به گزارش مشرق، شايد شما هم اين جمله را شنيده باشيد كه ميگويند: «طرف فقط از نظر جسمي
رشد كرده اما از نظر عقلي هنوز كودك است.» حالا شده است حكايت برخي از ما
آدمها كه رفتارهايي داريم كه حسابي بچگانه است و گاه براي كارهاي مهم
زندگي و تصميمات سرنوشتساز بهانههايي ميآوريم كه واقعاً خندهدار و پيش
پا افتاده است. به عنوان مثال گاهي اوقات افرادي را ميبينيم كه براي طلاق
و پايان دادن به زندگي مشترك خود بهانههايي را ميآورند كه در عين
تأسفبار بودن حسابي خندهدار و كاملاً پيش پا افتاده است.
نگاهي
به پرونده برخي از طلاقها نشاندهنده اين موضوع است كه برخي آدمها براي
گرفتن تصميمات مهم و سرنوشتساز در زندگي خود هنوز به اندازه كافي بزرگ
نشدهاند و گاه تصميماتي ميگيرند كه به نفع هيچكس نيست.
بررسي
برخي از پروندههاي طلاق به خوبي بيانكننده اين موضوع است كه هنوز برخي
از آدمها براي بزرگ شدن به زمان بيشتري نياز دارند و در سالهايي كه از
عمرشان ميگذرد براي يك زندگي كامل تربيت نشدهاند. آدمهايي خام و
كمتجربه كه با رفتاري احساسي تصميمي سرنوشتساز ميگيرند و بعد از مدتي
متوجه ميشوند كه اشتباه كردهاند و براي جبران اين اشتباه باز دست به كار
احساسي و البته احمقانه ديگري ميزنند و خيلي وقتها تنها راه جبران يك
اشتباه را طلاق و جدايي و پايان دادن به زندگي خود ميدانند.
حال
اينكه طلاق در آموزههاي اسلامي نكوهش شده است و از طلاق به عنوان
منفورترين حلال نام برده ميشود و به گفته پيامبر اكرم (ص) طلاق عرش خدا
را به لرزه ميآورد.
با اين حال گاهي اوقات دور و برمان
آدمهايي را ميبينيم كه هنوز به رشد كافي نرسيدهاند و در طلاق بهانههايي
ميآورند كه حسابي خندهدار است. هرچند در پروندههاي طلاق قاضي با ديدن
بهانههاي پيش پا افتاده سريعاً حكم طلاق را صادر نميكند و زوجين را به
مراكز مشاوره معرفي ميكند و از آنها ميخواهد تا با همفكري يكديگر نسبت به
رفع مشكلات خود اقدام كنند اما واقعيت اين است كه برخي از پروندههاي طلاق
بهانههايي خندهدار، سطحي و پيش پا افتاده دارد كه حتي اگر به جدايي
زوجين از يكديگر ختم نشود ميتواند باعث اختلافات بسيار زيادي بين زوجين
شود.
آنان براي زندگي مشترك آموزش نديدهاند
براي
بررسي هرچه بهتر اين موضوع بهتر ميدانم كه به بررسي عيني چند نمونه از
پروندههايي بپردازم كه در دادگاه خانواده مطرح شده يا در گفتوگو با برخي
از زوجين و خانوادههايي كه درگير و دار طلاق و جدايي هستند موضوع را از
نزديك بررسي كنم.
در بررسي عيني اين موضوعات به مواردي برخورد كردم
كه حسابي تأسفبار است و به خوبي نشاندهنده اين است كه افراد بايد قبل از
ازدواج و تشكيل زندگي مشترك آموزشهاي لازم را بگذرانند.
ضمن اينكه خانوادهها نيز در تربيت فرزندان خود و آماده كردن آنان براي تشكيل زندگي مشترك بايد حساسيت بيشتري به خرج دهند.
شناسنامه صادره از شهرستان، بهانه طلاق
شايد
باورتان نشود اما در بررسيهايي كه در اين خصوص انجام دادم به زوج جواني
برخورد كردم كه تازه يك سال از ازدواجشان گذشته و اصطلاحاً هنوز در دوران
عقد و نامزدي به سر ميبرند اما دختر خانم جوان و كمتجربه از همان هفتهها
و ماههاي اول جاري شدن عقد با بهانههاي مختلف به دنبال خراب كردن زندگي
خود است و هربار با بهانهاي پيش پا افتاده و سطحي به فكر جدا شدن و پايان
دادن به زندگي مشترك خود ميافتد.
اين دختر خانم كمتجربه كه
البته در خانوادهاي تقريباً مرفه بزرگ شده اولين بهانههايش از خريد عقد
شروع شد و بعد از آن با انتقاد به شيوه برگزاري عقد ادامه يافت. اين
بهانهها در ديد و بازديدهاي فاميلي به اوج خودش رسيد. اما شايد بهانه جدي
دختر خانم زماني شروع شد كه صحبت از گرفتن مجلس عروسي شد كه دخترك بر طبل
بهانه با شدت بيشتري كوبيد كه من مجلس آن چناني ميخواهم و به يك تالار
ساده در سطح شهر راضي نيستم.
اما شايد برايتان جالب باشد كه
بدانيد همين دختر خانم حالا سخت پيگير طلاق و جدايي است و در جديدترين
بهانهاي كه عنوان كرده است به محل صدور شناسنامه شوهرش انتقاد دارد و
ميگويد: من چطور به فاميل و دوستانم بگويم كه همسرم شناسنامهاش صادره از
شهرستان است.
اين همه درحالي است كه انصافاً كمتر مشكلي در
اخلاق، رفتار، ظاهر و باطن آقا داماد ميتوان ديد و تا حالا هرچه كه عروس
خانم جوان خواسته برايش تهيه كرده است تا او دست از اين بهانهگيريها
بردارد اما...
رنگ ماشين، علت درخواست طلاق
وقتي
براي بررسي موضوع به يك مركز مشاوره مراجعه ميكنم به موارد قابل توجهي
برميخورم. در اين مركز وقتي با مسئول آن صحبت ميكنم كه خود روانشناس و
مشاور خانواده است حرفهاي جالبي براي گفتن دارد. او به پروندههايي اشاره
ميكند كه از سوي دادگاه به اين مركز جهت مشاوره زوجين ارجاع شده يا اينكه
به افرادي اشاره ميكند كه مشكلاتشان حسابي بالا گرفته و در آستانه طلاق
براي مشاوره به اين مركز آمدهاند.
فرزاد حسنپور، رئيس اين مركز ميگويد: ما اينجا پروندههايي داريم كه بسيار دلايل پيش پا افتاده و حتي خندهداري براي طلاق دارند.
وي
ميگويد: به عنوان مثال همين ماه گذشته پروندهاي از سوي يكي از شعبههاي
دادگاه خانواده به اين مركز ارجاع شده بود كه در اين پرونده زن به خاطر
اينكه شوهرش ماشيني را خريده كه رنگ مورد علاقه او نيست درخواست طلاق داده
است.
او ميافزايد: وقتي با اين زوج صحبت كردم متوجه شدم اين
دو اصلاً هيچ مشكل و اختلاف اساسياي با هم ندارند و هردو در ظاهر بالغ،
عاقل، باسواد و با فهم وكمالات هستند، اما وقتي با زن صحبت كردم متوجه شدم
او معتقد است شوهرش به احساسات و علايق او توجهي نكرده و بدون در نظر گرفتن
سليقه او نسبت به خريد خودرو با رنگي غير از رنگ مورد علاقه اين زن اقدام
كرده است.
حسنپور اضافه ميكند: شما در نظر بگيريد انسان چقدر
بايد سطحينگر باشد كه به خاطر يك رنگ ماشين درخواست طلاق بدهد حال اينكه
واقعاً هيچ گونه مشكل اساسي و اختلافي جدي در زندگي اين زوج جوان به چشم
نميخورد براي همين با مداخله اين مركز و مشاوره توسط مشاورين مجرب اين
پرونده ختم به خير شد. اين روانشناس و مشاور خانواده در ادامه صحبتهاي
خود ميگويد: در يكي ديگر از پروندهها مرد جواني به خاطر اينكه همسرش
آشپزي بلد نيست درخواست طلاق داده بود و وقتي موضوع را بررسي كردم ديدم كه
واقعاً اين طور هم كه مرد ميگويد نيست، بلكه همسرش آشپزي بلد است اما
دستپختش به مذاق مرد خوش نميآيد و در آشپزي نياز به تمرين و ممارست دارد.
او
ميگويد: وقتي بررسي كردم متوجه شدم كه اين خانم داراي توانمنديها و
ظرفيتهاي بسيار زيادي در خصوص كارهاي هنري است و به عنوان مثال يك نقاش
بسيار خوبي است ضمن اينكه هنر شمعسازي و گلسازي دارد و در كارهاي هنري به
قول معروف از هر انگشتش يك هنر ميريزد اما در آشپزي سليقه لازم را ندارد.
اين روانشناس ميگويد: از آن طرف هم مرد خانواده فرد
تحصيلكرده و داراي شغل معتبر و درآمد مناسبي بود براي همين مشاوره براي هر
دوي آنان صورت گرفت و مرد از تصميم خود براي طلاق منصرف شد.
همسرم خيلي پرخوري ميكند
در
همين مركز چشمم به زن جواني ميافتد كه گويا براي مشاوره به اين مركز آمده
است براي همين با هماهنگي حسن پور رئيس مركز چند دقيقهاي را با وي گفت و
گو ميكنم. اين زن كه حدود هشت سال از زندگي مشتركش ميگذرد و يك فرزند پسر
نيز دارد ميگويد: همسرم حسابي پرخور است و همين پرخوري باعث شده تا
هرجايي كه ميرويم باعث آبروريزي شود.
وي ميگويد: شايد
باورتان نشود اما پرخوري همسرم باعث شده تا از رفتن به خيلي از مهمانيها
منصرف شوم چراكه در مهمانيها شاهد شنيدن طعنههاي برخي از افراد يا
نگاههاي معنادار آنها هستم و اين مسئله باعث خجالت و شرمندگي من ميشود.
حسنپور
البته در ادامه صحبتهاي اين زن يادآور ميشود كه امروز دومين جلسه مشاوره
اين خانم است و جلسه بعدي را قرار است با همسرش بيايند بنابراين من به
شما قول ميدهم كه اين مسئله هرگز به عنوان يك موضوع جدي در زندگي آنها
مطرح نشود و حرفي از جدايي و طلاق به ميان نيايد.
در گشت و
گذاري كه در اين مركز دارم به موارد ديگري نيز برميخورم كه در نوع خود
جالب است؛ مثلاً زني كه به خاطر خساست شوهرش درخواست طلاق دارد يا مردي كه
از تلفن زدنهاي طولاني زدنش بستوه آمده است يا خانمي كه دوست ندارد در
طبقه دوم يا سوم خانه زندگي كند و فقط تمايل به زندگي در طبقه همكف دارد.
در
اين مركز زنان و مردان جوان و البته گاه كمسن و سالي را ميبينم كه به
دلايل مختلفي به اين مركز مراجعه كردهاند و اگر از طريق مشاوره مشكلشان حل
نشود شايد كارشان به طلاق و جدايي بينجامد به همين راحتي.
مثلاً
در اين مركز دختر خانم جواني را ديدم كه به خاطر مأموريت رفتنهاي زياد
شوهرش از محل كار درخواست طلاق دارد يا مردي كه توقع داشت خانمش در كنكور
رشته پزشكي قبول شود اما سر از يك رشته ديگر درآورده است و دهها دليل پيش
پا افتاده ديگر كه آنها را تا مرز طلاق و جدايي پيش برده است.
ضرورت آموزشهاي قبل از ازدواج
روزنامه جوان در ادامه می نویسد: در
اين باره وقتي با فرزاد حسنپور، روانشناس و مشاور خانواده صحبت ميكنم از
موضوع مهمي به نام آموزشهاي قبل از ازدواج و مشاوره صحبت به ميان ميآورد
و اينكه افراد حتماً بايد قبل از ازدواج مهارتهاي لازم زندگي را فرا
گيرند.
اين روانشناس ميگويد: البته در اين ميان نقش
خانوادهها از همه پررنگتر است و خانوادهها بايد در خصوص تربيت فرزندان
خود همت بيشتري به خرج دهند و وقت بيشتري را صرف كنند.
حسنپور
ميگويد: برخي از خانوادهها فكر ميكنند توجه به فرزند صرفاً يعني تأمين
نيازهاي مادي او در حالي كه اين تفكر اشتباهي است چراكه فرزند قبل از هرچيز
ديگر به حمايتهاي معنوي و نيز تربيت صحيح و آماده شدن براي پذيرش مسئوليت
زندگي نيازمند است. اين مشاور خانواده در ادامه صحبتهاي خود به مثال
جالبي اشاره ميكند و ميگويد: در يك همايش كه سال گذشته و با حضور تعداد
زيادي از بانوان ميانسال كه داراي فرزندان پسر يا دختران دم بخت بودند
برگزار شد موضوعي را مطرح كردم كه نتيجه آن جالب توجه است.
اين
روانشناس ميگويد: من دراين همايش از بانوان سؤال كردم همه شما دختران و
يا پسراني داريد كه تقريباً بزرگ شده و به سن قانوني رسيدهاند اما فرض
كنيد هيچ كدام از آنها گواهينامه ندارند و آموزشهاي مرتبط با راهنمايي و
رانندگي را نگذراندهاند، حال اگر همين فرزند شما بخواهد بدون طي كردن
دورههاي آموزش رانندگي و بدون گواهينامه، رانندگي خودرو را برعهده بگيرد
آيا هيچ كدامتان اين اجازه را ميدهيد؟ كه همه بانوان در اين جلسه پاسخ
دادند اجازه رانندگي بدون گواهينامه را نميدهند.
وي ميگويد:
سپس من به آنها گفتم شما كه حاضر نيستيد به فرزندانتان كه فاقد گواهينامه
رانندگي هستند اجازه رانندگي بدهيد چطور ميخواهيد به آنها اجازه بدهيد تا
بدون داشتن گواهينامه زندگي نسبت به تشكيل يك زندگي مشترك اقدام كنند؟
اين
روانشناس و مشاور خانواده ميگويد: شما سري به دادگاههاي خانواده بزنيد
آن وقت آنجا افرادي را ميبينيد كه به خاطر مسائلي پيش پا افتاده براي طلاق
مراجعه كردهاند.
حسنپور خاطرنشان ميكند: بايد توجه داشت كه زندگي
مشترك يك هنر است و كسي كه هنر زندگي كردن با همسر را بلد نيست نبايد نسبت
به تشكيل زندگي مشترك اقدام كند.
کد خبر 578098
تاریخ انتشار: ۴ خرداد ۱۳۹۵ - ۰۴:۲۶
- ۱ نظر
- چاپ
نگاهي به پرونده برخي از طلاقها نشاندهنده اين موضوع است كه برخي آدمها براي گرفتن تصميمات مهم و سرنوشتساز در زندگي خود هنوز به اندازه كافي بزرگ نشدهاند و گاه تصميماتي ميگيرند كه به نفع هيچكس نيست.