گروه بینالملل مشرق- خلاصه
گزارش: آمریکاییها با دروغ وارد عراق شدند و با وحشیگری از این کشور خارج شدند. واشنگتن بعد از سالها بمباران و قتلعام مردم عراق، وقتی مجبور شد از این کشور خارج شود، تصمیم گرفت، بلایی بر سر این کشور بیاورد که مردم آن دیگر هیچگاه رنگ خوشی را نبینند. یک سال قبل از خروج ارتش آمریکا از عراق، «پال برمر» فردی که آمریکاییها برای ریاست بر حکومت موقت عراق در زمان اشغال انتخاب کرده بودند، لیستی از 100 دستورالعمل را تدوین و دولتهای بعدی عراق را موظف به اجرای آن کرد که تنها یک دستور آن، برای سیاه کردن آینده مردم عراق کافی بود: کشاورزان عراقی حق نداشتند بذرهایی را بکارند که خودشان کشت کرده بودند، بلکه مجبور بودند بذرهای عقیم را از شرکتهای آمریکایی خریداری کنند. این یعنی صنعت کشاورزی عراق هر سال باید برای تأمین بذرهای مورد نیاز خود دستش را جلوی جنایتکارانی نظیر «مونسانتو» دراز میکرد، شرکتهایی که در بمباران شیمیایی مردم عراق با پنتاگون همدست بودند.
«مونسانتو دارد شما را مسموم میکند»
حمله آمریکا به عراق، علاوه بر سقوط حکومت صدام، پیامدهای سیاسی[1]، اقتصادی[2]، نظامی[3]، فرهنگی[4] و حقوق بشری[5] دیگری هم برای هر دو کشور[6] عراق و آمریکا داشت[7] که چه بسا از تغییر حکومت در این کشور بزرگتر بودند[8]. به اعتراف اوباما، داعش[9] تنها یکی از این پیامدها[10] بود[11]. برنامه آمریکا برای اشغال عراق، جنبههای زیادی داشت که به ابعاد نظامی یا سیاسی خلاصه نمیشد.
دلیل بسیاری از این تحولات، یک سری قراردادها بود که میان آمریکا و عراق امضا شد. یکی از این قراردادها «توافقنامه وضعیت نیروها» میان دو کشور بود که رسماً «توافقنامه میان آمریکا و عراق درباره عقبنشینی نیروهایی آمریکایی از عراق و سازماندهی فعالیتهای آنها طی حضور موقتشان در عراق» نام داشت. این قرارداد سال 2008 به دست جورج بوش امضا شد و برنامه عقبنشینی نیروهای آمریکایی از عراق تا پایان سال 2011 را تأیید کرد[12].
توافقنامه دیگری هم میان دو کشور امضا شد که «توافقنامه چارچوب استراتژیک» نام داشت. هدف این توافقنامه، اطمینان از تلاشهای بینالمللی برای «بازسازی» عراق، تضمین حقوق اساسی شهروندان این کشور به خصوص اقلیتها، برنامههای تبادل دانشجو، و همکاری در زمینه توسعه انرژی، بهداشت محیطزیست، خدمات درمانی، و فناوری اطلاعات و ارتباطات بود.
آنچه شاید از این قراردادها مهمتر بود، سندی به نام «100 دستور» بود که «پال برمر» رئیس حکومت عراق پیش از خروج نیروهای آمریکایی از این کشور تنظیم کرد و سرنوشت مردم عراق را تا ابد تغییر داد. در این گزارش درباره «100 دستور برمر» بیشتر خواهید خواند، اما برای درک تأثیرات این قوانین آمریکایی بر عراق، ابتدا باید از گذشته درخشان این کشور دستکم در زمینه اقتصادی و کشاورزی مطلع باشید.
«به [محصولات] ارگانیسمهای تغییریافته ژنتیکی بگویید نه»؛
مونسانتو از بزرگترین تولیدکنندگان محصولات تغییریافته ژنتیکی است
قراردادهای میان آمریکا و عراق، مانند ماهیت جنگ عراق، ناگفتههای زیادی دارد که افشای آنها به روشن شدن ابعاد گسترده بلاهایی که واشنگتن بر سر مردم عراق آورده، کمک میکند. توافقهایی که مقامات کاخ سفید با دولت موقت عراق امضا کردند، نه تنها با مخالفتهای شدید در این کشور مواجه شد، بلکه بندهای محرمانهای داشت که در صورت اطلاع مردم از آنها شاید سرنوشت حضور نظامی آمریکا در عراق به گونهای کاملاً متفاوت رقم میخورد.
وضعیت اقتصادی عراق قبل از حمله آمریکا
یکی از پیامدهای ویرانگر جنگ عراق بر این کشور، در حوزه کشاورزی بروز پیدا کرد. آنچه در ادامه این گزارش میخوانید، برگرفته از تحقیقات «دالیا وصفی» است؛ پزشک و فعال صلحطلب اصالتاً عراقی که در نیویورک به دنیا آمده و تقریباً تمام عمر خود را نیز در آمریکا سپری کرده است. وی با این وجود، سالهای اولیه عمر خود را در دوران حکومت صدام در عراق بود و بعدها هم چند بار به عراق سفر کرد. وصفی علاوه بر تجربه شخصی، تحقیقات گستردهای درباره اثرات اشغالگری آمریکا بر عراق در جنبههای مختلف از جمله اقتصاد، کشاورزی و رفاه مردم کرده است:
عراقی که تا دهه 1950 یکی از اصلیترین تأمینکنندگان خرما در جهان بود و زمان با داشتن بیش از 35 میلیون درخت خرما، 400 نوع از این میوه را تولید میکرد، سال 2008 و بر اثر اشغال توسط نیروهای آمریکایی، کمتر از 15 میلیون درخت خرما داشت. دهه 1970 (زمانی که «وصفی» با خانوادهاش در عراق زندگی میکرد)، به نوعی دوران اوج شکوفایی عراق بود و اتفاقاتی که در این دوره افتاد، بیارتباط با حمله آمریکا و اشغال این کشور نبود.
صرفنظر از سرکوبهای سیاسی و مقابله شدید صدام با هرگونه به چالش کشیدن حزب بعث در عراق، رویداد مهمی که بین سالهای 1972 تا 1975 در عراق افتاد، ملی شدن صنعت نفت این کشور بود؛ اتفاقی که احتمالاً یکی از انگیزههای آمریکا برای حمله به عراق بوده است. آمریکاییها نمیتوانستند بپذیرند که مردم عراق از منابع طبیعی خود بهرهمند میشوند تا جایی که ارزش هر یک دینار عراق، از سه دلار آمریکا هم بیشتر شده است، به خصوص که دلار در آن زمان، ارزش پایینی هم نداشت.
بین سالهای دهه 1970 تا 2003 یعنی قبل از حمله آمریکا، وضعیت اقتصادی عراق کاملاً قابلقبول بود و مردم از خدمات درمانی و آموزش رایگان بهره میبردند. حتی از سال 1980 به بعد با آغاز جنگ عراق علیه ایران و با وجود آنکه بغداد مجبور شد رو به اقتصاد جنگمحور بیاورد، اما باز هم مردم عراق عموماً مشکلی در زمینه زیرساختها از جمله برق، آب و تغذیه نداشتند.
نقطه عطف در روابط واشنگتن-بغداد و حملات اقتصادی آمریکا
نقطه عطف مهم در روابط میان آمریکاییها با صدامی که قبلاً از جمله در زمان جنگ با ایران بی هیچ ابایی به او سلاحهای شیمیایی، بیولوژیکی و متعارف، علاوه بر اطلاعات جاسوسی ماهوارهای میدادند، حمله صدام به کویت در تاریخ 2 آگوست 1990 بود که موجب شد تا به فاصله چهار روز، تحریمهای اقتصادی علیه عراق وضع شود. رابطه آمریکا با عراق آنقدر وخیم شد که رامسفلدی که سال 1983 ضمن دیدار با صدام بر گرمی روابط میان دو کشور تأکید کرده بود، بعدها همین صدام را «مستبدی بدتر از هیلتر» توصیف نمود.
«مونسانتو، خانه ارگانیسمهای تغییریافته ژنتیکی و عامل نارنجی»؛
مونسانتو در تولید سلاحهای شیمیایی به دولت آمریکا کمک کرد
اولین حمله اقتصادی آمریکا به عراق طی جنگ خلیج و از ابتدای سال 1991 آغاز شد. آمریکاییها 42 روز پیاپی عراق را بمباران کردند و در این مدت علاوه بر حمله به زیرساختهایی مانند نیروگاهها و مراکز توزیع برق، تأسیسات تصفیه آب و مراکز ارتباطی (که حمله به همه آنها بر خلاف کنوانسیونهای ژنو است)، نظام خدمات درمانی عراق را نیز نابود کرد. بد نیست بدانید، تا آن زمان، نظام خدمات درمانی عراق را «الماس دنیای عرب» میدانستند و مردم از کشورهای عربی دیگر برای درمان به عراق میآمدند.
آمریکاییها نقشههای گستردهای برای «نابودی حیات» در عراق داشتند. تحریمهای اقتصادی، بمبارانهای پیدرپی و استفاده از اورانیوم ضعیفشده تنها بخشی از این نقشهها بود. ما در ادامه این گزارش به تحریمهای اقتصادی و استفاده آمریکا از روشی وحشیانه برای کشتن عراقیها و وابسته کردن آنها به خود از راه قحطی و گرسنگی میپردازیم.
بلاهای آمریکا بر سر کشاورزی عراق
تحریمهای اقتصادی علیه عراق که فروش نفت یعنی 95 درصد از اقتصاد عراق را فلج کرد، موجب شد تا اقتصاد کشاورزی عراق با مشکلات جدی مواجه شود. به طور خاص، برنامه آمریکا برای تحریم غذایی عراق از سال 1990 شروع شد و تا همین امروز هم ادامه دارد. این برنامه نه حکومت وقت عراق، بلکه مردم این کشور را هدف گرفت و به جای آنکه به صدام فشار آورد، مردم را بیشتر به او محتاج کرد، حتی برای تأمین غذای روزمره خودشان.
تا پیش از سال 2003، صنعت کشاورزی عراق بسیار قوی بود، به گونهای که این کشور از تقریباً هر نوع بذر گندم در دنیا، قویترین گونه را داشت. کشاورزان عراقی بذرهای خود را ذخیره میکردند، متنوع مینمودند و گونههای قوی را مجدداً کشت میکردند و از همین راه، تخصص آنها و صنعت کشاورزی عراق روزبهروز پیشرفت میکرد.
با این حال، سال 2003 و با حمله آمریکا به عراق، این شرایط کاملاً معکوس شد. تأسیسات تحقیقات و تولید بذر در عراق عملاً از کار افتادند و تحت تأثیر تحریمهای بینالمللی هیچگاه بازسازی نشدند. شاید باور این نکته برای افرادی که عراق امروز را میبینند، دشوار باشد، اما عراق از هزاران سال پیش، یک بانک ملی بذر داشت که انواع بذرها در آن نگهداری میشدند. این بانک ملی بعد از حمله آمریکا، به کل نابود شد. سال 2005 یعنی دو سال بعد از حمله آمریکا، بذرهای عراقی، تنها جوابگوی چهار درصد از نیاز این کشور بودند.
مونسانتو، شرکتی خطرناکتر از بمب اتم
«پال برمر» رئیس آمریکایی حکومت ائتلاف موقت عراق (حکومت عراق در زمان اشغال توسط آمریکا) سال 2010 دستورالعملی را برای مردم عراق تعیین کرد[13] که شامل 100 دستور میشد و به «100 دستور» یا «100 [دستور] برمر» مشهور شد. این دستورات بر خلاف نص صریح قوانین بینالمللی از جمله کنوانسیونهای لاهه، و حتی دستورالعمل خود ارتش آمریکا، نه تنها قوانین رسمی کشور عراق را تغییر میداد، بلکه هیچ دولت منتخبی در عراق هم اختیار تغییر این دستورالعملها را نداشت.
بخشی از «دستور 81» «برمر» که کشاورزان عراقی را حتی از
تولید، بازتولید، فروش، صادرات و ذخیره بذرهای عقیم منع میکند
اگرچه نمیتوانیم در اینجا به همه 100 دستور برمر بپردازیم، اما تنها بخشی از یکی از این دستورها نشان میدهد این قوانین آمریکایی، چه بلایی بر سر کشور عراق آوردهاند. بخشی از دستور 81 میگوید: «کشاورزان [عراقی] اجازه ندارند بذرهای گونههای حفاظتشده یا هر گونهای که در بخش ... ذکر شده، را کشت مجدد کنند.» این دستور همچنین مردم عراق را از ذخیره بذر منع میکرد و تنها به آنها اجازه میداد بذرهایی را بکارند که از توزیعکنندههای مجاز آمریکایی دریافت کردهاند. این قانون به همان اندازه که مشکوک است، برای صنعت کشاورزی عراق مخرب هم بود.
شرکت آمریکایی «مونسانتو» (گزارشهای مشرق را از اینجا و اینجا بخوانید) یکی از بزرگترین شرکتهای تولیدکننده محصولات شیمیایی و غذایی است که از آب گلآلود در عراق، سود بیاندازهای برده است. اگر فیلمهای «ترمیناتور» یا «نابودگر» را دیده باشید، احتمالاً میتوانید تصور کنید بذرهای این شرکت موسوم به «بذرهای نابودگر» (یا «بذرهای پایاندهنده») با زمینهای کشاورزی عراق چه کردهاند.
بذرهای نابودگر، بذرهایی هستند که با استفاده از «فناوری محدودیت استفاده ژنتیکی» تولید شدهاند و محصول روئیده از آنها، خودش دیگر بذری تولید نمیکند و بنابراین قابل کشت مجدد نیست. کشت این نوع بذر موجب شد تا کشاورزان عراقی هر سال برای تأمین بذر مورد نیاز خود، مجبور باشند دستشان را جلوی مونسانتو دراز کنند. البته ناگفته نماند که این فناوری برای اولین بار با همکاری وزارت کشاورزی آمریکا و برخی شرکتهای تولیدکننده محصولات کشاورزی مانند «دلتا اند پاین لند» در دهه 1990 عملیاتی و به فاصله تنها چند سال، در عراق آزمایش شد.
و رابطه «سازمان غذا و دارو»ی آمریکا با این شرکت - دانلود
علاوه بر مونسانتو، شرکتهای دیگر آمریکایی مانند «داو کمیکال» (غول چندملیتی تولیدکننده محصولات شیمیایی، پلاستیکی، و کشاورزی) و «کارگیل» (غول تولیدکننده محصولات غذایی و کشاورزی، و بزرگترین شرکت خصوصی آمریکا از نظر درآمد) هم در این بازار، سود میبرند، چون مواد شیمیاییای را تولید میکنند که کشاورزان عراقی برای کشت بذرهای مونسانتو به آنها نیاز دارند. جالب اینکه «دانیل آمستوتز» نایبرئیس سابق کارگیل، بعدها مشاور کشاورزی حکومت ائتلافی عراق شد.
در نتیجه این منفعتطلبی آمریکاییها و به خصوص مونسانتو، عراق تبدیل به یک آزمایشگاه بزرگ و عراقیها به موشهای آزمایشگاهی تبدیل شدند که باید دانههای تغییریافته ژنتیکی را مصرف میکردند. اما این پایان کار نبود. آمریکاییها تنها شش نوع بذر گندم به عراقیها میدادند، در مقابل تقریباً آن همه انواع بذر گندمی که قبلاً به آن اشاره کردیم. از این شش نوع بذر، سه نوع، بذر گندمی بود که برای تولید پاستا از آن استفاده میشود.
طبیعی است که شما هم خبر نداشته باشید، اما عراقیها هیچ علاقه خاصی به پاستا ندارند، بنابراین واقعیت این است که آمریکاییها به جمعیتی در خطر مرگ به خاطر گرسنگی، بذرهایی را داده بودند که نیمی از محصولاتش باید به خارج از این کشور صادر میشد و سود این صادرات قطعاً به مردم عراق نمیرسید.
«هیچ نباید مجوز [تغییر در] طبیعت را داشته باشد» «بذرهای طمع»؛
اعتراض به فعالیت گسترده مونسانتو در صنعت غذاهای تغییریافته
نکته دیگری که در اینباره وجود دارد این است که گرسنگی و قحطی، نیاز مردم به بذرهایی مانند گندم را افزایش میدهد و افزایش نیاز میتواند با افزایش عرضه بذرهای نابودگر و در نتیجه، افزایش وابستگی صنعت کشاورزی عراق یا هر کشور دیگری به شرکتهایی مانند مونسانتو شود.
از طرف دیگر، بسیاری از مواد آفتکشهایی شیمیایی که شرکتهای آمریکایی در اختیار عراقیها قرار میدهند، موجب تضعیف خاک زمینهای این کشور شده و عملاً امکان کاشت بذری غیر از بذرهای تغییریافته را از بین میبرد. در نتیجه، چرخهای باطل از وابستگی به شرکتهای آمریکایی در عراق به وجود آمده که هر روز، کشاورزی این کشور را ضعیفتر میکند؛ و همه اینها به خاطر جنگی که از همان ابتدا با یک دروغ بزرگ آغاز شد.