چکیده
نامها و کنیه امام عصر(عج) مانند دیگر ویژگیهای آن بزرگوار همواره مهم و در خور توجّه بوده است. مسئله مورد بحث، جواز، کراهت یا حرامبودن علنی کردن نام و کنیه امام مهدی(عج) است. از جمله نامهای مبارک حضرت، «محمد» است. در یک دسته از روایات امامیّه نهتنها به نام محمد تصریح نشده است، بلکه تصریحاتی دلالت بر حرامبودن علنی کردن این نام وجود دارد. در مقابل، روایاتی نیز هست که علنی کردن این نام حضرت را جایز دانستهاند و هر دو دسته روایات، مسند و صحیحاند. در میان دانشمند مشهور، حکیم میرداماد حرام بودن اعلان و نامگذاری به این اسم را برگزیده است و شیخ حرّ عاملی از حلال بودن اعلان و نامگذاری دفاع کرده است. این نوشتار بر آن است که این دو دیدگاه را بررسی کند و وجه جمعی ارائه دهد.
واژگان کلیدی
امام عصر(عج)، نامگذاری، م ح م د، میرداماد، حرّ عاملی.
مقدمه
برای تبیین صحیح مسئله، بیان پیشینه و واکاوی دو دیدگاه ضروری است. این
مسئله از زمان شیخ کلینی و سپس شیخ صدوق و شیخ طوسی مطرح بوده و در روایات و
توضیحات نقل شده از ایشان نمایان است که در ادامه به آن اشاره خواهد شد.
قرنها بعد در دوره صفوی و در سال هزار و بیست هجری، حکیم میرداماد در
معرکه و اختلاف معاصرانش بر سر این موضوع، در اثبات نظر خویش رسالهای با
نام شِرعه التسمیه حول حرمه تسمیه صاحب الامر(عج) باسمه الاصلی فی زمان
الغیبه به تفصیل (حدود 140 صفحه) نگاشته است. در این رساله، بیست روایت
آورده شده که همه آنها به نوعی بر حرامبودن نام بردن حضرت به اسم خاص
«محمد» تأکید کردهاند. در این میان نیز توضیحات ادبی و رجالی و گاهی فلسفی
بسیار سودمند _ که خود حکایت از تبحر مؤلف دارد _ به آن افزوده است. چند
دهه بعد _ یعنی در سال 1077 هجری _ محدث عالیمقام شیخ حرّ عاملی در نقد
دیدگاه حکیم میرداماد کتابی باعنوان کشف التعمیه فی حکم تسمیه صاحب
الزمان(عج) نگاشته است. وی در این کتاب به روایات صحیح و متواتری استناد
کرده که در آن به اسم «محمد» تصریح شده و از حرامبودن نیز سخنی به میان
نیامده است.
دیدگاه حکیم میرداماد
میرداماد در جواب استفتایی که در ابتدای رساله از وی شده است، مینویسد:
لایحلّ لأحد من الناس فی زماننا هذا و اعنی به زمان الغیبه الی أن یحین حین
الفرج أن یسمّیه ویکنّیه _ صلوات الله علیه _ فی محفل ومجمع مجاهراً باسمه
الکریم معالنا بکنیته الکریمه.
وی پس از این، ادعای اطباق و اجماع امامیه را نقل میکند و خلاف آن را به
ضعفا نسبت میدهد. در ادامه به بیست روایت استناد میکند که برای
روانسازی، آنها را به چهار دسته تقسیم میکنیم:
دسته اول. روایاتی که حرامبودن نامگذاری را تا زمان ظهور مقیّد میکنند.
اولین روایت از رئیس المحدثین، کلینی در کتاب الحجه در حدیث خضر نبی(ع) نقل
شده است:
أَبِی جَعْفَرٍ الثَّانِی(ع) عن امیرالمؤمنین(ع) قال: أَشْهَدُ عَلَى
رَجُلٍ مِنْ وُلْدِ الْحَسَنِ لَا یُکَنَّى وَ لَا یُسَمَّى حَتَّى
یَظْهَرَ أَمْرُهُ فَیَمْلَأَهَا عَدْلًا کَمَا مُلِئَتْ جَوْرا. (کلینی،
1365: ج1، 17)
همین مضمون در سه روایت دیگر با اندکی تفاوت، تکرار شده است.
دسته دوم. روایاتی که حرامبودن نامگذاری را مطلقاً و بدون قید بیان
میکنند. روایاتی که در آنها آمده است: «لا یسمیه بإسمه الا کافر». در
روایت ششم، شانزدهم، هفدهم و هیجدهم «لا یحل لکم تسمیته»، در روایت هشتم و
دوازدهم «لا ترون لکم شخصه و لا یحل لکم تسمیته» و «لا یحل لکم ذکره باسمه»
آمده که این کلمه در روایت پانزدهم نیز تکرار شده است. در روایت نهم و دهم
در توقیعات حضرت آمده است: «ملعون ملعون من سمانی فی محفل من الناس» و «من
سمانی فی مجمع من الناس باسمی فعلیه لعنهالله». در روایت یازدهم و سیزدهم
میخوانیم: «لا یری جسمه و لا یسمی باسمه». همچنین در روایت بیستم آمده
است: «محرّم علیکم أن تسألوا عن ذلک[تسمیه بإسمه(ع)]».
دسته سوم. روایاتی که اسم مبارک حضرت در آنها به صورت رمز آمده است:
1. حدیث لوح از ابیبصیر از ابوعبدلله(ع) ازجابر:
... وأکمل ذلک بابنه محمد رحمه للعالمین. (همو: ج1، 527)
2. حدیث صحیفه، باب «ما روی عن سیده نساء العالمین فاطمه الزهراء بنت رسول
الله من حدیث الصحیفه و ما فیها من أسماء الأئمه و أسماء أمهاتهم و أن
الثانی عشر منهم القائم»:
أَبُو مُحَمَّدٍ الْحَسَنُ بْنُ عَلِیٍّ الرَّفِیقُ أُمُّهُ جَارِیَه
اسْمُهَا سُمَانَه وَ تُکَنَّى بِأُمِّ الْحَسَنِ أَبُو الْقَاسِمِ
محمد بْنُ الْحَسَنِ هُوَ حُجَّه اللَّهِ تَعَالَى عَلَى خَلْقِهِ
الْقَائِمُ أُمُّهُ جَارِیَه اسْمُـهَا نَرْجِسُ صَلَوَاتُ اللَّهِ
عَلَیْهِمْ أَجْمَعِین. (صدوق، 1395: ج 1، 3057)
دسته چهارم. روایاتی در قالب ادعیه که در آنها نامهای مبارکی همچون: حجه
بن الحسن، القائم المنتظر المهدی، الرشید المرشد، ابن المرشد، الحجه والخلف
الصالح(عج) آمده است. در این دسته روایات از نام محمد استفاده نشده است.
نمونههای این دسته عبارتاند از: دعای توسل (حلی، 1388)، دعای ساعات
(طوسی، 1411ب: 361)، نماز تقرب به پیامبر(ص) (همو: 362)، نماز ادای دین و
حاجت (همو: 287، 294، 299) و برخی ادعیه دیگر (ابنطاووس، 1411: 240).
میرداماد سپس به بیان نکتههایی میپردازد:
1. علت حرام بودن، جزء اسرار الهیه بودنِ آن است. بر زبان جاری نکردن اینگونه اسرار موجب پاداش بیشتر برای مؤمنان میشود.
2. حرام بودن، زمانی در نامگذاری معنا پیدا میکند که در تلفّظ و تنطّق
یعنی در محاورات باشد، نه در نگارش. از اینرو علما، اسم و کنیه مبارک حضرت
(ابوالقاسم) را در کتب خود آوردهاند. همچنین شهید در کتاب مزار از دروس
کنیه را آورده است و اسم را رمزی (م ح م د) و به صورت احتیاط نوشته است
(عاملی، 1417: 154). وی سپس مینویسد:
این مسئله در عرف و لغت ثابت است. (میرداماد، 1409: 90-91)
3. تحریم، به زمان غیبت صغرا اختصاص ندارد؛ زیرا در بسیاری از نصوص، حکم
تحریم تا زمان ظهور حضرت است؛ مانند روایت جابر که از پیامبر(ص) نقل
میکند:
لَا یَحِلُّ ذِکْرُهُ بِاسْمِـهِ حَتَّى یَخْرُجَ فَیَمْلَأَ الْأَرْضَ
قِسْطاً وَ عَدْلًا کَمَا مُلِئَتْ جَوْراً وَ ظُلْماً. (صدوق، 1395: ج1،
259؛ میرداماد، 1409: 97)
میرداماد با اشاره به قاعدهای اصولی، حرامبودن نامگذاری را شامل همه زمانها میداند و مینویسد:
اختصاص علت حکم به بعضی از افراد موضوع، موجب اختصاص حکم به آن بعض
نمیشود؛ بلکه حکم به تعمیم خود باقی و شامل همه افراد آن موضوع خواهد بود،
مگر اینکه مخصّصی آید. (میرداماد، 1409: 122)
4. اسم مبارک حضرت به صورت کنایه جایز است؛ مانند این روایت نبوی که میفرماید:
الْقَائِمُ مِنْ وُلْدِی اسْمُهُ اسْمِی وَ کُنْیَتُهُ کُنْیَتِی وَ
شَمَائِلُهُ شَمَائِلِی وَ سُنَّتُهُ سُنَّتِی. (صدوق، 1395: ج2، 411)
دیدگاه شیخ حرّ عاملی
شیخ حرّ عاملی، در پاسخ میرداماد در دوازده فصل به بررسی مسئله میپردازد.
وی با تبحّری مثالزدنی صد روایت را که در آنها به نام مبارک حضرت اشاره
یا تصریح شده آورده است. این روایات را میتوان به سه دسته تقسیم کرد:
1. روایاتی که در آنها به نام «محمد» تصریح شده یا تعبیر «اسمه اسمی» آمده
است. این روایات شامل چهل حدیث هستند که برای نمونه به برخی از آنها
اشاره میشود:
امام صادق(ع) فرمود:
نَحْنُ اثْنَا عَشَرَ هَکَذَا حَوْلَ عَرْشِ رَبِّنَا جَلَّ وَ عَزَّ فِی
مُبْتَدَإِ خَلْقِنَا أَوَّلُنَا مُحَمَّدٌ وَ أَوْسَطُنَا مُحَمَّدٌ وَ
آخِرُنَا مُحَمَّدٌ. (حر عاملی، بیتا: 19؛ مجلسی، 1404: ج29، 3)
جابر جعفی از جابر بن عبدالله انصاری نقل میکند که رسول خدا(ص) فرمود:
الْمَهْدِیُّ مِنْ وُلْدِی اسْمُهُ اسْمِی وَ کُنْیَتُهُ کُنْیَتِی. (حر عاملی، بیتا: 45؛ مجلسی، 1404: ج36، 309)
شیخ حر عاملی در فصلی مستقل به مقطّعه آوردن نام مبارک حضرت اشکالاتی میگیرد که خلاصه آن چنین است:
الف) نگارش حروف به شکل مقطعه در زمان کلینی است و در بسیاری کتابها متصل آمده است.
ب) تقطیع کلمه در مقام تخاطب با حکمت سازگار نیست؛ زیرا از آن کذب لازم میآید و نام حضرت، محمد نیست.
ج) حروف مقطعه را به ناچار باید متصل خواند. بنابراین لازمه تقطیع، تصریح به اسم مبارک حضرت است.
2. روایاتی که در آنها نام محمد رمزی [م ح م د] یا به صورت «فلان و فلان» آورده شده که 18 روایتاند؛ مانند:
رَوَى الْمُفَضَّلُ بْنُ عُمَرَ قَالَ دَخَلْتُ عَلَى سَیِّدِی جَعْفَرِ
بْنِ مُحَمَّدٍ الصَّادِقِ8 فَقُلْتُ: یَا سَیِّدِی! لَوْ عَهِدْتَ
إِلَیْنَا مَنِ الْخَلَفُ مِنْ بَعْدِکَ فَقَالَ : یَا مُفَضَّلُ!
الْإِمَامُ مِنْ بَعْدِی مُوسَى وَ الْخَلَفُ الْمُنْتَظَرُ م ح م د بْنُ
الْحَسَنِ بْنِ عَلِیِّ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِیِّ بْنِ مُوسَى(ع). (حر
عاملی، بیتا: 19؛ طبرسی، 1417: 430)
مُحَمَّدُ بْنُ عِیسَى بِإِسْنَادِهِ عَنِ الصَّالِحِینَ(ع) قَالَ:
تُکَرِّرُ فِی لَیْلَه ثَلَاثٍ وَ عِشْرِینَ مِنْ شَهْرِ رَمَضَانَ هَذَا
الدُّعَاءَ سَاجِداً وَ قَائِماً وَ قَاعِداً وَ عَلَى کُلِّ حَالٍ وَ فِی
الشَّهْرِ کُلِّهِ وَ کَیْفَ أَمْکَنَکَ وَ مَتَى حَضَرَکَ مِنْ دَهْرِکَ
تَقُولُ بَعْدَ تَحْمِیدِ اللَّهِ تَبَارَکَ وَ تَعَالَى وَ الصَّلَاه
عَلَى النَّبِیِّ(ص) اللَّهُمَّ کُنْ لِوَلِیِّکَ فُلَانِ بْنِ فُلَانٍ فِی
هَذِهِ السَّاعَه وَ فِی کُلِّ سَاعَه وَلِیّاً وَ حَافِظاً وَ نَاصِراً
وَ دَلِیلًا وَ قَاعِداً وَ عَوْناً وَ عَیْناً حَتَّى تُسْکِنَهُ أَرْضَکَ
طَوْعاً وَ تُمَتِّعَهُ فِیهَا طَوِیلًا. (حر عاملی، بیتا: 91)
3. روایاتی که در آنها، عناوین «اسمائهم» و «تسمیه» به کار رفته، یا به
مخفی نگه داشتن اسم ایشان امر شده است و بیشتر روایات از این دستهاند.
مُحَمَّدُ بْنُ یَحْیَى عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْحُسَیْنِ عَنِ الْفُضَیْلِ
عَنْ أَبِی حَمْزَه قَالَ: سَمِعْتُ أَبَا جَعْفَرٍ(ع) یَقُولُ: قَالَ
رَسُولُ اللَّهِ(ص): قَالَ اللَّهُ تَبَارَکَ وَ تَعَالَى: اسْتِکْمَالُ
حُجَّتِی عَلَى الْأَشْقِیَاءِ مِنْ أُمَّتِکَ مِنْ تَرْکِ وَلَایَه
عَلِیٍّ وَ الْأَوْصِیَاءِ مِنْ بَعْدِکَ فَإِنَّ فِیهِمْ سُنَّتَکَ وَ
سُنَّه الْأَنْبِیَاءِ مِنْ قَبْلِکَ وَ هُمْ خُزَّانِی عَلَى عِلْمِی مِنْ
بَعْدِکَ. ثُمَّ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ(ص): لَقَدْ أَنْبَأَنِی
جَبْرَئِیلُ(ع) بِأَسْمَـائِهِمْ وَ أَسْمَـاءِ آبَائِهِمْ. (حر عاملی،
بیتا: 35؛ کلینی، 1365: ج1، 208 باب ما فرض الله عز و جل و رسوله(ص))
عَنْ مُحَمَّدُ بْنُ یَحْیَی عَنْ أَحْمَدَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ سِنَانٍ
عَنْ عَبْدِ الْأَعْلَى قَالَ: سَمِـعْتُ أَبَاعَبْدِاللَّهِ(ع) یَقُولُ:
إِنَّهُ لَیْسَ احْتِمَالُ أَمْرِنَا التَّصْدِیقَ لَهُ وَ الْقَبُولَ
فَقَطْ مِنِ احْتِمَالِ أَمْرِنَا سَتْرُهُ وَ صِیَانَتُهُ عَنْ غَیْرِ
أَهْلِهِ فَأَقْرِئْهُمُ السَّلَامَ وَ قُلْ لَهُمْ رَحِمَ اللَّهُ عَبْداً
اجْتَرَّ مَوَدَّه النَّاسِ إِلَیْنَا حَدِّثُوهُمْ بِمَا یَعْرفون وَ
اسْتُرُوا عَنْهُمْ. (حر عاملی، بیتا: 46؛ همو، 1409: 16، 216، باب وجوب
کتم الدین عن غیر أهله)
در برخی روایات، به تسمیه توجه نشده است؛ مانند:
عَنْ عِدَّه مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ خَالِدٍ
عَنْ أَبِیهِ عَنْ فَضَالَه بْنِ أَیُّوبَ عَنْ عَلِیِّ بْنِ أَبِی حَمْزَه
قَالَ: سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ(ع) یَقُولُ: شِیعَتُنَا
الرُّحَمَاءُ بَیْنَهُمُ الَّذِینَ إِذَا خَلَوْا ذَکَرُوا اللَّهَ إِنَّ
ذِکْرَنَا مِنْ ذِکْرِ اللَّهِ إِنَّا إِذَا ذُکِرْنَا ذُکِرَ اللَّهُ وَ
إِذَا ذُکِرَ عَدُوُّنَا ذُکِرَ الشَّیْطَانُ. (حر عاملی، بیتا: 40؛
کلینی، 1365: ج2، 186)
روایتهای 53، 57، 71 و 95 از کتاب کشف التعمیه از این دسته روایات به شمار میروند.
شواهد صحت اخبار جواز نامگذاری
شیخ حرّ عاملی برای صحّت روایات انتخابی شواهدی برمیشمارد. وی مینویسد:
راویان ثقه و احادیث آنها در کتب معتبره وجود دارد و ساختگی نیست. شهرت
روایت، جبران کنندۀ ضعف سند برخی از ایشان است؛ همچنین موافقت آنها با
قرآن در آیات 31 بقره، 55 مائده و 119 توبه و تعاضد روایات در معنای واحد و
عدم احتمال وجود تقیّه در برخی روایات. معرفت امام(ع) عقلاً واجب است و آن
مستلزم اقرار و اظهار به اسم مبارک است. (حر عاملی، بیتا: 52-53)
أدعیه را گاهی باید آهسته خواند و این دلیل بر حرام بودن نامگذاری نیست. (همو: 102)
امر به بیان نام خاص آن حضرت در زیارات _ که معمولاً محل اجتماع مردم است _ دلیل بر جایز بودن نامگذاری است؛ مانند روایت:
عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ ابْنِ فَضَّالٍ عَنِ ابْنِ مُسْکَانَ عَنْ مُیَسِّرٍ عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ(ع)
قَالَ: قَالَ لِی: أَ تَخْلُونَ وَ تَتَحَدَّثُونَ وَ تَقُولُونَ مَا
شِئْتُمْ؟ فَقُلْتُ: إِی وَ اللَّهِ إِنَّا لَنَخْلُو وَ نَتَحَدَّثُ وَ
نَقُولُ مَا شِئْنَا. فَقَالَ: أَمَا وَ اللَّهِ لَوَدِدْتُ أَنِّی
مَعَکُمْ فِی بَعْضِ تِلْکَ الْمَوَاطِنِ أَمَا وَ اللَّه إِنِّی لَأُحِبُّ
رِیحَکُمْ وَ أَرْوَاحَکُمْ وَ إِنَّکُمْ عَلَى دِینِ اللَّهِ وَ دِینِ
مَلَائِکَتِهِ فَأَعِینُوا بِوَرَعٍ وَ اجْتِهَادٍ. (همو: 40-41؛ کلینی،
1365: ج2، 187)
نام بردنی سودمند است که در جمع مطرح شود و پنهان کردن آن بیفایده است (حر عاملی، بیتا: 100).
بررسی روایات بیانکننده حرام بودن نامگذاری
محدث عاملی روایات نهی از نامگذاری را از کتاب شِرعه التسمیه با حذف روایات تکراری یک به یک بررسی میکند:
در روایت اول، از احمد بن محمد برقی آمده است "لایکنی ولا یسمی حتی
یظهرأمره" مانند روایت شماره نهم درباره نام برنده حضرت به اسم خاص آمده
"ملعون ملعون" این روایت نفی وخبر است ونه نهی وانشاء. مانند « العاشق
لاینام حتّی یری معشوقه» که در اینجا دلالت برعدم جواز نامگذاری
نمیکند، روایت دوم از عبدالعظیم حسنی است آنجناب از سادات بلند مرتبه است
ولی این روایت از جهت سند ضعیف میباشد. روایت سوم مضطرب است به واسطه چند
احتمال: اول اینکه راوی و مروی عنه یکی است ودوم اینکه در روایت تصحیف
وجود دارد سوم اینکه اختصاص به حضرت ولی عصر(عج) ندارد. به همین ترتیب
روایتهای 4، 5، 6، 7، 8، 9، 10، 11 و 13 ضعیف میباشند.
همچنین روایتهای 7، 8 و 12 " لاترون لکم شخصه
ولایحلّ لکم تسمیته " و"لایحلّ لکم ذکره باسمه " اختصاص به حرام بودن
نامگذاری در حال خوف خواهد داشت. بنابراین دلالت بر رجحان جواز نامگذاری
در حالت عادی دارد و روایت سیزدهم: سئل الرضا(ع) عن القائم(عج) فقال:
"لایری جسمه و لایسمی باسمه " دلالت بر تحریم سؤال میکند و نه تحریم جواب و
نامگذاری. (همو: 73 - 74) ممکن است گفته شود روایات نهی موافق احتیاط
است. شیخ حرّ عاملی در اینباره مینویسد:
احکام شرعیه صرفاً توسط احتیاط ثابت نمیشود؛ علاوه بر این، دلیل نهی از نامگذاری تقیّه است وربطی به احتیاط ندارد. (همو: 74)
وجوه جمع بین روایات
آنگاه مؤلف، وجوه جمعی را بین روایات میآورد که مهمترین آنها عبارتاند از:
یکم. روایات نهی حمل بر زمان خوف و تقیه است و ممکن است تا زمان خروج حضرت
ادامه یابد؛ ولی نه در هر زمان و مکان، هرچند تقیه در ابتدای زمان غیبت
شدیدتر بوده است؛
دوم. اختصاص روایات نهی به مجالس عمومی و جواز به مجالس خصوصی شیعیان؛
سوم. روایات نهی به نامگذاری توسط شیعیان و جواز به نامگذاری توسط امام معصوم(علیهم السلام) اختصاص دارند؛
چهارم. اختصاص روایات نهی به زمان غیبت، بهویژه ابتدای آن و جواز به زمان ظهور، پیش از غیبت و پس از آن (همو: 75 - 76)؛
پنجم. اختصاص روایات نهی به اسم خاص «احمد» و جواز به «محمد» با استناد به این روایت:
عَنْ عَلِیِّ بْنِ أَحْمَدَ بْنِ مُوسَى عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِی عَبْدِ
اللَّهِ الْکُوفِیِّ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ إِسْمَـاعِیلَ الْبَرْمَکِیِّ
عَنْ إِسْمَاعِیلَ بْنِ مَالِکٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ سِنَانٍ عَنْ أَبِی
الْجَارُودِ عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ عَنْ آبَائِهِ(علیهم السلام) قَالَ: قَالَ
أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ(علیهم السلام) عَلَى الْمِنْبَرِ: یَخْرُجُ رَجُلٌ
مِنْ وُلْدِی فِی آخِرِ الزَّمَانِ. وَذَکݡَرَ صِفَه الْقَائِمِ وَ
أَحْوَالَهُ إِلَى أَنْ قَالَ: لَهُ اسْمَانِ اسْمٌ یَخْفَى وَاسْمٌ
یُعْلَنُ فَأَمَّا الَّذِی یَخْفَى فَأَحْمَدُ وَأَمَّا الَّذِی یُعْلَنُ
فَمُحَمَّدٌ. (همو، 1409: ج16، 244)
ششم. اختصاص روایات نهی بهصورتی است که نامگذاری سبب راهنمایی دشمن به
حضرت و نزدیکان آن بزرگوار و خطرات ناشی از آن شود و روایات جواز به غیر
این صورت تعلّق دارد.
پس از وجوه جمع فوق، محدّث عاملی با تأکید بر تقیه، دستهای از روایات نهی
را یادآوری میکند وابراز میدارد: اینگونه روایات برای دیگر از
معصومان(علیهم السلام) نیز به صورتهای گوناگون آمده است؛ مانند روایت هشام
بن سالم درباره امام کاظم(ع):
إِذَا دَخَلْتُ عَلَیْهِ ثُمَّ قُلْتُ لَهُ: جُعِلْتُ فِدَاکَ! أَسْأَلُکَ
عَمَّا کݡُنْتُ أَسْأَلُ أَبَاکَ؟ فَقَالَ: سَلْ تُخْبَرْ وَ لَا تُذِعْ
فَإِنْ أَذَعْتَ فَهُوَ الذَّبْحُ فَسَأَلْتُهُ فَإِذَا هُوَ بَحْرٌ لَا
یُنْزَفُ. قُلْتُ: جُعِلْتُ فِدَاکَ! شِیعَتُکَ وَ شِیعَه أَبِیکَ ضُلَّالٌ
فَأُلْقِی إِلَیْهِمْ وَ أَدْعُوهُمْ إِلَیْکَ وَ قَدْ أَخَذْتَ عَلَیَّ
الْکِتْمَانَ. قَالَ: مَنْ آنَسْتَ مِنْهُ رُشْداً فَأَلْقِ إِلَیْهِ وَ
خُذْ عَلَیْهِ الْکِتْمَانَ فَإِنْ أَذَاعُوا فَهُوَ الذَّبْحُ وَ أَشَارَ
بِیَدِهِ إِلَى حَلْقِهِ. (همو، بیتا: 90)
اسامی مبارک استعارهگونه مانند: عبد صالح، رجل و فقیه برای امام کاظم(ع) این مطلب را تأیید خواهد کرد (همو).
منع عمومی امام صادق(ع) از انجام متعه در برههای از زمان پس از افشای آن
توسط ابان بن تغلب (همو: 92) مؤید دیگری برای وجود تقیه در موارد مشابه
است.
جمعبندی آرای پیشگفته و نقد و بررسی آن
نظریه اول: افشای نام «محمد» از نامهای مبارک صاحب الامر(عج) در همه
زمانها اعم از غیبت و حضور و در همه احوال اعم از تقیه و غیر تقیه جایز
نیست.
نقد و بررسی: این نظریه به دلایل ذیل پذیرفتنی نخواهد بود:
یکم. روایات صحیحه بسیاری از پیامبراکرم(ص) و اهلبیت(علیهم السلام) به این نام صراحت دارند؛ مانند این روایات:
1. قال رسول لله: إذا حضرته الوفاه فلیسلّمها إلى ابنه الحسن الفاضل فإذا
حضرته الوفاه فلیسلّمها إلى ابنه محمد المستحفظ من آل محمد(علیهم السلام)
فذلک اثنا عشر اماماً. (طوسی، 1411الف: 150، أخبار المعمرین من العرب و
العجم)
2. روى أبو بصیر عن أبی عبد الله الصادق(ع) أنه قال: قال أبی محمد بن علی
لجابر بن عبد الله الأنصاری: إن لی إلیک حاجه متى یخف علیک أن أخلو بک فی
حدیث اللوح: الخازن لعلمی الحسن العسکری ثم أکمل دینی بابنه محمد رحمه
للعالمین علیه کمال موسى و بهاء عیسى و صبر أیّوب سید أولیائی. (طبرسی،
1403: ج1، 67)
دوم. در بسیاری از روایاتی که به شکلی نام حضرت رمزی آورده شده، واژگانی
همچون «خوف»، «یخاف الذبح» به کار رفته است. میتوان گفت امام(ع) علت عدم
افشا را نیز دلالت بر خویش اعلام فرمود. این خود قرینهای عقلایی بر عدم
جواز نامگذاری در تقیه است؛ مانند این روایات:
1. صَفْوَانَ بْنِ یَحْیَى عَنِ ابْنِ بُکَیْرٍ عَنْ زُرَارَه عَنْ أَبِی
عَبْدِ اللهِ(ع) قَالَ: لِلْقَائِمِ غَیْبَه قَبْلَ قِیَامِهِ. قُلْتُ: وَ
لِمَ؟ قَالَ: یَخَافُ عَلَى نَفْسِهِ الذَّبْحَ (صدوق، 1395: ج2، 481).
2. عَلِیُّ بْنُ مُحَمَّدٍ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللهِ الصَّالِحِیِّ قَالَ:
سَأَلَنِی أَصْحَابُنَا بَعْدَ مُضِیِّ أَبِی مُحَمَّدٍ(ع) أَنْ أَسْأَلَ
عَنِ الِاسْمِ وَ الْمَکَانِ فَخَرَجَ الْجَوَابُ: إِنْ دَلَلْتُهُمْ عَلَى
الِاسْمِ أَذَاعُوهُ وَ إِنْ عَرَفُوا الْمَکَانَ دَلُّوا عَلَیْهِ
(کلینی، 1365: ج1، 333).
3. احادیث حرامبودن نامگذاری یا امر به اخفا از پیامبر(ص) صادر نشده است؛
بلکه معمولاً از امام نهم، دهم و یازدهم(علیهم السلام) نقل میشود،
بهخصوص هنگام تولد ولیّ عصر(عج) که احتمال خوف و تقیه بوده.
4. شناخت امام با اسم و کنیه یک اصل واز لوازم معرفتِ امام است. چنانکه در روایتی از امام رضا(ع) آمده است:
وَ لَکِنَّهُ اخْتَارَ لِنَفْسِهِ أَسْمَاءً لِغَیْرِهِ یَدْعُوهُ بِهَا
لِأَنَّهُ إِذَا لَمْ یُدْعَ بِاسْمِهِ لَمْ یُعْرَفْ. (کلینی، 1365: ج1،
113)
از اینرو کتمان یا ایهام نام مبارک، تخلّف از این لازم است.
5. بسیاری از دانشمندان امامیه نام «محمد» را در زمان غیبت به صراحت
آوردهاند؛ همچون شیخ صدوق که مینویسد: «ابوالقاسم محمد بن الحسن هو حجه
الله القائم» (صدوق، 1378: ج1، 40؛ مفید، 1413: 413؛ طبرسی، 1403: 271؛
حلی، 1420: ج2، 109).
نظریه دوم: افشای نام «محمد» از نامهای مبارک حضرت صاحب الامر(عج) تنها در
زمان حضور جایز است؛ امّا در زمان غیبت و هنگام تقیه و خوف جایز نخواهد
بود.
نقد و بررسی:
این نظریه نیز پذیرفتنی نیست؛ زیرا:
یکم. به دلالت اطلاق روایات حرامبودن افشای نام، به زمان غیبت اختصاص ندارد؛ زیرا:
1. در روایت آمده است: «لَا یُسَمِّیهِ بِاسْمِهِ إِلَّا کَافِرٌ»؛
2. در توقیعات حضرت میخوانیم: «مَلْعُونٌ مَلْعُونٌ مَنْ سَمَّانِی فِی مَحْفِلٍ مِنَ النَّاسِ»؛
3. «مَنْ سَمَّانِی فِی مَجْمَعٍ مِنَ النَّاسِ بِاسْمِی فَعَلَیْهِ لَعْنَه اللهِ»؛
4. «مُحَرَّمٌ عَلَیْکُمْ أَنْ تَسْأَلُوا عَنْ ذَلِکَ [تسمیه باسمه(ع)]».
میرداماد نیز به نخستین روایت استناد کرده است. اگرچه این روایت به امام
عصر(عج) اختصاص ندارد، ولی بر حرام بودن افشای نام امام عصر(عج) نیز صادق
است. این روایت و روایت دوم بنا به فرمایش شیخ حّر، إخبار است، ولی از
بسیاری جملههای إخباری، حرامبودن استفاده میشود؛ مانند «لا ضرر و لا
ضرار» هرچند «لا ضرر» بر عدم جعل ضرر دلالت میکند و در ظاهر، إخباراست،
ولی معنای نهی دارد و بر حرامبودن دلالت میکند. فقره دوم یعنی «لا ضرار»
نهی و انشای در احکام وضعّیه است. همین وضعیت را روایات «لا حرج» و نظایر
آن دارد.
روایات سوم و چهارم نیز صحیح و بر اطلاق حرامبودن دلالت میکند.
دوم. ترس از خطر و تقیّه پیوسته در همه زمانها وجود دارد. بنابراین
نمیتوان آن را به زمان غیبت اختصاص داد؛ چنانکه در روایات آمده است:
«فَصُنْهُ إِلَّا عَنْ أَهْلِهِ». همچنین روایتی که از حضرت ولیّ عصر(عج)
رسیده که میفرماید:
لِیَکُنْ مَجْلِسِی هَذَا عِنْدَکَ مَکْتُوماً إِلَّا عَنْ أَهْلِ
التَّصْدِیقِ وَ الْأُخُوَّه الصَّادِقَه فِی الدِّینِ. (صدوق، 1395: ج2،
451)
همچنین روایاتی مشابه از ائمه هدی(علیهم السلام) همچون روایتی از امام باقر(ع) که در جواب سؤال از امام مهدی(عج) میفرماید:
وَ لَقَدْ سَأَلْتَنِی عَنْ أَمْرٍ لَوْ أَنَّ بَنِی فَاطِمَه عَرَفُوهُ
حَرَصُوا عَلَى أَنْ یَقْطَعُوهُ بَضْعَه بَضْعَه. (طوسی، 1411الف: 333)
در همه آنها بهخصوص روایاتی که از امام عسکری(ع) در زمان حضور و طفولیت امام عصر(عج) رسیده است، تقیّه به شکل مطلق برداشت میشود.
نظریه سوم: افشای نام «محمد» _ از نامهای حضرت ولیّ عصر(عج) _ در همه
زمانها جایز است؛ اما در زمانی که احتمال خطر وجود دارد، عقلاً و بنابر
تقیه جایز نخواهد بود.
بررسی: این نظریه به چند دلیل مورد قبول و اختیار نویسنده است:
یکم. روایات صحیحه بسیاری وجود دارد که در آنها بدون ایهام به نام «محمد» تصریح شده است:
1. ابْنُ الْمُتَوَکِّلِ عَنِ الْحِمْیَرِیِّ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَحْمَدَ
الْعَلَوِیِّ عَنْ أَبِی غَانِمٍ الْخَادِمِ قَالَ: وُلِدَ لِأَبِی
مُحَمَّدٍ(ع) وَلَدٌ فَسَمَّاهُ مُحَمَّداً فَعَرَضَهُ عَلَى أَصْحَابِهِ
یَوْمَ الثَّالِثِ وَ قَالَ: هَذَا صَاحِبُکُمْ مِنْ بَعْدِی وَ خَلِیفَتِی
عَلَیْکُمْ وَ هُوَ الْقَائِمُ الَّذِی تَمْتَدُّ إِلَیْهِ. (مجلسی، 1404:
ج51، 5)
2. ابْنُ الْمُتَوَکِّلِ عَنِ الْحِمْیَرِیِّ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ
إِبْرَاهِیمَ الْکُوفِیِّ أَنَّ أَبَا مُحَمَّدٍ(ع) بَعَثَ إِلَى بَعْضِ
مَنْ سَمَّاهُ لِی بِشَاه مَذْبُوحَه قَالَ: هَذِهِ مِنْ عَقِیقَه ابْنِی
مُحَمَّدٍ. (همو: 15)
3. عَنْ عَلِیِّ بْنِ أَحْمَدَ بْنِ مُوسَى عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِی
عَبْدِ اللَّهِ الْکُوفِیِّ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ إِسْمَاعِیلَ
الْبَرْمَکِیِّ عَنْ إِسْمَاعِیلَ بْنِ مَالِکٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ
سِنَانٍ عَنْ أَبِی الْجَارُودِ عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ عَنْ آبَائِهِ(علیهم
السلام) قَالَ: قَالَ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ(ع) عَلَى الْمِنْبَرِ:
یَخْرُجُ رَجُلٌ مِنْ وُلْدِی فِی آخِرِ الزَّمَانِ. وَ ذَکݡَرَ صِفَه
الْقَائِمِ وَ أَحْوَالَهُ. (حر عاملی، 1409: ج16، 244، ح33)
افزون بر روایات، در عبارات محدثان و فقهای شیعه و سنی نیز به نام «محمد» تصریح وجود دارد.
الف) از امامیه بزرگانی که نام خاص حضرت را آوردهاند؛ همچون شیخ صدوق:
«ابوالقاسم محمد بن الحسن هو القائم» (صدوق، 1378: ج1، 40)؛ شیخ مفید:
«القائم المنتظر المهدی محمد بن الحسن العسکری» (مفید، 1413: 44)؛ شیخ طوسی
درباره ولادت حضرت(عج) میگوید: «مولد محمد بن الحسن بن علی محمد بن علی
بن موسی» (طوسی، 1411الف: 271)؛ علامه حلیّ: «حتّی انتهی الی ابی القاسم
محمد بن الحسن الحجّه القائم» (حلی، 1420: ج2، 109؛ مجلسی، 1404: ج19، 284؛
عاملی، 1417: ج2، 16).
ب) از عامه، علمایی به نام مبارک حضرت تصریح کردهاند؛ از جمله آنها ابنکثیر در بیان اعتقادات شیعه آورده است:
اوّلهم علی بن ابی طالب و آخرهم المنتظر بسرداب سامّرا و هو محمد بن الحسن العسکری. (دمشقی، 1408: ج1، 177)
ابنخلدون مانند همیشه، متعصّبانه وجود امام عصر(عج) را صرفاً پنداری میخواند:
یزعمون أنّ الثانی عشرمن ائمتهم هو محمدبن الحسن العسکری و یلقّبونه
المهدی. (ابنخلدون، 1408: ج1، 99؛ ذهبی 1413: ج13، 119؛ قندوزی، 1416: ج3،
282 و 316)
دوم. با توجه به دلایلی که در نظریه دوم بیان شد، حرامبودن نامگذاری به
زمان غیبت اختصاص ندارد و بیم از خطر موجب حرامبودن شده است. بنابراین
روایاتی که در آنها خوف از حاکم جور و مخالف و عمل به تقیّه وجود دارد،
این دیدگاه را تأیید میکند:
عَلِیُّ بْنُ مُحَمَّدٍ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ الصَّالِحِیِّ قَالَ:
سَأَلَنِی أَصْحَابُنَا بَعْدَ مُضِیِّ أَبِی مُحَمَّدٍ(ع) أَنْ أَسْأَلَ
عَنِ الِاسْمِ وَ الْمَکَانِ. فَخَرَجَ الْجَوَابُ: إِنْ دَلَلْتُهُمْ
عَلَى الِاسْمِ أَذَاعُوهُ وَ إِنْ عَرَفُوا الْمَکَانَ دَلُّوا عَلَیْه.
(مجلسی، 1404: ج51، 3)
روایات دیگری نیز با این مضمون آمده است:
عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ وَ مُحَمَّدِ بْنِ یَحْیَى جَمِیعاً
عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ جَعْفَرٍ الْحِمْیَرِیِّ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ
عُثْمَانَ الْعَمْرِیِّ فِی حَدِیثٍ أَنَّهُ قَالَ لَهُ: أَنْتَ رَأَیْتَ
الْخَلَفَ؟ قَالَ: إِی وَاللَّهِ، إِلَى أَنْ قَالَ: قُلْتُ: فَالِاسْمُ؟
قَالَ: مُحَرَّمٌ عَلَیْکُمْ أَنْ تَسْأَلُوا عَنْ ذَلِکَ وَ لَا أَقُولُ
هَذَا مِنْ عِنْدِی فَلَیْسَ لِی أَنْ لااحلّل و لَا أُحَرِّمَ وَ لَکِنْ
عَنْهُ(ع) فَإِنَّ الْأَمْرَعِنْدَ السُّلْطَانِ أَنَّ أَبَا مُحَمَّدٍ
مَضَى وَ لَمْ یُخَلِّفْ وَلَداً ، إِلَى أَنْ قَالَ: وَإِذَا وَقَعَ
الِاسْمُ وَقَعَ الطَّلَب فَاتَّقُوا اللَّهَ وَ أَمْسِکُوا عَنْ ذَلِکَ.
أَقُولُ: هَذَا أَوْضَحُ دَلَالَه فِی أَنَّ وَجْهَ النَّهْیِ التَّقِیَّه
وَ الْخَوْفُ. (حر عاملی، 1409: ج16، 240)
در این روایت، محمد بن عثمان عمری _ از نواب خاص در عصر غیبت _ دلیل نهی از
افشای نام مبارک را خوف و تقیه اعلام میدارد و آن را به امام(ع) منتسب
میکند. چنانکه گفته شد، شیخ حر عاملی از بعد نقل روایت، به این نکته
اشاره میکند.
افزون بر آنچه بیان شد، قرائن لفظی و حالی بر حرامبودن نامگذاری عبارت
است از: الذّبح و دلّوه و عرفوه و وجود نهی در عصر غیبت و نزدیک به آنِ
غیبت و همچنین ترس از خطر.
نتیجه
در روایات صحیحی که حکیم بلند مرتبه میرداماد به آن اشاره دارد، چه روایات
دسته اول که حرامبودن نامگذاری را تا زمان ظهور میداند و چه دسته دوم که
حرامبودن نامگذاری را به صورت مطلق میداند و چه روایات دسته سوم و
چهارم که به روایات رمزی و ادعیه اشاره میکنند و رمزگونه بودن آنها را
سرّ الهی میشمارند، در همه به تحریم نامگذاری به نام خاص حضرت تأکید شده
است. از سوی دیگر، روایات بسیاری که محدّث جلیلالقدر شیخ حر عاملی به آن
پرداخته است، به نام مبارک «محمد» تصریح دارند و مقطّعه آوردن نام حضرت را
بسیار کم و فقط در زمان ثقهالاسلام کلینی دانسته است. از دیدگاه وی، این
روایات علاوه بر ضعف سند، حرامبودن نامگذاری را در زمان حضور و نه در هیچ
زمان دیگر شامل نمیشوند. با توجه به دو دیدگاه در نتیجه میتوان گفت
روایاتی که نام بردن حضرت به نام خاص را جایز میدانند، با توجه به قرائن
موجود و وجود خوف و لزوم تقیّه، اطلاق ندارند و شامل همه شرایط نمیشوند.
گرچه این مسئله مقید به زمان خاصی نیست، اما ضروری است که باید مقیّد به عدم محذور شوند. از سوی دیگر، حرامبودن نامگذاری به وجود محذورات بستگی دارد و مختص زمان حضور نیست و زمان غیبت را نیز شامل خواهد شد. تنها اعلان و افشای نام خاص ولیّ عصر(عج) در هنگامه ترس از خطرِ احتمالی یا حتمی جایز نخواهد بود. شواهد لفظی و حالی موجود در روایات، این دیدگاه را تأیید میکند.
منابع
_ ابنخلدون، عبدالرحمن، تاریخ ابنخلدون، تحقیق: سهیل زکار، بیروت، دارالفکر، 1408ق.
_ ابنطاوس، علی بن موسی، مهج الدعوات و منهج العبادات، تحقیق: ابوطالب کرمانی و محمدحسن محرر، قم، دارالذخائر، 1411ق.
_ حر عاملی، محمـد بن حســن، کشف التّعمیه فی حکم تسمیه صاحب الزمان4، تهران، دارالکتب الاسلامیه، بیتا.
_ _____________________________ ، وسائل الشیعه، قم، مؤسسه آلالبیت:، 1409ق.
_ حلّى، حسن بن یوسف بن مطهر، تحریر الأحکام الشرعیه على مذهب الإمامیه، قم، مؤسسه امام صادق7، چاپ اول، 1420ق.
_ _____________________________ ، منهاج الصلاح فی اختصار المصباح، تحقیق:
سید عبدالحمید میردامادی، قم، مکتبه العلامه المجلسی، 1388ش.
_ دمشقی (ابنکثیر)، اسماعیل بن عمرو، البدایه والنهایه، بیروت، دارالاحیاءالتراث العربی، 1408ق.
_ ذهبی، شمسالدین محمد بن احمد، سیر اعلام النبلاء، بیروت، مؤسسه الرساله، 1413ق.
_ صدوق، محمد بن علـــی، عیون اخبار الرضا7، تهران، نشر جهان، چاپ اول، 1378ق.
_ ______________________ ، کمال الدین و تمام النعمه، تهران، انتشارات اسلامیه، 1395ق.
_ طبرسی، احمد بن علی، الاحتجاج علی اهل اللجاج، تعلیقات و ملاحظات: سید محمدباقر موسوی خرسان، مشهد، نشر مرتضی، 1403ق.
_ طبرسی، فضل بن حسن، اعلام الوری بأعلام الهدی، قم، مؤسسه آلالبیت، 1417ق.
_ طوسی، محمد بن حسن، الغیبه، قم، مؤسسه المعارف الاسلامیه، 1411ق.
_ عاملى (شهید اول)، محمد بن مکى، الدروس الشرعیه فی فقه الإمامیه، قم،
دفتر انتشارات اسلامى وابسته به جامعه مدرسین حوزه علمیه، چاپ دوم، 1417ق.
_ قندوزی، سلیمان بن ابراهیم، ینابیع الموده، قم، دارالأسوه للطباعه والنشر، 1416ق.
_ کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، قم، دارالکتب الاسلامیه، 1365ش.
_ مجلسی، محمدباقر، بحارالأنوار، بیروت، مؤسسه الوفاء، 1404ق.
_ مفید، محمد بن محمد بن نعمان، النکت الاعتقادیه، قم، انتشارات کنگره جهانی شیخ مفید، 1413ق.
_ میرداماد، محمد باقر، شِرعه التّسمیه حول حرمه تسمیه صاحب الامر4 بإسمه
الاصلی فی زمان الغیبه، اصفهان، مؤسسه مهدیه میرداماد، 1409ق.
نویسنده:
سیدمجتبی میردامادی
فصلنامه مشرق موعود شماره 32