به گزارش مشرق، روزی که کارلوس کیروش قلم قرمز روی نام مهدی رحمتی خداحافظی کرده که قصد بازگشت به تیم ملی را داشت کشید، خیلیها در همه پهنه ایران مثل کوه پشت مهدی رحمتی ایستادند و او را لایق و شایسته پوشیدن پیراهن شماره یک تیم ملی ایران دانستند از محمد مایلیکهن و خود امیر قلعهنویی بگیرید تا برسید به بسیاری از فوتبال دوستان که کیروش را تحت فشار گذاشتند.
با این حال اما مرغ کیروش یک پا داشت، او یک تنه مقابل همه ایستاد و اعلام کرد، بازیکنی که قلبش با تیم نیست و وسط مسابقات جام جهانی خداحافظی میکند را نمیتوان به تیم ملی برگرداند. کیروش یک حرف درست دیگر هم گفت: بازیکنی که یک بار اشتباه کرد، از کجا بدانم که باز هم مرتکب همان اشتباه نمیشود؟
حرفهای کیروش را خیلیها که به سبک خودمان و نه به سان حرفهایها در فوتبال میخواستند ماجرا را پدرانه و دلسوزانه و با گذشت حل کنند قبول نداشتند. مایلی کهن حتی دایی را در زمان خودش مثال زد که از تیم ملی کنار گذاشت اما در نهایت او را بخشید و برگرداند.
حاجی مایلی هرگز به این فکر نکرد که همان دایی که یک بار اشتباه کرده بود و جلوی مایلیکهن ایستاده بود، آنقدر اشتباهاتش را تکرار کرد تا مربیاش را به زندان انداخت.
کیروش تقریبا هزار و دویست و چند روز زودتر از خود استقلالی ها فهمید که بازیکن باید بازیکن باشد، نه مربی، نه بالاتر از آن. این پرتغالی تیز هوش پیش از این روی کین را هم از منچستر اخراج کرده بود و البته که با همین دستورها بود که شیاطین سرخ سال های سال بالاتر از همه در جزیره که نه در اروپا و جهان قرار میگرفتند.
امروز شاید با توجه به حرفهای پیشکسوتان استقلال بهتر بتوان رحمتی را قضاوت کرد، حرفهای منصور رشیدی که گفت : رحمتی تمرکز استقلال را به هم ریخت، حرفهای امیر قلعه نویی، حرف های خیلی های دیگر و البته با دیدن مستندات موجود.
رحمتی از ابتدای فصل در مظان اتهام دخالت در امور استقلال قرار گرفت، استفاده از یکی دو نفر که از پیکان سقوط کرده با این دروازه بان به استقلال آمده بودند شائبهها را بیشتر کرد و درگیریهای رحمتی با حنیف و یکی دو بازیکن دیگر کار را به اوج رساند و در نهایت درگیری با مسلمان در دربی و رفتن به رختکن پرسپولیس خود استقلالیها را هم بر این باور رساند که رحمتی نه تنها به تیمش کمک نمیکند بلکه با تولید حاشیه در حال ضربه زدن به تیم است و از پرویز مظلومی هم کاری ساخته نیست.
رحمتی با درگیری با امیر قلعه نویی که البته استقلالیها از او دل خوشی ندارند آوار شکست مقابل تراکتور را هم روی دوش خود ریخت و به این ترتیب خیلیها را به این باور رساند که باید پای کلاس درس مربی بزرگی چون کیروش نشست و تفاوت نگاه محکم و حرفهای او را با مایلیکهن درک کرد.
رحمتی تا روزی که یک دروازهبان بود، بهترین در ایران ماند اما پس از آنکه بیشتر از دروازهبانی خواست و در مواردی دخالت کرد که وظیفه دروازه بان نبود، نظم تیم را به هم ریخت و این شد که امروز شده است.
حالا انگشت اشاره خیلیها رحمتی را به عنوان مقصر شکست استقلال در دربی و مقابل تراکتور سازی نشان میدهد، چه از بعد فنی و اشتباهات زیاد و چه در بعد درگیری با بازیکن و مربی حریف و اخلاقی.
حالا میتوان فهمید کیروش هزار و اندی روز قبل چه میگفت و چرا باید فوتبال را به فوتبال دانهایی سپرد که از مهد فوتبال آمده اند نه از ایران که در فوتبال تاکنون در سطح جهان هیچ توفیقی نداشته است.
با این حال اما مرغ کیروش یک پا داشت، او یک تنه مقابل همه ایستاد و اعلام کرد، بازیکنی که قلبش با تیم نیست و وسط مسابقات جام جهانی خداحافظی میکند را نمیتوان به تیم ملی برگرداند. کیروش یک حرف درست دیگر هم گفت: بازیکنی که یک بار اشتباه کرد، از کجا بدانم که باز هم مرتکب همان اشتباه نمیشود؟
حرفهای کیروش را خیلیها که به سبک خودمان و نه به سان حرفهایها در فوتبال میخواستند ماجرا را پدرانه و دلسوزانه و با گذشت حل کنند قبول نداشتند. مایلی کهن حتی دایی را در زمان خودش مثال زد که از تیم ملی کنار گذاشت اما در نهایت او را بخشید و برگرداند.
حاجی مایلی هرگز به این فکر نکرد که همان دایی که یک بار اشتباه کرده بود و جلوی مایلیکهن ایستاده بود، آنقدر اشتباهاتش را تکرار کرد تا مربیاش را به زندان انداخت.
کیروش تقریبا هزار و دویست و چند روز زودتر از خود استقلالی ها فهمید که بازیکن باید بازیکن باشد، نه مربی، نه بالاتر از آن. این پرتغالی تیز هوش پیش از این روی کین را هم از منچستر اخراج کرده بود و البته که با همین دستورها بود که شیاطین سرخ سال های سال بالاتر از همه در جزیره که نه در اروپا و جهان قرار میگرفتند.
امروز شاید با توجه به حرفهای پیشکسوتان استقلال بهتر بتوان رحمتی را قضاوت کرد، حرفهای منصور رشیدی که گفت : رحمتی تمرکز استقلال را به هم ریخت، حرفهای امیر قلعه نویی، حرف های خیلی های دیگر و البته با دیدن مستندات موجود.
رحمتی از ابتدای فصل در مظان اتهام دخالت در امور استقلال قرار گرفت، استفاده از یکی دو نفر که از پیکان سقوط کرده با این دروازه بان به استقلال آمده بودند شائبهها را بیشتر کرد و درگیریهای رحمتی با حنیف و یکی دو بازیکن دیگر کار را به اوج رساند و در نهایت درگیری با مسلمان در دربی و رفتن به رختکن پرسپولیس خود استقلالیها را هم بر این باور رساند که رحمتی نه تنها به تیمش کمک نمیکند بلکه با تولید حاشیه در حال ضربه زدن به تیم است و از پرویز مظلومی هم کاری ساخته نیست.
رحمتی با درگیری با امیر قلعه نویی که البته استقلالیها از او دل خوشی ندارند آوار شکست مقابل تراکتور را هم روی دوش خود ریخت و به این ترتیب خیلیها را به این باور رساند که باید پای کلاس درس مربی بزرگی چون کیروش نشست و تفاوت نگاه محکم و حرفهای او را با مایلیکهن درک کرد.
رحمتی تا روزی که یک دروازهبان بود، بهترین در ایران ماند اما پس از آنکه بیشتر از دروازهبانی خواست و در مواردی دخالت کرد که وظیفه دروازه بان نبود، نظم تیم را به هم ریخت و این شد که امروز شده است.
حالا انگشت اشاره خیلیها رحمتی را به عنوان مقصر شکست استقلال در دربی و مقابل تراکتور سازی نشان میدهد، چه از بعد فنی و اشتباهات زیاد و چه در بعد درگیری با بازیکن و مربی حریف و اخلاقی.
حالا میتوان فهمید کیروش هزار و اندی روز قبل چه میگفت و چرا باید فوتبال را به فوتبال دانهایی سپرد که از مهد فوتبال آمده اند نه از ایران که در فوتبال تاکنون در سطح جهان هیچ توفیقی نداشته است.