گفتوگوی مشروحی با این استاد اخلاق داشتیم و درباره موضوعات گوناگون راهنمایی جستیم که یک بخش از آن در پی میآید.
با توجه به اینکه سینما و تلویزیون خیلی تأثیرگذارند، بهویژه در زمان کنونی که مطالعه کم شده است و اغلب جوانان با شبکههای مجازی مأنوس هستند، ارتباطات انسانی هم کمتر شده، اما باز هم سینما و تلویزیون میتواند غیرمستقیم، پیام خود را منتقل کند، نمونههای بارز آن در سریال امام رضا(ع)، مختارنامه و ... شاهد بودیم. اگر از شما بپرسند با توجه به شناختی که از عصر کنونی دارید، کدام معصوم یا صحابی برای ساخت سریال یا فیلم دارای اولویت است، شما چه کسی را پیشنهاد میکنید؟من یک شرح حال مفصلی در کتاب عرفان اسلامی از «حنظله غسیل الملائکه» دارم که خیلی برای فیلمسازی زیباست. خود فیلمنامهنویس متن 4-5 صفحهای بنده را میتواند صد صفحه کند، بالاخره فیلم است دیگر، مواردی را هم باید فیلمنامهنویس اختراع و در آن داخل کند تا جذاب شود. اویس قرنی، مالک اشتر از دیگر شخصیتها هستند. مالک اشتر فیلم امام علی(ع) فقط 10 درصد مالک اشتر را نشان داد، با اطلاعاتی که ما از مالک اشتر داریم، آن مالک، مالک اشتر نبود بلکه مالک فیلم بود. همچنین داستانهای زمان انبیا که در بحارالانوار مجلسی فراوان است.
داستانهای تربیتی عالی که میتواند فیلم شود. یا داستان حرّبن یزید ریاحی برای کسی که میخواهد توبه کند. من از توبه حرّ تاکنون در منبرها 27 شکل استفاده کردهام. حرّی که من گفتم شاید یک کتاب 200 صفحهای باشد؛ یعنی جای جای زندگی انسان را من از حرّ استفاده کردهام. از کتاب خاطرات دو هزار صفحهای بنده هم 7- 8 فیلم سینمایی درست و حسابی میشود ساخت؛ یک بخش از کتاب، برخورد با لاتهای خیلی قوی است، برخورد با چاقوکشها و کسانی که بدنشان پر از خالکوبی است. آن ایام با این عبا و عمامه رفتن داخل کابارهها برای توبه دادن عربها. تکههای خیلی نابی در این کتاب آمده است که میتوانند آنها را فیلم کنند، نه به نام من، بلکه یک فیلم کلی درست کنند. فیلمنامهنویسها میتوانند کل داستانهای آن خاطرات را چاق و چله کنند و فیلم بسازند.
اصل داستان روحانی فیلم رسوایی که اکبر عبدی بازیگر آن بود، متعلق به من بود که روی منبر گفتم، کسی خبر نداشت، اما آقای دهنمکی خیلی آن را تحریف کرده است، اگر عین آن متن آمده بود، خیلی بیشتر روی مردم اثر میگذاشت، یا اینکه 24-25 سال پیش تلویزیون یک فیلم 7-8 دقیقهای به نام «ابی نیزر» پخش کرد، داستان یک کشاورز ایرانی بود که برای امیرالمؤمنین(ع) کار کشاورزی میکرد، داستان آن را من اولینبار در منبر به تصویر کشیدم. یا داستان معروف علی گندابی، این داستان را نیز هیچ کس نمیدانست، یا جهانگیرخان قشقایی و ... را من به منبرها کشیدم، گرچه بعضی از منبریها این داستانها را روایت کردهاند و گفتهاند ما این داستان را جایی پیدا کردهایم که کسی خبر نداشته است، بعدها فهمیدیم روی منبر هم میشود دروغ گفت!