بعد از شنیدن خبر بیماری مادر حاج احمد، با جمعی از خبرنگاران به دیدنش رفتیم؛ اولین بار بود که این «مادر انتظار» را میدیدم؛ او روز گذشته به دلیل شکستگی پا در بیمارستان آریا بستری شد؛ وقتی او را دیدیم با اینکه از نظر جسمی شرایط مناسبی نداشت اما به لحاظ روحی بسیار بانشاط بود و با وجود شرایط سخت بیماریش، با خوشرویی و نهایت محبت از ما استقبال کرد.
نمیخواستیم خیلی مصدع اوقاتش شویم؛ در همین چند دقیقهای که کنارش بودیم، یاد و خاطره فاتح خرمشهر، دوباره برایمان زنده شد و ذکر رشادتهای حیدر رزمندگان از زبان مادرش بسیار شنیدنی و جذاب بود؛ آنجا که گفت: «پسرم در راهی که دوست داشت، رفت؛ برای اسلام و انقلاب رفت...» و اشکهایش جاری شد.
مادر در ادامه گفت: «یکی از همرزمان احمدم، به خاطر عوارض شیمیایی در این بیمارستان است؛ او من را دید و گرنه در این بیمارستان گوشهای افتاده بودم و کسی از من خبر نداشت.»
همیشه از فرماندهان و پژوهشگران دفاع مقدس شنیده بودیم که میگفتند: «حاجی، مادر شیرزنی دارد و از دامن او چنین شیرمردی پرورش یافته و شده فرمانده اسطورهای لشکر محمد رسول الله(ص)؛ کسی که خواب را برای اسرائیل حرام کرد»؛ وقتی امروز همین پیام فرماندهان را به مادر حاج احمد رسانیدم، مادر این فرمانده گفت: «احمد هر چه بود و هر چه داشت، از زحمات پدرش بود.»
حمیده متوسلیان که برای مراقبت در کنار مادر حضور داشت، گفت: «یکی از کسانی که برای معرفی حاج احمد خیلی زحمت کشید، حسین بهزاد بود؛ تا مدتها کسی حاج احمد را نمیشناخت؛ بعد از قلمهای او خیلیها پیگیر حاجاحمد شدند و خواستند این شخصیت را بشناسند».
خواهر حاج احمد به ما یادآوری کرد که مادرش، از سادات حسینی است؛ او حتی وقتی میخواست به مهمانها شکلات تعارف کند، گفت؛ «هر کدامتان به نیت امام حسین (ع) که امام سوم است، سه تا بردارید.»
زمان خداحافظی از مادر حاج احمد، خوب در چهره او دقیق شدم؛ نگاههای مادر عجیب شبیه حاج احمد متوسلیان بود؛ مادر آذرخش مهاجر برایمان دعای خیر کرد و گفت: «شما که جوان و معصوم هستید برای من عزیزید؛ همیشه از خدا خواستهام هر حاجتی دارید روا کند و عاقبت بخیر شوید؛ من دیگر رفتنی هستم، میدانم؛ برایم دعا کنید» بعد هم به یکی از دستهگلهای اتاق اشاره کرد و گفت: «یکی از این گلها را برای یادگاری از طرف من ببرید.»
«جاویدالاثر سردار حاج احمد متوسلیان» این فرمانده فرماندهان و حیدر رزمندگان، پس از حضور در جبهه های غرب و جنوب کشور و پس از آزادسازی خرمشهر در عملیات الی بیت المقدس، به منظور دفاع از مردم مظلوم لبنان در مقابل تجاوز اسرائیل راهی لبنان شد و در روز 14 تیر سال 61 توسط مزدوران رژیم صهیونیستی به همراه سه دیپلمات دیگر ربوده شدند که تاکنون اطلاعی از سرنوشت قطعی این چهار دیپلمات در دست نیست.