی برای دستیابی به ریاست مجلس برخوردار نیست.
این وضع درباره آقای لاریجانی بهعنوان محتملترین گزینه جبهه اصولگرایی برای ریاست بر مجلس، نسبت به رقیب اصلاحطلبش، مقداری متفاوت به نظر میرسد. با اذعان به اینکه آقای لاریجانی عدهای مخالف جدی درونجبههای در بین اصولگرایان راهیافته به مجلس دارد، اما به نظر میرسد به دلایل متعدد ازجمله فقدان یک چهره مطرح دیگر در این جبهه، از شانس قابلتوجهی برای کسب آرای لازم برای ماندن در جایگاه هیئترئیسه برخوردار است. همانگونه که گذشت، باتوجه به برآوردها، احتمال اینکه جبهه اصولگرایی بهتنهایی بتواند اقدام به تعیین رئیس آینده مجلس کند هم ضعیف است و اینجاست که نوبت به تأثیرگذاری عوامل خارج از دو جبهه اصولگرایی و اصلاحطلبی برای تعیین رئیس مجلس فرامیرسد. عواملی که امکان برتری بخشیدن به هریک از دو گزینه بالا را دارا هستند، بااینهمه بنا بر آنچه در پی میآید، شانس علی لاریجانی برای حفظ مسئولیت ریاست قوه مقننه نسبت به رقیب اصلاحطلبش بیشتر ارزیابی میشود.
عامل تعیینکننده
هرچند آمارهای متفاوتی از تعداد نامزدهای مستقل راهیافته به مجلس دهم اظهارشده است، اما به اعتقاد این قلم، عامل تعیینکننده اصلی برای تعیین ریاست مجلس را نه صرفاً در نمایندگان مستقل که باید در جای دیگری جست و آن ورود نزدیکان دولت به این معادله سیاسی است. خبرهای غیررسمی پیش از انتخابات مجلس، از توافق نزدیکان دولت یازدهم با علی لاریجانی برای حمایت از ریاست او بر مجلس دهم حکایت داشت. به دلایل دیگری ازجمله خاستگاه سیاسی مشترک رئیس دولت و رئیس مجلس و نگرانی دولتیها از قدرت گرفتن بیشتر اصلاحطلبان به خاطر سابقه عبور از حامیان خود (ماجرای مجلس ششم و عبور از رئیس دولت اصلاحات)، احتمال حمایت نزدیکان دولت از ریاست آقای لاریجانی بر مجلس آینده را نسبت به حمایت از رقیب اصلاحطلب او بیشتر نشان میدهد. ضمن اینکه علی لاریجانی درزمانی که مجلس با اکثریت مطلق اصولگرایان رویکردی انتقادی نسبت به دولت یازدهم داشت، بهخوبی از عهده کنترل مجلس برآمد، نسبت به آقای عارف برای دولت اطمینانبخشتر است. برخلاف روشن بودن مواضع علی لاریجانی در حمایت از دولت، آقای عارف جز انصراف تشکیلاتیاش در جریان رقابتهای انتخاباتی ریاستجمهوری گذشته، سابقه دیگری در حمایت از دولت روحانی ندارد. همه اینها وقتی اهمیت بیشتری پیدا میکند که دولت چند ماه آینده وارد مرحله انتخابات ریاستجمهوری خواهد شد و به پشتوانهای مطمئنتر برای ادامه ماندن در پاستور نیاز جدی دارد.ضمن اینکه حمایت از لاریجانی برای ریاست مجلس ،احتمال قرار گرفتن او در کنار رقیب یا رقبای احتمالی روحانی در انتخابات ریاست جمهوری آینده را نیز منتفی کرده یا کاهش میدهد .
بنا بر آنچه گذشت، نمایندگان کمتعداد وابسته به طیف اعتدال و نزدیک به دولت چه به لحاظ خطمشی سیاسی و چه تبعیت از خواست سیاسی دولت از ریاست علی لاریجانی حمایت خواهند کرد. میماند نقشآفرینی نمایندگان مستقل. هرچند نظر به اینکه اکثر این افراد دارای سابقه روشن جبههگیری سیاسی نیستند و امکان جذب شدن تعدادی از آنها به هر 2 جناح اصلی اصلاحطلب و اصولگرا وجود دارد، اما امکان گرایش تعداد عمدهای از این بخش سیال به سمت دولت (حتی بهصورت مقطعی) بیشتر است. این نمایندگان برای تثبیت موقعیت و محبوبیت خود در حوزه انتخابیه و محکم کردن جای پایشان برای پیروزی در دورههای آینده نیازمند همراهی و حمایت از طرف دستگاههای اجرایی و دولت هستند تا مثلاً در قالب دریافت بعضی امتیازهای منطقهای و طرحهای اجرایی موفق به کسب محبوبیت در حوزه انتخابیه خود شوند. دولت هم بهعنوان نماینده یک جریان سیاسی نوپا و البته میانه که با مشی مستقلان همخوانی بیشتری دارد، برای افزایش وزن سیاسی خود در میانه دو جبهه اصلاحطلبی و اصولگرایی به جذب نمایندگان مستقل نیاز دارد. با این فرض، چه ائتلافی رسمی میان جبهه اصولگرایی و دولت شکل بگیرد (که بسیار بعید است) و چه نمایندگان نزدیک شده به دولت بدون حضور در یک ائتلاف رسمی از ریاست علی لاریجانی حمایت کنند، شانس رئیس فعلی قوه مقننه برای ابقا، بیشتر از رقیب اصلاحطلبش خواهد بود.
برزخ امید
اما درباره برخورد جبهه اصلاحات با ریاست علی لاریجانی، تجربه عملکرد اصلاحطلبان، بهخصوص طیف کارگزاران این جبهه نشان میدهد که آنها به شرطبندی و هزینه سیاسی برای طرفی که احتمال باخت او در یک رقابت جدی است، تمایلی ندارند و عقل سیاسی اقتضا میکند که با دریافت امتیازهایی به ریاست کسی چون علی لاریجانی تن دهند و حتی برای پرهیز از دریافت برچسب یا انگ شکست، از ریاست او حمایت کنند. سایر عناصر اصلاحطلب وابسته به طیفهای تندروتر و سنتی این جبهه سیاسی هم که نشان دادهاند در حرفشنوی تشکیلاتی و عمل در چارچوب خواسته رهبران سیاسی خویش از انضباط سیاسی بیشتری نسبت به رقبای اصولگرایشان برخوردارند، بهرغم اظهارات تبلیغاتی، در عمل حرکت مخاطرهآمیزی چون رقابت در شرایط فعلی نخواهند کرد. به نظر میرسد بهترین سناریو برای این جبهه همان صرفنظر کردن از حضور در رقابت بر سر کسب کرسی ریاست مجلس در قبال دریافت امتیازهایی چون ریاست بر کمیسیونهای حساس و دیگر بخشهای وابسته به مجلس چون مراکز پژوهشی و تحقیقاتی باشد. بااینحال شاید منطقیترین اقدام جبهه اصلاحطلبان تلاش برای انسجام بخشیدن به فراکسیونی مشترک با نزدیکان دولت خواهد بود که از هماکنون با عنوان «امید» از آن یاد میشود. این فراکسیون اگرچه در مقطع فعلی احتمالا از ورود به رقابت سیاسی با فراکسیون اصولگرایی برای تصدی ریاست مجلس اجتناب خواهد کرد، و چهبسا به همان دلیلی که گذشت، تن به حمایت از ریاست لاریجانی اصولگرا خواهد داد، در کنار مبهم نگهداشتن وزن سیاسی واقعی جبهه اصلاحات، از جذب شدن نمایندگان مستقل بهسوی جبهه رقیب هم جلوگیری خواهد کرد. پذیرفتن فراکسیون امید و صرفنظر کردن از تشکیل فراکسیون مستقل اصلاحطلبان در مجلس دهم البته هزینههای هویتی برای این جریان سیاسی در پی دارد که با پروپاگاندای قوی و تبلیغات رسانهای قابل پوشش است.
سخت اما مطمئن!
با همه این حرفها، ریاست احتمالی علی لاریجانی بر مجلس دهم، برای او دوره مدیریتی آسانی نخواهد بود. مدیریت اختلافنظرهای نمایندگان منتسب به منتهیالیه دو سوی متضاد اصولگرایی و اصلاحطلبی با خواستههای تندروانه متناقض به همان اندازه مشکل است که کنترل بخش اصلی رأیدهندگان به ریاست او یعنی فراکسیون (یا فراکسیونهای) اصولگرایان در قبال دولت. همه اینها را بگذارید کنار شرایطی که از وارد شدن فضای سیاسی کشور به رقابتهای انتخاباتی ریاستجمهوری بهار 96 به وجود میآید. علی لاریجانی حتی اگر بتواند بر وسوسه رقابت با حسن روحانی غلبه کند، برای تعامل با حامیان دیگر نامزدهای انتخاباتی ریاستجمهوری در مجلس، با شرایط ویژهای روبرو خواهد شد. بااینهمه با از میان رفتن ابهامهای کنونی بر سر نقش نمایندگان مجلس و تثبیت وزن جریانهای رقیب در داخل مجلس، حتی با فرض عدم توفیق حسن روحانی در بهار آینده، تهدیدی جدی متوجه ریاست آقای لاریجانی بر ادامه مجلس دهم نخواهد بود، هرچند کنار آمدن با فراکسیونی با اقلیت قوی همچنان جزو دشواریهای ریاست باقی خواهد ماند.در این میان البته نباید این مسئله را هم از نظر دور داشت که در صورت پیروزی روحانی در انتخابات ریاست جمهوری و کم و کیف این پیروزی و نقش اصلاح طلبان در آن جایگاه علی لاریجانی نیز میتواند دستخوش تغییر این معادلات سیاسی شود.
منبع: روزنامه خراسان
تعادل مبهم
با این پیشفرض اساسی و پذیرفتهشده که اگر هرکدام از دو جناح عمده سیاسی بهتنهایی قادر به در اختیار گرفتن مدیریت مجلس بود، بههیچروی گرفتار رودربایستی نشده و تن به ائتلاف نمیدادند؛ از مجموع رایزنیها و تبلیغات رسانهای و سیاسی و اقداماتی که برای شکل دادن به فضای سیال سیاسی مجلس در جریان است، چنین برمیآید که ظاهراً هیچکدام از دو جناح اصلی (اصلاحطلبان و اصولگرایان) به تنهایی قادر به رقم زدن سرنوشت ریاست بر مجلس به نفع خود نیستند و عامل یا عوامل تعیینکننده برای تعیین اکثریت و به دست گرفتن ریاست قوه قانونگذاری را باید در خارج از دو جبهه مذکور پیدا کرد. هرچند نباید ازنظر دور داشت که وزن سیاسی مستقل دو جناح در مجلس باوجود نزدیکی نسبی، به یک اندازه نیست.
بهقرار اطلاع موثق نتیجه تلاشهای صورت گرفته از طرف بعضی فعالان سیاسی جبهه اصلاحات برای اخذ تعهد حمایت از ریاست آقای عارف در بهترین حالت از حدود 100 رأی قطعی موافق تجاوز نکرده است و از همین روست که بحث انصراف وی از رقابت بر سر کسب کرسی ریاست مطرح است. طبیعی است که اگر اصلاحطلبان چشمانداز روشنی برای کسب ریاست بر مجلس داشتند، بههیچوجه از احقاق این حق مسلم خود صرفنظر نمیکردند لذااظهاراتی که درباره چشمپوشی از این امتیاز بسیار مهم و حیاتی سیاسی میشود، و روی آوردن به واژه «تعامل» به جای «رقابت» میتواند به دلیل آن باشد که نمایندگان این طیف از حدنصاب لازم برای تعیین کرسی ریاست مجلس که مهمترین معیار برای اثبات داشتن اکثریت در مجلس است، برخوردار نیستند و آقای عارف بهعنوان نامزد اختصاصی جبهه اصلاحات بدون ائتلاف با دیگر جناحها از شانس چندانی برای دستیابی به ریاست مجلس برخوردار نیست.
این وضع درباره آقای لاریجانی بهعنوان محتملترین گزینه جبهه اصولگرایی برای ریاست بر مجلس، نسبت به رقیب اصلاحطلبش، مقداری متفاوت به نظر میرسد. با اذعان به اینکه آقای لاریجانی عدهای مخالف جدی درونجبههای در بین اصولگرایان راهیافته به مجلس دارد، اما به نظر میرسد به دلایل متعدد ازجمله فقدان یک چهره مطرح دیگر در این جبهه، از شانس قابلتوجهی برای کسب آرای لازم برای ماندن در جایگاه هیئترئیسه برخوردار است. همانگونه که گذشت، باتوجه به برآوردها، احتمال اینکه جبهه اصولگرایی بهتنهایی بتواند اقدام به تعیین رئیس آینده مجلس کند هم ضعیف است و اینجاست که نوبت به تأثیرگذاری عوامل خارج از دو جبهه اصولگرایی و اصلاحطلبی برای تعیین رئیس مجلس فرامیرسد. عواملی که امکان برتری بخشیدن به هریک از دو گزینه بالا را دارا هستند، بااینهمه بنا بر آنچه در پی میآید، شانس علی لاریجانی برای حفظ مسئولیت ریاست قوه مقننه نسبت به رقیب اصلاحطلبش بیشتر ارزیابی میشود.
عامل تعیینکننده
هرچند آمارهای متفاوتی از تعداد نامزدهای مستقل راهیافته به مجلس دهم اظهارشده است، اما به اعتقاد این قلم، عامل تعیینکننده اصلی برای تعیین ریاست مجلس را نه صرفاً در نمایندگان مستقل که باید در جای دیگری جست و آن ورود نزدیکان دولت به این معادله سیاسی است. خبرهای غیررسمی پیش از انتخابات مجلس، از توافق نزدیکان دولت یازدهم با علی لاریجانی برای حمایت از ریاست او بر مجلس دهم حکایت داشت. به دلایل دیگری ازجمله خاستگاه سیاسی مشترک رئیس دولت و رئیس مجلس و نگرانی دولتیها از قدرت گرفتن بیشتر اصلاحطلبان به خاطر سابقه عبور از حامیان خود (ماجرای مجلس ششم و عبور از رئیس دولت اصلاحات)، احتمال حمایت نزدیکان دولت از ریاست آقای لاریجانی بر مجلس آینده را نسبت به حمایت از رقیب اصلاحطلب او بیشتر نشان میدهد. ضمن اینکه علی لاریجانی درزمانی که مجلس با اکثریت مطلق اصولگرایان رویکردی انتقادی نسبت به دولت یازدهم داشت، بهخوبی از عهده کنترل مجلس برآمد، نسبت به آقای عارف برای دولت اطمینانبخشتر است. برخلاف روشن بودن مواضع علی لاریجانی در حمایت از دولت، آقای عارف جز انصراف تشکیلاتیاش در جریان رقابتهای انتخاباتی ریاستجمهوری گذشته، سابقه دیگری در حمایت از دولت روحانی ندارد. همه اینها وقتی اهمیت بیشتری پیدا میکند که دولت چند ماه آینده وارد مرحله انتخابات ریاستجمهوری خواهد شد و به پشتوانهای مطمئنتر برای ادامه ماندن در پاستور نیاز جدی دارد.ضمن اینکه حمایت از لاریجانی برای ریاست مجلس ،احتمال قرار گرفتن او در کنار رقیب یا رقبای احتمالی روحانی در انتخابات ریاست جمهوری آینده را نیز منتفی کرده یا کاهش میدهد .
بنا بر آنچه گذشت، نمایندگان کمتعداد وابسته به طیف اعتدال و نزدیک به دولت چه به لحاظ خطمشی سیاسی و چه تبعیت از خواست سیاسی دولت از ریاست علی لاریجانی حمایت خواهند کرد. میماند نقشآفرینی نمایندگان مستقل. هرچند نظر به اینکه اکثر این افراد دارای سابقه روشن جبههگیری سیاسی نیستند و امکان جذب شدن تعدادی از آنها به هر 2 جناح اصلی اصلاحطلب و اصولگرا وجود دارد، اما امکان گرایش تعداد عمدهای از این بخش سیال به سمت دولت (حتی بهصورت مقطعی) بیشتر است. این نمایندگان برای تثبیت موقعیت و محبوبیت خود در حوزه انتخابیه و محکم کردن جای پایشان برای پیروزی در دورههای آینده نیازمند همراهی و حمایت از طرف دستگاههای اجرایی و دولت هستند تا مثلاً در قالب دریافت بعضی امتیازهای منطقهای و طرحهای اجرایی موفق به کسب محبوبیت در حوزه انتخابیه خود شوند. دولت هم بهعنوان نماینده یک جریان سیاسی نوپا و البته میانه که با مشی مستقلان همخوانی بیشتری دارد، برای افزایش وزن سیاسی خود در میانه دو جبهه اصلاحطلبی و اصولگرایی به جذب نمایندگان مستقل نیاز دارد. با این فرض، چه ائتلافی رسمی میان جبهه اصولگرایی و دولت شکل بگیرد (که بسیار بعید است) و چه نمایندگان نزدیک شده به دولت بدون حضور در یک ائتلاف رسمی از ریاست علی لاریجانی حمایت کنند، شانس رئیس فعلی قوه مقننه برای ابقا، بیشتر از رقیب اصلاحطلبش خواهد بود.
برزخ امید
اما درباره برخورد جبهه اصلاحات با ریاست علی لاریجانی، تجربه عملکرد اصلاحطلبان، بهخصوص طیف کارگزاران این جبهه نشان میدهد که آنها به شرطبندی و هزینه سیاسی برای طرفی که احتمال باخت او در یک رقابت جدی است، تمایلی ندارند و عقل سیاسی اقتضا میکند که با دریافت امتیازهایی به ریاست کسی چون علی لاریجانی تن دهند و حتی برای پرهیز از دریافت برچسب یا انگ شکست، از ریاست او حمایت کنند. سایر عناصر اصلاحطلب وابسته به طیفهای تندروتر و سنتی این جبهه سیاسی هم که نشان دادهاند در حرفشنوی تشکیلاتی و عمل در چارچوب خواسته رهبران سیاسی خویش از انضباط سیاسی بیشتری نسبت به رقبای اصولگرایشان برخوردارند، بهرغم اظهارات تبلیغاتی، در عمل حرکت مخاطرهآمیزی چون رقابت در شرایط فعلی نخواهند کرد. به نظر میرسد بهترین سناریو برای این جبهه همان صرفنظر کردن از حضور در رقابت بر سر کسب کرسی ریاست مجلس در قبال دریافت امتیازهایی چون ریاست بر کمیسیونهای حساس و دیگر بخشهای وابسته به مجلس چون مراکز پژوهشی و تحقیقاتی باشد. بااینحال شاید منطقیترین اقدام جبهه اصلاحطلبان تلاش برای انسجام بخشیدن به فراکسیونی مشترک با نزدیکان دولت خواهد بود که از هماکنون با عنوان «امید» از آن یاد میشود. این فراکسیون اگرچه در مقطع فعلی احتمالا از ورود به رقابت سیاسی با فراکسیون اصولگرایی برای تصدی ریاست مجلس اجتناب خواهد کرد، و چهبسا به همان دلیلی که گذشت، تن به حمایت از ریاست لاریجانی اصولگرا خواهد داد، در کنار مبهم نگهداشتن وزن سیاسی واقعی جبهه اصلاحات، از جذب شدن نمایندگان مستقل بهسوی جبهه رقیب هم جلوگیری خواهد کرد. پذیرفتن فراکسیون امید و صرفنظر کردن از تشکیل فراکسیون مستقل اصلاحطلبان در مجلس دهم البته هزینههای هویتی برای این جریان سیاسی در پی دارد که با پروپاگاندای قوی و تبلیغات رسانهای قابل پوشش است.
سخت اما مطمئن!
با همه این حرفها، ریاست احتمالی علی لاریجانی بر مجلس دهم، برای او دوره مدیریتی آسانی نخواهد بود. مدیریت اختلافنظرهای نمایندگان منتسب به منتهیالیه دو سوی متضاد اصولگرایی و اصلاحطلبی با خواستههای تندروانه متناقض به همان اندازه مشکل است که کنترل بخش اصلی رأیدهندگان به ریاست او یعنی فراکسیون (یا فراکسیونهای) اصولگرایان در قبال دولت. همه اینها را بگذارید کنار شرایطی که از وارد شدن فضای سیاسی کشور به رقابتهای انتخاباتی ریاستجمهوری بهار 96 به وجود میآید. علی لاریجانی حتی اگر بتواند بر وسوسه رقابت با حسن روحانی غلبه کند، برای تعامل با حامیان دیگر نامزدهای انتخاباتی ریاستجمهوری در مجلس، با شرایط ویژهای روبرو خواهد شد. بااینهمه با از میان رفتن ابهامهای کنونی بر سر نقش نمایندگان مجلس و تثبیت وزن جریانهای رقیب در داخل مجلس، حتی با فرض عدم توفیق حسن روحانی در بهار آینده، تهدیدی جدی متوجه ریاست آقای لاریجانی بر ادامه مجلس دهم نخواهد بود، هرچند کنار آمدن با فراکسیونی با اقلیت قوی همچنان جزو دشواریهای ریاست باقی خواهد ماند.در این میان البته نباید این مسئله را هم از نظر دور داشت که در صورت پیروزی روحانی در انتخابات ریاست جمهوری و کم و کیف این پیروزی و نقش اصلاح طلبان در آن جایگاه علی لاریجانی نیز میتواند دستخوش تغییر این معادلات سیاسی شود.
منبع: روزنامه خراسان