به گزارش مشرق، دلت هوای حرم امام رضا (ع) می کند، ولادت امام حسین (ع) هم باشد و ایام شعبانیه که به قول امروزی ها یهویی دعوت شوید برای تهیه گزارش از یک فیلم سینمایی که فیلمبرداریاش در مشهد مقدس انجام میشود. به شرط زیارت پیشنهاد دوستان مقبول افتاد.
9 صبح هواپیما مقصد را به سمت مبداء خواستنیتری ترک کرد، جایی که ایرانیها سهمی از 14 نور واحد خداوند را آنجا دارند. هواپیما اوج میگیرد بالا میرود آنقدر که دیگر به روی زمین چیزی را نمیتوان دید. از پنجره هواپیما نگاهی به بیرون میاندازم، به کلمه اوج و مفهوم آن در ذهنم فکر میکردم که بیاختیار یاد آدمهایی افتادم که بدون کمک کسی و چیزی در اوج، نفس نفس میزدند. در ایران از این آدم ها کم نداریم. هشت سال دفاع، این را به ما ثابت کرده است. آدمهایی که تنها پاهایشان روی زمین بود، اما اوجی در سر و دل داشتند، غبطه خوردنی.
ایران من سرزمین مادریام ناملایمات زیادی را به خود و فرزندانش دیده است. همین چند وقت پیش بود 24 سپتامبر یعنی دوم مهر 1394 نه یک حادثه بلکه یک فاجعه قلب همه را با هر دین و مسلکی که بودند به درد آورد. 464 ایرانی و بیش از دو هزار نفر دار فانی را وداع گفتند آن هم زمانی که در مناء بودند. «فاجعه منا» هم برگی دیگر را به روزهای تلخ سرزمینم اضافه کرد. هر کدام از شهدای مناء حتما قصه خود را دارند اما به ماجرای برخی از آنها می توان به صورت جمعی تری نگاه کرد. «محسن حاجی حسنی کارگر» متولد 1367 در مشهد قاری درجه یک قرآن یکی از ایرانیهایی بود که در مناء اوج گرفت.
حالا امروز مریم ابراهیم وند تهیهکننده و کارگردان جوانی که تصمیم گرفته در اولین ساخته سینمایی خود با نگاهی آزاد به ماجرای زندگی این قاری اثری را با عنوان «24 سپتامبر» به روی پرده سینماها ببرد از این فیلم پیش از این با عنوان «خانم سادات» در رسانه ها نام برده شده بود حالا 24 سپتامبر که تاریخ تلخ ایرانی و ننگ سعودی است میتواند حرفهای زیادی برای گفتن داشته باشد. در همین فکرها بودم که متوجه شدم به مقصد نزدیک شدهایم. به محض رسیدن با گروه فیلمبرداری تماس گرفتم که گفتند تمام طول روز فیلمبرداریشان داخل حرم در صحن آزادی و انقلاب است. خودم را به آنها رساندم.
روبروی حرم رسیدم گند طلایی رنگ آقا چشم نوازی میکند «السلام و علیک یا علیبن موسی الرضا»، وارد صحن میشوم از خادمی سراغ گروه فیلمبرداری را میگیرم بالکنی در بالا را نشان میدهد درست مقابل گنبد طلایی رنگ امام رضا (ع) پله ها را بالا میروم نگاهی به اتاقک میاندازم چهره های آشنایی که محبوب مردم هستند را میبینم. مریم امیر جلالی، آفرین عبیسی و امین زندگانی که ایفاگر نقش «محسن حاجی حسنی کارگر» حضور داشتند. شهره فهیمی را دیدم که چگونه دلسوزانه تلاش میکند همه چیز سر زمان خودش اتفاق بیفتد. فهیمی که سال ها در کنار حسن فتحی کار کرده است، حالا اینجا 75امین کارش را در کنار یک کارگردان جوان تجربه میکند.
«داود امیری»فیلمبردار، در بالکن مقابل حرم دوربینش را آماده میکرد بهروز معاونیان صدابردار در گوشهای آرام نشسته بود گویا آماده ضبط است. مریم ابراهیم وند کارگردان جوان را هم دیدم تا خواستم وارد جمع شوم به یکباره صدایی گفت: «آماده ضبط میکنیم».
صدا، دوربین، حرکت»
در جای خود ایستادم آرام وارد گوشهای شدم که بتوانم صحنه را ببینم. امین زندگانی در بالکن با تلفن همراه خود حرف میزند «الو ... سلام مادر... » ابراهیم وند: «کات. بچه ها خوب بود. فیلمبردار میخواهد یک بار دیگر ضبط کنیم صدابردار هم همین خواسته را دارد.
صدا، دوربین، حرکت.
زندگانی: «الو..مادرجان..... سلام..» دیالوگهایش را گاهی رو به دوربین و گاهی رو به حرم میگوید. وقت نماز است از پنجره بالکن زائرین را می بینم که برای اقامه نماز آماده میشوند. ابراهیم وند: «کات. خیلی خوب بود.»
دستیار کارگردان میگوید تا دیر نشده و حیاط حرم خلوت است پلان مربوط به خانم عبیسی را بگیریم آن موقع همه مشغول نماز هستند متوجه او نمیشوند راحتتر فیلمبرداری میکنیم. خانم عبیسی را به حیاط میبرند. قرار است از طرفی آرام و خسته وارد تصویر شود و رو ضریح در وسط حیات بنشیند. او نقش مادر «محسن حاجی حسنی کارگر» را ایفا می کند. من هم در همین حین سلام و احوالپرسی را با گروه انجام دادم و خسته نباشید گفتم.
صحنه بعدی برای ضبط آماده است، حیات خلوت و همه مشغول اقامه نماز و دوباره تکراری ترین دیالوگ در زمان فیلمبرداری شنیده میشود.
صدا، دوربین، حرکت
آفرین عبیسی در حیات صحن آزادی حرم حرکت میکند رو به گند طلایی رنگ مینشیند. دستهای مادرانه خود را بالا میبرد. از آنجایی که او خبر فاجعه منا را شنیده در این صحنه به حرم آماده تا فرزند خود که خافظ قرآن و اذان گوی حرم بوده را از امام رضا (ع) طلب کند تا در مناء سالم بوده باشد.
کارگردان دوباره کات میدهد و میخواهد صحنه دوباره تکرار شود گویا نکتهاش این بود که خانم عبیسی آرام و خستهتر با پاهایی پر از درد وارد صحنه شود بعد از شنیدن همان دیالوگ تکراری این بار رضایت کارگردان جلب میشود.
افرادی که در این پروژه سنیمایی حضور دارند هر کدام گویا با دلی پر از درد قرار است ماموریت خود را انجام دهند. به کنار شهره فهیمی رفتم فردی که سال هااست با حسن فتحی در همه آثارش همکاری داشته و امروز با تجربه زیادی که دارد در کنار کارگردانی جوان تلاش بر خلق یک اثر دیگر میکنند. کمی که با هم هم صحبت شدیم از ارادتش به امام رضا (ع) گفت از این که هر زمان که تصویر حرم را از تلویزیون میبیند چگونه دلش هوایی حرم میشود، اشک میریزد و چگونه پای این کار آمده است. نگاهم به امین زندگانی میافتد در گوشهای از بالکن نشسته و به گنبد طلایی زل زده بود. نمی دانم به چه فکر میکرد اما قطعاً مدد گرفته است که حق مطلب را در ایفای نقش شهید «محسن حاجی حسنی کارگر» به خوبی ادا کند.
ساعت 2 بعد از ظهر است گروه برای صرف ناهار و استراحت به هتل میروند تا غروب که دوباره برای ادامه فیلمبرداری بیایند من هم از این فرصت کم استفاده کردم و به زیارت میروم و... .
هوای حرم بارانی میشود. ساعت 19 گروه فیلمبرداری در حیاط حرم صحن آزادی آمده ضبط هستند. دستیاران فیلمبردار تلاش میکنند دوربین خیس نشود، امین زندگانی در گوشهای با کارگردان صحبت میکند طوری که دیگران او را نبینند و دورش برای ابراز علاقه جمع شوند، فیلمبردار هم نکاتی را مطرح میکند حالا تنها نگرانی این است که چگونه امین زندگانی در میان مردم راه برود و تجمع نشود به حرم برسد و سلام بدهد و آنچه که مد نظر است به خوبی ضبط شود! همه استرس دارند هوا هم کم کم در حال تاریک شدن بود و زمان زیادی برای استفاده از نور وجود نداشت. شاید تنها یک بار فرصت ضبط وجود داشته باشد.
صدا، دوربین، حرکت
ایفاگر نقش «محسن حاجی حسنی کارگر» از در صحن آزادی وارد حیاط حرم بارانی میشود دوربین به روی دستان فیلمبردار به دنبال او است عکاس صحنه تلاش میکند لحظهای را از دست ندهد برنامه ریز و منشی صحنه مردم را کنترل میکنند سایر دستیاران افراد داخل محوطه را بعد از این که امین زندگانی از آنها عبور کرد و متوجه آن میشوند پیش از هرگونه عکسالعملی به سکوت دعوت میکنند گاهی برخی هم که به دوربین نگاه میکنند نیز به سمت دیگر هدایت میشوند.
صحنهای بداهه پرهیجان و بدون تمرین تنها یک فرصت برای ضبظ وجود دارد حس نابی که بعد از رضایتمندی ضبط این سکانس سخت و سنگین به وجود آمد خستگی یک روز کاری را از تن همه به در کرد.
ابراهیموند: کات.
همه چیز در آن روز تمام شد باران ادامه داشت و من آخرین نگاهم را به ضریح انداختم و به امید زیارتی دوباره حرم را ترک کردم. زمان نوشتن گزارش و شناخت بیشتر از این شهید متوجه آخرین آیهای که «محسن حاجی حسنی کارگر» در خانه خدا تلاوت بود شدم ایهای که میتواند تأمل برانگیز باشد.
« وَإِذْ جَعَلْنَا الْبَیْتَ مَثَابَةً لِّلنَّاسِ وَأَمْنًا وَاتَّخِذُواْ مِن مَّقَامِ إِبْرَاهِیمَ مُصَلًّى وَعَهِدْنَا إِلَى إِبْرَاهِیمَ وَإِسْمَاعِیلَ أَن طَهِّرَا بَیْتِیَ لِلطَّائِفِینَ وَالْعَاکِفِینَ وَالرُّکَّعِ السُّجُودِ ﴿125﴾
و چون خانه [کعبه] را براى مردم محل اجتماع و [جاى] امنى قرار دادیم [و فرمودیم] در مقام ابراهیم نمازگاهى براى خود اختیار کنید و به ابراهیم و اسماعیل فرمان دادیم که خانه مرا براى طوافکنندگان و معتکفان و رکوع و سجودکنندگان پاکیزه کنید (125)»
آخرین برداشت از زندگی قرآنی این قاری توانمند قطعاً آیهای نیست که در خانه معبود خود خواند او همچنان نزد خدا روزی میگیرد و قرآن میخواند.