به گزارش مشرق، کارلوس کیروش دوباره شروع کرده. یک جنگ زرگری که در طول 5 سال گذشته به کرات از سوی او اجرا شده و حالا بیشتر شبیه یک نمایش کلیشهای میماند که دیگر برای هیچ بنی بشری عجیب و تازه نیست. او به این نمایش عادت کرده و با جنگ خو گرفته؛ نمایشی که خودش نقش اول و آخر آن است و هر بار به بهانه تازهای آن را روی صحنه میبرد و اجرا میکند تا بلکه از گیشه فوتبال ایران عایدی بیشتری به دست بیاورد. غافل از اینکه مدتهاست خیمه شب بازیهای آقای کیروش بینندهای ندارد و سالن این نمایش روز به روز از مخاطب خالیتر میشود.
با وجود این، آقای سرمربی دست بردار نیست. او به جای تمرکز روی وظیفه سازمانیاش و برنامهریزی برای تیم ملی و سازماندهی و آمادهسازی ملیپوشان برای رقابتهای جام جهانی، وسط معرکه ایستاده و نفس کش میطلبد. گویی اینکه وظیفه سازمانی او در ایران همین نمایش بی حاصل است و اگر فرصتی باقی ماند، آنوقت میتوان به فوتبال پرداخت. کیروش بیشتر از اینکه فکر کند، حرف میزند البته حرف که نه بلکه فریاد میکشد و بیشتر از اینکه به فوتبال بیندیشد، جنگ و دعوا را پیشه کرده. تهدید، ارعاب و کنایه ادبیات این روزهای کارلوس شده و جای اعداد، سیستم، تاکتیک و پست را گرفته. پول البته بهانه است. بهانهای برای جنگ زرگری و طلبکارانه کیروش. بهانهای که این اجازه را داده که آقای سرمربی به همه بتازد.
حمله تازه او در صحن ایفمارک اجرا شده. مرکز پزشکی مجهزی که با حمایت فیفا در ایران بنا نهاده شد تا ورزش ایران از آن سود ببرد اما ظاهرا کیروش سرقفلی این مرکز را برای خودش میخواهد و چون این امتیاز به او تعلق نگرفته، به خود اجازه میدهد که زمین و زمان را به هم بدوزد و بسان کلاه مخملیهای فیلمفارسیهای دهه 40 با نوچههایش به مقر ایفمارک حمله کرده، فریاد بکشد و حتی الفاظ نامناسب به کار ببرد. چرا که برای خود در این مرکز پزشکی قدرالسهم قایل است و آن را طلب میکند. سهمی که مشخص نیست چرا و به چه دلیل باید به او تعلق بگیرد.
با رفتارهای کیروش و به طور مشخص حساسیتش روی این مرکز پزشکی حالا باید روی شایعات استخوان سوزی که در این باره از سوی مخالفان او روایت میشود، تامل کرد. شایعاتی که از پیشنهاد تجهیز این مرکز با واسطه گری کیروش پرده برمی دارند و چون این پیشنهاد رد شده و بالطبع سود میلیونی آن به کیروش نرسیده، حالا آقای سرمربی بلوا به پا میکند و ایفمارک را به چاله میدان بدل میکند.
کیروش بعد از انتخابات فدراسیون فوتبال و استعفای صوریاش تا امروز سه جلسه مطول با رییس جدید فدراسیون فوتبال برگزار کرده و هر بار همان صحبتهای تکراری و گلایههای همیشگی را داشته اما در کنار آن یک جمله جدید را ترجیع بند مصاحبههایش کرده و با ادبیاتی سخیف رییس سابق فدراسیون و نایب رییس فعلی را بی کفایت و بی عرضه خطاب میکند و همه مشکلات فوتبال را زیر سر او میداند. همو که تا دیروز «رییس» کفاشیان بود و آقای سرمربی او را با همین نام در محافل خطاب میکرد و اعتقاد داشت که تنها رییس میتواند فوتبال ایران را نجات دهد! همو که چهار و سال و اندی پای کیروش و عصیانگریهایش، تندخوییهایش، مطالبههایش و حتی تهدیدهایش نشست و به خاطر کیروش مقابل همه حتی وزارت ورزش و جوانان ایستاد که بهایش از دست دادن تاج و تخت بود اما حالا که از اسب به زیر افتاده، کیروش این اجازه را به خود میدهد که با هر واژه سبک و توهین آمیز و حتی وقیحانهای او را بنوازد. کیروش اینجا هم به دنبال سهم است؛ سهم از رییس جدید. در حقیقت او از هر چیزی سهم میخواهد و ادای آن را در تهدید و ارعاب و توهین میبیند. پریروز اسدی، دیروز کفاشیان و حالا ایفمارک. حملههای بی نهایت آقای کیروش تا کجا ادامه خواهد یافت؟
با وجود این، آقای سرمربی دست بردار نیست. او به جای تمرکز روی وظیفه سازمانیاش و برنامهریزی برای تیم ملی و سازماندهی و آمادهسازی ملیپوشان برای رقابتهای جام جهانی، وسط معرکه ایستاده و نفس کش میطلبد. گویی اینکه وظیفه سازمانی او در ایران همین نمایش بی حاصل است و اگر فرصتی باقی ماند، آنوقت میتوان به فوتبال پرداخت. کیروش بیشتر از اینکه فکر کند، حرف میزند البته حرف که نه بلکه فریاد میکشد و بیشتر از اینکه به فوتبال بیندیشد، جنگ و دعوا را پیشه کرده. تهدید، ارعاب و کنایه ادبیات این روزهای کارلوس شده و جای اعداد، سیستم، تاکتیک و پست را گرفته. پول البته بهانه است. بهانهای برای جنگ زرگری و طلبکارانه کیروش. بهانهای که این اجازه را داده که آقای سرمربی به همه بتازد.
حمله تازه او در صحن ایفمارک اجرا شده. مرکز پزشکی مجهزی که با حمایت فیفا در ایران بنا نهاده شد تا ورزش ایران از آن سود ببرد اما ظاهرا کیروش سرقفلی این مرکز را برای خودش میخواهد و چون این امتیاز به او تعلق نگرفته، به خود اجازه میدهد که زمین و زمان را به هم بدوزد و بسان کلاه مخملیهای فیلمفارسیهای دهه 40 با نوچههایش به مقر ایفمارک حمله کرده، فریاد بکشد و حتی الفاظ نامناسب به کار ببرد. چرا که برای خود در این مرکز پزشکی قدرالسهم قایل است و آن را طلب میکند. سهمی که مشخص نیست چرا و به چه دلیل باید به او تعلق بگیرد.
با رفتارهای کیروش و به طور مشخص حساسیتش روی این مرکز پزشکی حالا باید روی شایعات استخوان سوزی که در این باره از سوی مخالفان او روایت میشود، تامل کرد. شایعاتی که از پیشنهاد تجهیز این مرکز با واسطه گری کیروش پرده برمی دارند و چون این پیشنهاد رد شده و بالطبع سود میلیونی آن به کیروش نرسیده، حالا آقای سرمربی بلوا به پا میکند و ایفمارک را به چاله میدان بدل میکند.
کیروش بعد از انتخابات فدراسیون فوتبال و استعفای صوریاش تا امروز سه جلسه مطول با رییس جدید فدراسیون فوتبال برگزار کرده و هر بار همان صحبتهای تکراری و گلایههای همیشگی را داشته اما در کنار آن یک جمله جدید را ترجیع بند مصاحبههایش کرده و با ادبیاتی سخیف رییس سابق فدراسیون و نایب رییس فعلی را بی کفایت و بی عرضه خطاب میکند و همه مشکلات فوتبال را زیر سر او میداند. همو که تا دیروز «رییس» کفاشیان بود و آقای سرمربی او را با همین نام در محافل خطاب میکرد و اعتقاد داشت که تنها رییس میتواند فوتبال ایران را نجات دهد! همو که چهار و سال و اندی پای کیروش و عصیانگریهایش، تندخوییهایش، مطالبههایش و حتی تهدیدهایش نشست و به خاطر کیروش مقابل همه حتی وزارت ورزش و جوانان ایستاد که بهایش از دست دادن تاج و تخت بود اما حالا که از اسب به زیر افتاده، کیروش این اجازه را به خود میدهد که با هر واژه سبک و توهین آمیز و حتی وقیحانهای او را بنوازد. کیروش اینجا هم به دنبال سهم است؛ سهم از رییس جدید. در حقیقت او از هر چیزی سهم میخواهد و ادای آن را در تهدید و ارعاب و توهین میبیند. پریروز اسدی، دیروز کفاشیان و حالا ایفمارک. حملههای بی نهایت آقای کیروش تا کجا ادامه خواهد یافت؟