"آرزوی دیدار" :
دست و پا گم کرده کوی تمنای توام
با دو چشم آرزو مست تماشای توام
وصف گلزار جمالت دامن از دستم ربود
همچنان آیینه گلچین سراپای توام
مژده دیدار دارم با نگاه اشتیاق
از نسیم و سبزه نورسته جویای توام
با همه لب تشنگان وادی عشق و جنون
در امید جرعهای از شهد مینای توام
مهلتی خواهم که مژگان بر جمالت وا کنم
از اجل منتکش امروز و فردای توام
از خیال کشتنم مگذر که در میدان عشق
صید بسمل کشته افتاده در پای توام
گرچه میدانم که میآیی و میپرسی مرا
در شمار عاشقان ناشکیبای توام
رخوت ساحلنشینی شور عصیانم فزود
ناز طوفانت کشم، مشتاق دریای توام
راه و رسم دلبران دانی و میداند حمید
در جهان دلبری قانع به ایمان توام