گروه فرهنگی مشرق - حالا دیگر میتوان به جرات اعلام کرد نمایشهای دانشجویی از قالب تجربی خارج و به نمایشهای حرفهای و درجه یکی تبدیل شدهاند. این روند با آهستگی از ده سال پیش به این سو آغاز شده بود، اکنون تکامل یافته و دانشجویان و هنرمندان جوان تئاتر با آثار فوق العادهای که تا امروز به صحنه بردهاند، احترام و اعتبار فراوانی از سوی مخاطب عام و خاص برای خود کسب کردهاند. یکی از آن نمایشها، «درباب تفریحات سالم و غیرسالم» است که به روایت داستانی امروزی و جوان پسند میپردازد. نمایشهای پررونق تئاتر، از سوی مخاطب عام و خاص با اقبال گستردهای نسبت به نمایشهای هنری، تاریخی، ابزورد، انتزاعی و سوررئال مواجه شدهاند.
«در باب ...» نیز از این قاعده مستثنی نیست. به ویژه که مسئله عشق و اعتیاد از مهمترین دغدغهها و معضلهای جوانهای امروز است و همیشه داستانهای جذابی از دل این دو موضوع بیرون کشیده میشود. گرچه اینجا هم فریبرز کریمی و احسان عرفانی برحسب ضرورت داستان و شخصیت اصلی و موقعیت او، در لحظههایی از فرمهای مرسوم نمایشی و فضاهای وهم و خیال بهره بردهاند.
ولی این تمهیدها چنان با جنس نمایش عجین است که نه تنها تماشاگر را پس نمی زند، بلکه به عنوان یک ایده خلاقانه از سوی او پذیرفته و تحسین میشود. نگاه بکنید لحظههایی را که حامد با چراغ خواب به سر مهران کوبیده. ابتدا به خاطر تأثیر مواد مخدر بر ذهن حامد، موفق نمیشود ضربه را درست بزند اما وقتی او را میزند، در صحنه بستن دست و پای مهران، رگههایی از توهم حامد را میّبینیم، یا جایی که میخواهد امیر را بزند، صحنه دوبار تکرار میشود، یک بار شکل اجرای نقشه را میبینیم و بعد، همه چیز به عقب برمیگردد و دوباره وقتی قصد اجرای نقشه را دارد، ناکام میماند. وجود چنین لحظههایی نمایش ر اتماشایی تر کرده، و چه هوشمندانه است که این موقعیتها فقط در زمان اعتیاد و خماری حامد شکل میگیرند، نه پس از درمان او. نمایش با صحنه گنگی از حضور مهران، سیامک و امیر در خانهای آغاز میشود که بالا ی سر حامد لاغر اندام و رنجور ایستادهاند و منتظرند به هوش بیاید. ابتدا به نظر میرسد با یک جنایت یا اخاذی طرفیم، ودیالوگهای اولیه آنها مبنی بر شرطبندی روی نخسیتن جمله حامد این گمان را شدت میبخشد: «سر ده تومن شرط میبندم این به هوش بیاد، اولین جملهای که میگه اینه که شما اینجا چی کار میکنید؟!».
با به هوش آمدن حامد و کتک زدن او، شروع جذاب نمایش تا ده دقیقه بعد ادامه میِیابد اما از وقتی ماجرای اعتیاد او و کمک دوستان برای ترک کردن و بازگشت همسرش به خانه لو میرود، نمایش بیدلیل کش پیدا میکند؛ در سکوتهای گاه کوتاه و پیدرپی یا پرحرفیهای بیدلیل با این همه، «درباب...» نمایش قابل احترامی است، زیرا به خوبی پیداست نویسنده و کارگردان برای نگارش و ساخت تمام فضاها فکر و هدفی داشتهاند. چه این که میبینیم لابه لای همین ریتم و روند کند، شخصیتها ساخته و معرفی میشوند؛ با تمام ویژگیهای خوب و بدشان، و رازهای پنهان رفاقت حامد با دوستان چندین و چند سالهاش در همین فضاسازیها آشکار میَشود. مهران،که قرار است با شیوههای عجیب درمانی، حامد را در بیست وهشت روز از بلای خانمان سوزاعتیاد خلاص بکند، برای تفریح و خوش گذرانی از سیامک سراغ زن حامد را میگیرد، ولی وقتی سیامک غیرتی میشود و به او میپرد، با پاسخ ابلهانهای، خراب کاریاش را توجیه میکند: «مگه زن رفیقم حسابه؟!» هر چند تا یک سوم ابتدای نمایش، منفیترین کاراکتر نمایش مهران به چشم میآید، ولی به تدریج مشخص میشود هیچ کدام از این گربهها، محض رضای خدا موش نگرفتهاند.
امیر به اطلاعات و تیزهوشی حامد و همین طور پولهای زن او نیاز دارد تا شرکت را از ورشکستگی نجات بدهد، سیامک-نویسنده آسوپاسی که هیچ کدام از کتابهایش چاپ نشده- دل باخته الهام است و برای به چنگ آوردن او، تمام رشتههای امیر و مهران را پنبه میکند و در یک فرصت ناب دوباره حامد را بسوی اعتیاد هلمیدهد تا الهام از او طلاق بگیرد و به سیامک برسد. حامد نیز برای بازگشت زنش، کمترین ارادهای از خود نشان نمیدهد. حتی وقتی او برمیگردد، نه حضورش را باور و نه تلاشی برای ماندنش میکند.
شاید در چنین وضعیتی، دیالوگ الهام خطاب به مهران، درست و به جا باشه:«خوکی؟! یک مشت حویونیم دور هم؟!» و به همین دلیل، حرفهای نهایی او خطاب به حامد منطقی جلوه میکند :«یه چیزهایی هیچ جوری تغییر نمیکنه. باید خاکستر بشه تا تغییر کنه» فارغ از متن و محتوا، «درباب...» به لحاظ شیوه اجرایی کارگردانی و بازیها نیز نمایشی تحسین برانگیز است. دکور نمایش،که نسبت به اجرای جشنواره تغییر کرده، در تداعی پیچیدگیهای روانی و ذهنی حامد و روابطش با همسر و دوستانش نقش به سزایی دارد. کارگردانان نمایش، در طراحی میزانسنها و هدایت بازیها بسیار موفق عمل کردهاند. انتخاب سوژه،پرداخت روایی و شیوه اجرایی خوب، نشان از خلاقیت و توانمندی آنها دارد.
مجموع بازیهای نمایش هم ستودنی است، به خصوص امیر حسین طاهری،که بسیار عالی نقش یک معتاد و روند بهبودی و نابودیاش را اجرا کرده طاهری پیش از این، تواناییهای بازیگریاش را در آثاری مانند «ولپن» و «ستوان آینیشمرو» به اثبات رسانده بود. محمد روشنی و نوشین مسعودیان نیز بازیهای درخشانی ارائه کردهاند. روشنی وجه شخصیت قلدر و دغل کار مهران را بینقص اجرا کرده و مسعودیان در اجرای نقش زنی جسور اما سرگردان مانده میان ماندن و رفتن و عشق و نفرت، عالی و درخشان ظاهر شده، ولی نمی دانم چرا نمایشی با این همه ویژگی مثبت، باید در پایان بندی لنگ بزند؟آیا اگر در صحنه پایانی ،حامد تنها میماند و به واقعی یا خیالی بودن زنش فکر میکرد، پیروزی یا شکست او در ترک اعتیاد و نجات زندگیاش ملموستر نبود؟ گرچه حضور دیر هنگام اما پررنگ الهام در خانه، مخاطب را برای نتیجهای تأثیر گذارتر از آنچه میبیند آمادهمیکند؛ شاید الهام واقعاً برای نجات همسر و حفظ خانه و زندگیاش برگشته بود، ولی چه عاملی او را وادار به ترک خانه و حامد را محکوم به تنهایی ابدی میکند؟
نمایش «درباب تفریحات سالم و غیر سالم» به کارگردانی فریبرز کریمی و احسان عرفانی
نویسنده: احسان عرفانی
کارگردانان: فریبرز کریمی/ احسان عرفانی
بازیگران: امیر حسین طاهری / وحید نفر/نوشین مسعودیان/محمد روشنی/ابراهیم عزیزی
خلاصه داستان: دوستان حامد قصد دارند در یک پروسه درمانی بیست و هشت روزه کمک بکنند او اعتیادش را به مواد مخدر ترک بکند، ولی حامد بیش از مواد، دل تنگ همسرش –الهام- است.
مکان و زمان اجرا: تالار مولوی/ساعت18
افتخارات: نامزد دریافت جایزه بازیگر مرد – محمد روشنی- از سی و دومین جشنواره بین المللی تئاتر
«در باب ...» نیز از این قاعده مستثنی نیست. به ویژه که مسئله عشق و اعتیاد از مهمترین دغدغهها و معضلهای جوانهای امروز است و همیشه داستانهای جذابی از دل این دو موضوع بیرون کشیده میشود. گرچه اینجا هم فریبرز کریمی و احسان عرفانی برحسب ضرورت داستان و شخصیت اصلی و موقعیت او، در لحظههایی از فرمهای مرسوم نمایشی و فضاهای وهم و خیال بهره بردهاند.
ولی این تمهیدها چنان با جنس نمایش عجین است که نه تنها تماشاگر را پس نمی زند، بلکه به عنوان یک ایده خلاقانه از سوی او پذیرفته و تحسین میشود. نگاه بکنید لحظههایی را که حامد با چراغ خواب به سر مهران کوبیده. ابتدا به خاطر تأثیر مواد مخدر بر ذهن حامد، موفق نمیشود ضربه را درست بزند اما وقتی او را میزند، در صحنه بستن دست و پای مهران، رگههایی از توهم حامد را میّبینیم، یا جایی که میخواهد امیر را بزند، صحنه دوبار تکرار میشود، یک بار شکل اجرای نقشه را میبینیم و بعد، همه چیز به عقب برمیگردد و دوباره وقتی قصد اجرای نقشه را دارد، ناکام میماند. وجود چنین لحظههایی نمایش ر اتماشایی تر کرده، و چه هوشمندانه است که این موقعیتها فقط در زمان اعتیاد و خماری حامد شکل میگیرند، نه پس از درمان او. نمایش با صحنه گنگی از حضور مهران، سیامک و امیر در خانهای آغاز میشود که بالا ی سر حامد لاغر اندام و رنجور ایستادهاند و منتظرند به هوش بیاید. ابتدا به نظر میرسد با یک جنایت یا اخاذی طرفیم، ودیالوگهای اولیه آنها مبنی بر شرطبندی روی نخسیتن جمله حامد این گمان را شدت میبخشد: «سر ده تومن شرط میبندم این به هوش بیاد، اولین جملهای که میگه اینه که شما اینجا چی کار میکنید؟!».
با به هوش آمدن حامد و کتک زدن او، شروع جذاب نمایش تا ده دقیقه بعد ادامه میِیابد اما از وقتی ماجرای اعتیاد او و کمک دوستان برای ترک کردن و بازگشت همسرش به خانه لو میرود، نمایش بیدلیل کش پیدا میکند؛ در سکوتهای گاه کوتاه و پیدرپی یا پرحرفیهای بیدلیل با این همه، «درباب...» نمایش قابل احترامی است، زیرا به خوبی پیداست نویسنده و کارگردان برای نگارش و ساخت تمام فضاها فکر و هدفی داشتهاند. چه این که میبینیم لابه لای همین ریتم و روند کند، شخصیتها ساخته و معرفی میشوند؛ با تمام ویژگیهای خوب و بدشان، و رازهای پنهان رفاقت حامد با دوستان چندین و چند سالهاش در همین فضاسازیها آشکار میَشود. مهران،که قرار است با شیوههای عجیب درمانی، حامد را در بیست وهشت روز از بلای خانمان سوزاعتیاد خلاص بکند، برای تفریح و خوش گذرانی از سیامک سراغ زن حامد را میگیرد، ولی وقتی سیامک غیرتی میشود و به او میپرد، با پاسخ ابلهانهای، خراب کاریاش را توجیه میکند: «مگه زن رفیقم حسابه؟!» هر چند تا یک سوم ابتدای نمایش، منفیترین کاراکتر نمایش مهران به چشم میآید، ولی به تدریج مشخص میشود هیچ کدام از این گربهها، محض رضای خدا موش نگرفتهاند.
مجموع بازیهای نمایش هم ستودنی است، به خصوص امیر حسین طاهری،که بسیار عالی نقش یک معتاد و روند بهبودی و نابودیاش را اجرا کرده طاهری پیش از این، تواناییهای بازیگریاش را در آثاری مانند «ولپن» و «ستوان آینیشمرو» به اثبات رسانده بود. محمد روشنی و نوشین مسعودیان نیز بازیهای درخشانی ارائه کردهاند. روشنی وجه شخصیت قلدر و دغل کار مهران را بینقص اجرا کرده و مسعودیان در اجرای نقش زنی جسور اما سرگردان مانده میان ماندن و رفتن و عشق و نفرت، عالی و درخشان ظاهر شده، ولی نمی دانم چرا نمایشی با این همه ویژگی مثبت، باید در پایان بندی لنگ بزند؟آیا اگر در صحنه پایانی ،حامد تنها میماند و به واقعی یا خیالی بودن زنش فکر میکرد، پیروزی یا شکست او در ترک اعتیاد و نجات زندگیاش ملموستر نبود؟ گرچه حضور دیر هنگام اما پررنگ الهام در خانه، مخاطب را برای نتیجهای تأثیر گذارتر از آنچه میبیند آمادهمیکند؛ شاید الهام واقعاً برای نجات همسر و حفظ خانه و زندگیاش برگشته بود، ولی چه عاملی او را وادار به ترک خانه و حامد را محکوم به تنهایی ابدی میکند؟
نمایش «درباب تفریحات سالم و غیر سالم» به کارگردانی فریبرز کریمی و احسان عرفانی
نویسنده: احسان عرفانی
کارگردانان: فریبرز کریمی/ احسان عرفانی
بازیگران: امیر حسین طاهری / وحید نفر/نوشین مسعودیان/محمد روشنی/ابراهیم عزیزی
خلاصه داستان: دوستان حامد قصد دارند در یک پروسه درمانی بیست و هشت روزه کمک بکنند او اعتیادش را به مواد مخدر ترک بکند، ولی حامد بیش از مواد، دل تنگ همسرش –الهام- است.
مکان و زمان اجرا: تالار مولوی/ساعت18
افتخارات: نامزد دریافت جایزه بازیگر مرد – محمد روشنی- از سی و دومین جشنواره بین المللی تئاتر