این شاعر با حساسیت ویژه خویش، هر رویداد مهم تاریخ معاصرایران را با گلواژههای شعرش در حافظه زمانه نقش کرد تا آیندگان از یاد نبرند که نسل گذشته در چه شرایط دشواری از آرمان ها و انقلابش دفاع کرده است.
بخش هایی از یک گفتگو با مرحوم استاد حمید سبزواری را در ادامه می خوانید:
اولین شعر انقلابی که سرودید و از صدا و سیما پخش شد را یادتان هست؟
بله، «این بانگ آزادی کز خاوران خیزد» که دقیقا در اولین روزی که صدا و سیما را در اختیار گرفتیم در آنجا بودم و همان جا سرودم و به همت دوستان سرودش کردیم.
میتوان گفت این سروده اولین حرف شما در مورد انقلاب بود؟
تا حدودی بله، شما ببینید مردم ما در زمان طاغوت درددلهای زیادی داشتند، حرفهای زیادی داشتند که راحت نمیتوانستند بیان کنند و از همه مهمتر نداشتن آزادی بود که به نظر من، اولین پیام انقلاب ما آزادی و آزادگی بود. پس از این سرود، «برخیزید ای شهیدان» را سرودم که یادآور خونهای پاک ریخته شده شهدایی بود که مردم تقدیم انقلاب کردند و سپس کارهای بعدی...
بیشتر کارهای شما که برای رادیو و تلویزیون ساختهاید، جنبه سرودی داشت تا ترانهای. در این خصوص توضیحات بیشتری میدهید؟
من همه جور کار و تقریبا در همه سبکها سرودهام، اما در آن مقطع زمانی ضرورت کارهای سرودی در صداوسیما بیشتر بود و حس میکردم جوش و خروش بیشتری در آن حال و هوا و جامعه اوایل انقلاب و خصوصا در زمان جنگ ایجاد میکرد. از طرفی معتقدم برای کارهای حماسی، کارهای سرودی بهتر جواب میدهد و ترانه بیشتر برای کارهای عاشقانه مناسبتر است.
برای مفاهیمی که به کار میبردید عمدتا از چه چیزهایی الهام میگرفتید؟
درخصوص کارهای انقلابی، خب سالها در بطن انقلاب بودم و شرایط را میدیدم و سپس آن کارها را سرودم و در زمان دفاع مقدس هم گاهی به جبههها میرفتم و فضای آنجا را لمس میکردم، رزمندگان را از نزدیک میدیدم، با حرفها، دغدغهها و درددلهایشان آشنا میشدم و در اشعارم به کار میبردم. مثلا دیدن دلاوریها و رشادتهای رزمندگان که با وجود کمبود امکانات، جانانه در برابر دشمن میایستادند و به پیروزی میرسیدند باعث شد که «خجسته باد این پیروزی» را بسرایم که آقای گلریز خواندند و هنوز هم در خاطرهها مانده است. در مجموع تلاش میکردم همگام با جوانان وطنم، من هم در این عرصه گامی بردارم.
در آن زمان بسیاری از هموطنان، اسلحه به دست گرفتند و در خط مقدم جنگیدند، برخی در پشت جبهه خدمت میکردند و من هم سعی میکردم از طریق سرایش اشعار حماسی خدمتی به انقلاب کرده باشم.
در آثاری که در آن زمان به همراه همکارانتان در صداوسیما تولید میکردید، عمدتا روی اشعار شما ملودی را میساختند یا گاهی هم ملودی آماده بود و شما روی ملودی شعر میگفتید؟
من با اقتضای زمان فکر میکردم، از روی مشاهداتم میاندیشیدم و میسرودم، از طرفی هم با توجه به شناختی که از موسیقی داشتم و پیشینه خانوادگی در زمینه شعر و موسیقی (از همان دوران نوجوانی همزمان با شعر و موسیقی آشنا شدم) به من کمک میکرد تا در سرایش اشعار به جنبه موسیقایی هم بیندیشم و در مجموع بیشتر روی اشعار من ملودی را میساختند و در چند مورد هم پیش میآمد که روی ملودی شعر گفتم، از طرفی هم عمدتا ساخت آن موسیقیها حاصل همنشینی و گفتوگوی آهنگساز، خواننده و شاعر بود که با هم تعامل و همفکری خوبی داشتیم و در نهایت به خلق یک اثر میپرداختیم.
در مجموع شما نقش کدام عامل را در ساخت یک اثر موسیقی خوب و ماندگار برای رسانه ملی پررنگتر میدانید؟
با توجه به گستردگی مخاطبان در رسانه و گوناگونی سلیقههای مردم، توجه به نیازها و سوژههای روز و در مجموع راز ماندگاری یک اثر، تلفیقی از درک عمیق شاعر از شعری است که میسراید و یک ملودی خوب که روی آن بنشیند و خوانندهای که با احساس بخواند، اما در مجموع من نقش یک شعر خوب را پررنگتر میدانم. ضمن این که در رسانه ملی انتقال پیام بسیار مهم است که این امر از طریق شعر سریعتر، صحیحتر و روشنتر امکانپذیرتر است.
تفاوت ترانههای امروز و ترانههای دیروز، خصوصا تیتراژهایی که این روزها از شبکههای مختلف سیما پخش میشود را در چه میدانید؟
من در محتوای عمده ترانههای امروزی که پخش میشود، حرفهای زیادی که برای گفتن باشد را نمیبینم و خیلی حرفهای عمیقی در آنها نمیبینم و سرودهها خیلی جریانساز و آنچنان تاثیرگذار نیستند. شاید باز هم مربوط به مقتضیات زمانی باشد، اما در گذشته یک زمانی انقلاب شد و سپس جنگ بود که اشعار حماسی سروده میشد که روی تمام جامعه تاثیرگذار بود و از طرفی بسیاری موسیقیهایی که آن زمان ساخته شد هم ماندگارتر بودند. از طرفی هم آمادگی جامعه برای پذیرش یک اثر مهم است، یعنی بستر اجتماعی برای شنیده شدن آن موضوع فراهم باشد، که به نظرم آن زمان این بستر بیشتر فراهم بود. شاید الان دیگر مانند گذشته در آن شرایط نیستیم اما مقطع کنونی، عصر پیشرفت و خودکفایی است، امروزه مسائل اجتماعی و فرهنگی به دغدغه اصلی جامعه تبدیل شده و بایستی آثاری در این زمینه خلق کرد و از طریق رسانه ملی پخش کرد که به پیشرفت علمی و ارتقای سطح فرهنگی و اجتماعی جامعه کمک کند.
شما در مجموع موافق استفاده از موسیقی باکلام در پایان فیلمها و سریالها هستید؟
به نظرم بد نیست اگر باشد، چون هم به جذابیت سریالها کمک میکند و هم اینکه به نوعی موسیقی باکلام بیشتر در ذهن مخاطبان باقی میماند و حتی اگر پس از سالها سریال فراموش شود عمدتا موسیقی آن در خاطر مخاطبان میماند، همه اینها به شرطی است که یک ترانه خوب و منسجم و پرمحتوا باشد نه ترانهای ضعیف و کممحتوا...
حرفی با جوانانی که در عرصه شعر و ترانه فعالیت میکنند، دارید؟
پیشنهاد میکنم ترانهسرایان جوان ابتدا نگاهی به آثاری که بزرگان خلق کردهاند، داشته باشند و با استفاده از تجارب گذشتگان تلاش کنند که در سرودههایشان به سمت مفاهیم متعالیتر و تعابیر عمیقتری بروند و با توجه به شرایط فعلی جامعه که در مرحله پیشرفت و خودکفایی هستیم و از طرفی بحثهای فرهنگی و اجتماعی که این روزها داغتر شده و نیاز بیشتری هست که در قالب سرودهها و خلق آثار هنری توجه ویژهای به این امور داشته باشیم و در راستای خودسازی، ارتقای سلامت اجتماعی و فرهنگسازی بیشتر تلاش کنند.
...یادش گرامی باد