به گزارش گروه تاریخ مشرق؛ حرکت به سوی مدرنیزاسیون، تغییراتی را در ساختار اقشار اجتماعی و سطح اقتصادی مردم ایران به وجود آورد و ورود درآمدهای نفتی به داخل کشور، این تغییرات را در بخش قابل توجهی از ابعاد اجتماعی و اقتصادی جامعه تشدید کرد.همچنان که رشد صنعت و شکلگیری طبقه صنعتگر، زمینهساز نیازهای دیگری در جامعه شد.
با رشد واحدهای صنعتی در ایران علم حسابداری به عنوان یکی از رشتههای علوم جدید نیاز مبرم کشور تشخیص داده شد.دیگر حساب سیاقی و مشابه آن پاسخگوی نیازهای صاحبان صنایع مختلف در ایران نبود. در دوره رضا شاه پهلوی عدهای دانشجو جهت تحصیل در زمینه حسابداری به اروپا اعزام شدند و در دوره پهلوی دوم نیز این کاروان اعزام، تا اوایل دهه 1350ش برقرار بود.
در سال 1336 شرکت ملی نفت ایران با همکاری چند حسابدار انگلیسی اقدام به تأسیس «دانشکده حسابداری و علوم مالی» نمود.به منظور تأمین کادر حسابداری جهت جوابگویی نیاز مؤسسات تجاری و صاحبان صنایع در دهه 1340 علاوه بر افزایش تعداد دانشجو در رشته حسابداری بر تعداد این سازمانهای آموزشی نیز افزوده شد.از جمله «مؤسسه عالی حسابداری» در سال 1343 توسط دکتر عزیز نبوی بنیانگذاری شد و تا مقطع پیروزی انقلاب اسلامی به تربیت کارشناس در رشته حسابداری میپرداخت.[1]
در ادامه به گفتوگو با یکی از فارغالتحصیلان مؤسسه عالی حسابداری به نام «جواد ضیایی» میپردازیم. او بعد از فراغت از تحصیل به عنوان کارشناس نظارت، جذب بانک اعتبارات صنعتی (بانک سازمان برنامه) و بعد از انقلاب اسلامی، سالها کارشناس امور نظارت سرمایهگذاری و مدیر امور سهام و معاون مدیرعامل در بانک صنعت و معدن بوده است.
* گذری بر روزهای گذشته...
من جواد ضیایی، بهمن 1328 در خیابان امیریه تهران به دنیا آمدم که آن موقع یکی از منطقههای اصلی تهران و نزدیک راه آهن بود.دوران کودکی را در همان محل گذراندم، پدرم در فروشگاه کازرونی کار میکرد، فروشگاه کازرونی هم در واقع فروشگاه تولیدات شرکتهای «زاینده رود اصفهان» و «وطن اصفهان» بود.این شرکتها متعلق به خاندان کازرونیها بود.در واقع از سرمایهدارانی بودند که فکر کنم با آمدن رضا شاه، رشد کردند و در ایران جزء اولینهایی هستند که کارخانههای صنعتی ایجاد کردند.
پدر من هم در ابتدا کارمند کازرونیها بود.متصدی کارهای دفتری بود.در واقع کارگر نبود، سواد داشت و همراه عمویم بخشی از کارهای دفتری کازرونیها را انجام میداد.پدرم به عنوان مباشر کازرونیها یک مقدار کارهای آنها را انجام میداد؛ برای فروشگاه تهران هم جنس میآورد.در فروشگاه کازرونی در تهران کارهای دفتری انجام میداد.در این فروشگاهها پارچههای فاستونی و نخی که تولیدات این دو تا کارخانه کازرونیها بود میفروختند.آن فروشگاه نسبتاً بزرگ، واقع در پایین میدان مخبرالدوله، خیابان سعدی بود.فکر کنم که تا اوایل انقلاب هنوز این فروشگاه با نام فروشگاه کازرونی وجود داشت و بعد کسانی دیگر آن را خریداری کردند و تبدیل به فروشگاه تجهیزات صنعتی کردند.
به هرحال اصالت خانوادگی ما به اصفهان بر میگردد. تحصیلات من با ورود به دبستان رازی در خیابان مولوی آغاز شد و با آن دبستان رازی فرانسویها هیچ گونه ارتباطی نداشت. شش ساله ابتدایی آنجا بودم و دوره دبیرستان را در دبیرستانهای ابومسلم و فیروز بهرام گذراندم؛ بعد هم بلافاصله وارد «موسسه عالی حسابداری» شدم که لیسانس حسابداری صنعتی از آنجا گرفتم.
* از طریق کنکور پذیرفته شدید؟
بله. کنکور خاص خودش را داشت، آن موقعها هر دانشکده و دانشگاهی، کنکور خود را میگرفت؛ مثلا اگر کسی میخواست برود اصفهان پزشکی بخواند باید میرفت اصفهان کنکور شرکت میکرد. کنکور سراسری وجود نداشت. این مؤسسه هم خصوصی بود. یکی از این بانیان مؤسسه عالی حسابداری، آقای عزیز نبوی1 یک انسان مترقی و بسیار به روزی بود که در ایران این دانشکده را با توجه به نیازهای کشور تأسیس کرد. من هم شاید جزء گروه چهارمی بودم که در این دانشکده پذیرفته شدم.
* دوره چهار ساله بود؟
بله...
* تأسیس مؤسسه عالی حسابداری در آغاز دهه چهل بود؟
سال 47 ما وارد شدیم و سال 43 تاسیس شده بود.محل آن واقع در خیابان ایرانشهر نزدیک میدان فردوسی بود. محل کلاسها آنجا بود. البته در چهار سالی که ما بودیم گسترش پیدا کرد و در خیابان ایرانشهر شمالی هم یک شعبه تأسیس کرد. بعد در سال پنجاه در میدان ونک، خیابان برزیل که آن زمان وضعیت ساخت و ساز محدودی داشت متمرکز شد.ما هم در سال 51 در همانجا فارغالتحصیل شدیم.بعد از آن به مدت یک سال و نیم سربازی رفتم و بعد از اتمام دوره سربازی، من به قصد ادامه تحصیل به انگلیس رفتم.
* راجع به ساختار موسسه حسابداری و نحوه جذب دانشجو بفرمایید.
دو سال اول صرفاً درس میخواندم و دو سال آخر همزمان با تحصیل در موسسه حسابرسی امین در واقع کارآموزی هم میکردم.چون رشتهام حسابداری بود.به هرحال این موسسه را پیدا کردم و قبول کردند که من بروم آنجا برای کارآموزی.زمانی که کارآموزی میکردیم، ماهی 500 تومان هم حقوق میدادند که کم نبود.از طریق آنجا میرفتیم شرکتهای مختلف را حسابرسی میکردیم، اتفاقا رئیس بنده آقای عبدالرحمن بوشهری[2] بود که بعدها هم مدیر عامل بانک صنعت و معدن شد. در واقع ارشد بنده بود که در مؤسسه حسابداری شرکت نفت درس میخواند. همان زمان من در مؤسسه عالی حسابداری بودم، این دو تا مؤسسه در واقع شبیه هم بودند و حسابدار تربیت میکردند. آنها از ما پیشرفتهتر بودند؛ چون شرکت نفتیها سیستم آموزشی و کاری را از انگلیس آورده بودند. اما مؤسسه عالی حسابداری دارای سیستم و ساختار آمریکایی بود.
جذب دانشجو هم از طریق کنکور بود. کنکور آن شامل: ریاضیات، زبان انگلیسی، ادبیات فارسی و هوش عمومی بود.کسانی که کاندیدای رفتن به چنین دانشکدههایی بودند، باید شهریه پرداخت میکردند.
* چقدر باید شهریه پرداخت میکردید؟
در هر ترم برای 18 واحد ما 1810 تومان شهریه میدادیم. سالی دو ترم بود یعنی حدود 3600 تومان شهریه ما بود. مبلغ 10 تا20 تومان هم اضافه میگرفتند؛ یادم نیست که به خاطر بهداشت یا بیمه یا چیز دیگری بود. به هرحال 3600 تومان هم آن زمان مبلغ قابل توجهی بود.بعد از سال سوم که کار میکردم، 500 تومان به من دستمزد پرداخت میکردند که حقوقهای مشابه آن 300 تا 350 تومان بود.بنابراین برای دوره کارآموزی پول خوبی بود.
*عمدتا بچههای تهران در این مؤسسه تحصیل میکردند؟
نه.دوستانی که از همان زمان هنوز برای ما باقی ماندهاند، اهل شهرستانهای مختلف بودند.
* با توجه به محدودیت سیستم اطلاعرسانی چگونه بچهها آنجا را رصد میکردند؟
کسی میان جامعه آنجا را نمیشناخت. چون اصلاً کسی نمیدانست حسابداری حرفهای یعنی چه. لذا کسی آگاهانه به این رشته وارد نمیشد و غالباً دانشجوها شانسی به این رشتهها میرفتند و از این دسته مؤسسات سر درمیآوردند.
دانشجوهای این رشته همه جوان نبودند، بعضی از آنها سن بیشتری داشتند. چون آن زمان خیلیها کارمند دولت بودند و اگر به جای دیپلم، لیسانس داشتند، امکان رشد بیشتری برای آنها مهیا میشد. همین برای آنها مهم و یک امتیاز بود. وقتی ما وارد این موسسه شدیم، سیستم آموزشی آن به صورتی بود که بعدها متوجه شدیم چقدر کارایی دارد، کشور چقدر به این رشته نیاز دارد و مؤسسه چقدر خوب کارشناس تربیت میکند. البته گفتم که حسابداری شرکت نفت هم بود که یکی از ضوابط آنها این بود که دانشجو در حین تحصیل، باید حتما به کارِ مرتبط، مشغول باشد.
*حتی از ترم اول؟
بله.ولی ما اینطور نبودیم.آموزشگاه عالی حسابداری شرکت نفت دو شعبه داشت، یکی در تهران و دیگر در آبادان.دانشجوهایی که وارد این آموزشگاه میشدند، به نحوی با شرکت نفت و کارکنان آن مرتبط بودند و به این واسطه، جذب میشدند؛ ولی این مورد برای همه دانشجوها صدق نمیکرد.
من آن زمان، اسم موسسه عالی حسابداری را اصلاً نشنیده بودم.بعداً فهمیدم چنین موسسهای هم هست که تمرکز روی حسابداری و امور مالی و مدیریت مالی داشت.همچنین در آن، دروس اقتصاد، ریاضیات، حقوق، زبان فارسی، زبان انگلیسی و مواد دیگر نیز تدریس میشد.
* در زمینه کدام گرایشهای رشته حسابداری کارشناس تربیت میکرد؟
در سه رشته حسابداری صنعتی، حسابداری دولتی و حسابرسی.سه سال اول، همه دروس مشترک بود.ولی در سال آخر دانشجو تخصص مورد نظر خود را با توجه به علاقهاش انتخاب میکرد.من حسابداری صنعتی را انتخاب کردم.بیشتر هم حسابداری صنعتی میرفتند.مثلا من با اینکه حسابرسی کار میکردم و یاد میگرفتم، به این گرایش نرفتم و گرایش حسابداری صنعتی را انتخاب کردم.استادهای بسیار خوبی داشتیم.در درس، به دلیل کمبود استاد در این رشته، ابتدا از فارغالتحصیلانِ خود موسسه عالی حسابداری استفاده میشد.مثلا من یادم است آقای تولایی حسابداری 1و2 را به ما درس میداد.قبل از اینها بیشتر اساتید حسابداری «حسابداران خبره»[3]ای بودند که از انگلیس آمده بودند.مثلا جایی که من کار میکردم، شرکای مؤسسه حسابرسی امین، آقایان ملکیان و فاطمی بودند.هر دو حسابدارهای خبره فارغالتحصیل انگلیس بودند.بیشتر کسانی که قبلاً حسابداری در ایران میدانستند، تربیت شده انگلیس بودند.آن زمان هنوز حسابداران خبره آمریکا به ایران نیامده بودند.چرا پای انگلیس به ایران باز شده بود؛ به این علتها که بانک مرکزی، دانشجو را به خاطر آموزش به انگلیس میفرستاد و همچنین به خاطر وجود و تاسیس شرکت نفت بود.
* البته فکر کنم بانک ملی بود که دانشجو به انگلیس میفرستاد؟
بله بانک ملی بود و بعداً بانک مرکزی، مستقل از بانک ملی به وجود آمده بود.در واقع این اساتید حسابداری بیشتر همان حسابداران خبره بودند.اما به تدریج دانشجویان مؤسسه جای اساتید قبلی را گرفتند.
* ارتباطی هم با مدرسه عالی بازرگانی داشتید؟
مدرسه عالی بازرگانی[4] زودتر از موسسه عالی حسابداری شروع به کار کرده بود.واقع در خیابان عباسآباد بود؛ همان جایی که الان یکی از دانشکدههای دانشگاه علامه طباطبایی در نزدیک سینما آزادی قرار دارد.آنجا چندان درباره حسابداری تمرکز نداشت، حسابداری هم جزء دروس آنها بود.ولی مؤسسه عالی حسابداری تخصصیترین واحد آموزشی در زمینه حسابداری بود.وقتی که دانشجو از آن فارغالتحصیل میشد خیلی از واحدهای صنعتی به آنها نیاز داشتند.نیاز به وجود و حضور یک مدیر مالی در حوزه صنعت، آن زمان کاملا احساس میشد و بسترهای جذب دانشجو حسابداری وجود داشت.این مؤسسه با زحمات مرحوم عزیز نبوی و برادرش به نام بهروز نبوی تأسیس گردید.مرحوم نبوی اساتید درجه یک را جذب مؤسسه میکرد.
* از عزیز نبوی مطالب خاصی به یاد دارید؟
من هیچ وقت دیالوگ مستقیم با ایشان نداشتم.آن زمان که ما تحصیل میکردیم، دیگر تدریس نمیکرد.کارهای اداری مؤسسه عالی حسابداری را انجام میداد.آنقدر گرفتار بود که به تدریس نمیرسید.جمعآوری کردن این همه استاد و کنترل دانشجوهایی که در سنهای شر و شور بودند فرصتی باقی نمیگذاشت که مستقیم بیاید و تدریس کند.درباره خاندان و اقوامش اطلاعی ندارم.اما این را میدانم که به هیچ مقام سیاسی وابسته نبود.آنچه ما میدیدیم، بسیار خوشفکر و بسیار وطن دوست بود؛ آدمهای این مملکت را خیلی دوست داشت و نسبت به پیشرفت مملکت تعصب داشت.تمام تلاش خود را هم در این جهت به کار میگرفت که نیروی انسانی جوان برای بهبود وضعیت مملکت تربیت شود؛ با کیفیت تربیتی و آموزشی عالی.
* در دهه 1340 به علت افزایش رشد واحدهای صنعتی مثل شرکتها یا کارخانههای صنعتی، طبقه جدیدی به نام صنعتگر به وجود آمده بودند؛ این قبیل مسائل، زمینههایی ایجاد کرد که نیاز به حسابداران را نیز تشدید میکرد.آیا این زمینهها در تأسیس نهادهای آموزش حسابداری مؤثر بود؟
چرا، این نیاز کمکم داشت احساس میشد، همین که شما میفرمایید صنایعی که در واقع تشکیل شده بود.امثال حاجی برخوردارها، شرکتهای صنعتی تاسیس کرده بودند که نیاز به نیروی متخصص داشتند؛ آنها در واحدهای صنعتی باید قیمت تمام شده تولید یا کالای خود را به دست میآوردند، سود واحد تولیدی را باید پیشبینی میکردند، باید بودجهبندی میکردند و کارهای مدیریت مالی را انجام میدادند که آدمهای در حد همان پدران ما را داشتند.همان میرزاهای قدیمی که با حساب سیاقی شروع کرده بودند و به یک پیشرفتهایی هم رسیده بودند.اما پاسخگوی این نیازها نبودند.تا این مرحله، سیستم علمی حسابداری، در واقع، هیچ وقت به مرحله ظهور نرسیده بود.قبلاً هم نداشتیم.فارغالتحصیلها عمدتاً خارج از کشور تحصیل کرده بودند که خیلی از آنها از طریق بانک ملی به خارج رفته بودند.در واقع در خارج تحصیل کرده بودند و با توجه به رشد صنعت در حوزههای مختلف، فعالیت میکردند.
* عاقبت مؤسسه عالی حسابداری امین چه شد؟
این مؤسسه تا سال 57 بود.سالهای 56 و 57 تعداد زیادی دانشجو میگیرد که از ظرفیت گذشتهاش بیشتر بود و حدود دو برابر میشوند.در آن مقطع، شرایط سیاسی مملکت به نحوی بود که فضا ملتهب بود.این تعداد دانشجوی زیاد و این التهابهای سیاسی، مؤسسه را از کنترل آقای نبوی خارج میکند و اتفاقاتی میافتد.در نهایت درِ مؤسسه را میبندند و مؤسسه برای همیشه تعطیل میشود.
* خودِ مرحوم عزیز نبوی به خارج کشور رفت؟
بعد از این وقایع، ظاهراً به سوئیس میرود. اما بعضی بچههایی که فارغالتحصیلان موسسه بودند، ارتباط خود را با ایشان حفظ میکنند. فکر کنم حدود 20سال پیش در دهه 70 یک گردهمایی صورت گرفت و قرار شد مؤسسه، دوباره پا بگیرد و عدهای تلاش کردند دوباره آن را راهاندازی کنند.بنابراین یک شرکتی به نام «حسابداران آینده» ایجاد کردند که جزء یکی از این دانشکدههای علمی-کاربردی شد؛ ولی مثلِ قبل، چندان مؤثر واقع نشد.
* از اینکه وقت گذاشتید از شما تشکر میکنم.
خواهش میکنم.موفق باشید.
منابع:
1- مجله حسابرس(دوره قدیم)،آذر1355،شماره 2
2- مجله حسابدار،آذر1382،شماره 156
3- جواد ضیایی، مصاحبه، مورخ 15/11/94
----------------------------------------------------------------------------------------------------------------
[1] مجله حسابرس(دوره قدیم)، آذر1355، شماره 2، صص18-19؛ مجله حسابدار، آذر1382، شماره 156، صص8-10
[2] وی (بنیانگذارمؤسسه عالی حسابداری) سال 1311 در بندر انزلی به دنیا آمد و درسال 1380ش در مونترو سوئیس در گذشت. مدیر عامل بانک صنعت ومعدن در سالهای 1380 و 1381
[3] Chartered Accountant
[4] مدرسه عالی بازرگانی در سال 1337ش با تربیت دانشجو در زمینه علوم بازرگانی فعالیت خود را آغاز نمود.
با رشد واحدهای صنعتی در ایران علم حسابداری به عنوان یکی از رشتههای علوم جدید نیاز مبرم کشور تشخیص داده شد.دیگر حساب سیاقی و مشابه آن پاسخگوی نیازهای صاحبان صنایع مختلف در ایران نبود. در دوره رضا شاه پهلوی عدهای دانشجو جهت تحصیل در زمینه حسابداری به اروپا اعزام شدند و در دوره پهلوی دوم نیز این کاروان اعزام، تا اوایل دهه 1350ش برقرار بود.
در سال 1336 شرکت ملی نفت ایران با همکاری چند حسابدار انگلیسی اقدام به تأسیس «دانشکده حسابداری و علوم مالی» نمود.به منظور تأمین کادر حسابداری جهت جوابگویی نیاز مؤسسات تجاری و صاحبان صنایع در دهه 1340 علاوه بر افزایش تعداد دانشجو در رشته حسابداری بر تعداد این سازمانهای آموزشی نیز افزوده شد.از جمله «مؤسسه عالی حسابداری» در سال 1343 توسط دکتر عزیز نبوی بنیانگذاری شد و تا مقطع پیروزی انقلاب اسلامی به تربیت کارشناس در رشته حسابداری میپرداخت.[1]
در ادامه به گفتوگو با یکی از فارغالتحصیلان مؤسسه عالی حسابداری به نام «جواد ضیایی» میپردازیم. او بعد از فراغت از تحصیل به عنوان کارشناس نظارت، جذب بانک اعتبارات صنعتی (بانک سازمان برنامه) و بعد از انقلاب اسلامی، سالها کارشناس امور نظارت سرمایهگذاری و مدیر امور سهام و معاون مدیرعامل در بانک صنعت و معدن بوده است.
من جواد ضیایی، بهمن 1328 در خیابان امیریه تهران به دنیا آمدم که آن موقع یکی از منطقههای اصلی تهران و نزدیک راه آهن بود.دوران کودکی را در همان محل گذراندم، پدرم در فروشگاه کازرونی کار میکرد، فروشگاه کازرونی هم در واقع فروشگاه تولیدات شرکتهای «زاینده رود اصفهان» و «وطن اصفهان» بود.این شرکتها متعلق به خاندان کازرونیها بود.در واقع از سرمایهدارانی بودند که فکر کنم با آمدن رضا شاه، رشد کردند و در ایران جزء اولینهایی هستند که کارخانههای صنعتی ایجاد کردند.
پدر من هم در ابتدا کارمند کازرونیها بود.متصدی کارهای دفتری بود.در واقع کارگر نبود، سواد داشت و همراه عمویم بخشی از کارهای دفتری کازرونیها را انجام میداد.پدرم به عنوان مباشر کازرونیها یک مقدار کارهای آنها را انجام میداد؛ برای فروشگاه تهران هم جنس میآورد.در فروشگاه کازرونی در تهران کارهای دفتری انجام میداد.در این فروشگاهها پارچههای فاستونی و نخی که تولیدات این دو تا کارخانه کازرونیها بود میفروختند.آن فروشگاه نسبتاً بزرگ، واقع در پایین میدان مخبرالدوله، خیابان سعدی بود.فکر کنم که تا اوایل انقلاب هنوز این فروشگاه با نام فروشگاه کازرونی وجود داشت و بعد کسانی دیگر آن را خریداری کردند و تبدیل به فروشگاه تجهیزات صنعتی کردند.
به هرحال اصالت خانوادگی ما به اصفهان بر میگردد. تحصیلات من با ورود به دبستان رازی در خیابان مولوی آغاز شد و با آن دبستان رازی فرانسویها هیچ گونه ارتباطی نداشت. شش ساله ابتدایی آنجا بودم و دوره دبیرستان را در دبیرستانهای ابومسلم و فیروز بهرام گذراندم؛ بعد هم بلافاصله وارد «موسسه عالی حسابداری» شدم که لیسانس حسابداری صنعتی از آنجا گرفتم.
* از طریق کنکور پذیرفته شدید؟
بله. کنکور خاص خودش را داشت، آن موقعها هر دانشکده و دانشگاهی، کنکور خود را میگرفت؛ مثلا اگر کسی میخواست برود اصفهان پزشکی بخواند باید میرفت اصفهان کنکور شرکت میکرد. کنکور سراسری وجود نداشت. این مؤسسه هم خصوصی بود. یکی از این بانیان مؤسسه عالی حسابداری، آقای عزیز نبوی1 یک انسان مترقی و بسیار به روزی بود که در ایران این دانشکده را با توجه به نیازهای کشور تأسیس کرد. من هم شاید جزء گروه چهارمی بودم که در این دانشکده پذیرفته شدم.
* دوره چهار ساله بود؟
بله...
* تأسیس مؤسسه عالی حسابداری در آغاز دهه چهل بود؟
سال 47 ما وارد شدیم و سال 43 تاسیس شده بود.محل آن واقع در خیابان ایرانشهر نزدیک میدان فردوسی بود. محل کلاسها آنجا بود. البته در چهار سالی که ما بودیم گسترش پیدا کرد و در خیابان ایرانشهر شمالی هم یک شعبه تأسیس کرد. بعد در سال پنجاه در میدان ونک، خیابان برزیل که آن زمان وضعیت ساخت و ساز محدودی داشت متمرکز شد.ما هم در سال 51 در همانجا فارغالتحصیل شدیم.بعد از آن به مدت یک سال و نیم سربازی رفتم و بعد از اتمام دوره سربازی، من به قصد ادامه تحصیل به انگلیس رفتم.
* راجع به ساختار موسسه حسابداری و نحوه جذب دانشجو بفرمایید.
دو سال اول صرفاً درس میخواندم و دو سال آخر همزمان با تحصیل در موسسه حسابرسی امین در واقع کارآموزی هم میکردم.چون رشتهام حسابداری بود.به هرحال این موسسه را پیدا کردم و قبول کردند که من بروم آنجا برای کارآموزی.زمانی که کارآموزی میکردیم، ماهی 500 تومان هم حقوق میدادند که کم نبود.از طریق آنجا میرفتیم شرکتهای مختلف را حسابرسی میکردیم، اتفاقا رئیس بنده آقای عبدالرحمن بوشهری[2] بود که بعدها هم مدیر عامل بانک صنعت و معدن شد. در واقع ارشد بنده بود که در مؤسسه حسابداری شرکت نفت درس میخواند. همان زمان من در مؤسسه عالی حسابداری بودم، این دو تا مؤسسه در واقع شبیه هم بودند و حسابدار تربیت میکردند. آنها از ما پیشرفتهتر بودند؛ چون شرکت نفتیها سیستم آموزشی و کاری را از انگلیس آورده بودند. اما مؤسسه عالی حسابداری دارای سیستم و ساختار آمریکایی بود.
جذب دانشجو هم از طریق کنکور بود. کنکور آن شامل: ریاضیات، زبان انگلیسی، ادبیات فارسی و هوش عمومی بود.کسانی که کاندیدای رفتن به چنین دانشکدههایی بودند، باید شهریه پرداخت میکردند.
* چقدر باید شهریه پرداخت میکردید؟
در هر ترم برای 18 واحد ما 1810 تومان شهریه میدادیم. سالی دو ترم بود یعنی حدود 3600 تومان شهریه ما بود. مبلغ 10 تا20 تومان هم اضافه میگرفتند؛ یادم نیست که به خاطر بهداشت یا بیمه یا چیز دیگری بود. به هرحال 3600 تومان هم آن زمان مبلغ قابل توجهی بود.بعد از سال سوم که کار میکردم، 500 تومان به من دستمزد پرداخت میکردند که حقوقهای مشابه آن 300 تا 350 تومان بود.بنابراین برای دوره کارآموزی پول خوبی بود.
*عمدتا بچههای تهران در این مؤسسه تحصیل میکردند؟
نه.دوستانی که از همان زمان هنوز برای ما باقی ماندهاند، اهل شهرستانهای مختلف بودند.
* با توجه به محدودیت سیستم اطلاعرسانی چگونه بچهها آنجا را رصد میکردند؟
کسی میان جامعه آنجا را نمیشناخت. چون اصلاً کسی نمیدانست حسابداری حرفهای یعنی چه. لذا کسی آگاهانه به این رشته وارد نمیشد و غالباً دانشجوها شانسی به این رشتهها میرفتند و از این دسته مؤسسات سر درمیآوردند.
دانشجوهای این رشته همه جوان نبودند، بعضی از آنها سن بیشتری داشتند. چون آن زمان خیلیها کارمند دولت بودند و اگر به جای دیپلم، لیسانس داشتند، امکان رشد بیشتری برای آنها مهیا میشد. همین برای آنها مهم و یک امتیاز بود. وقتی ما وارد این موسسه شدیم، سیستم آموزشی آن به صورتی بود که بعدها متوجه شدیم چقدر کارایی دارد، کشور چقدر به این رشته نیاز دارد و مؤسسه چقدر خوب کارشناس تربیت میکند. البته گفتم که حسابداری شرکت نفت هم بود که یکی از ضوابط آنها این بود که دانشجو در حین تحصیل، باید حتما به کارِ مرتبط، مشغول باشد.
*حتی از ترم اول؟
بله.ولی ما اینطور نبودیم.آموزشگاه عالی حسابداری شرکت نفت دو شعبه داشت، یکی در تهران و دیگر در آبادان.دانشجوهایی که وارد این آموزشگاه میشدند، به نحوی با شرکت نفت و کارکنان آن مرتبط بودند و به این واسطه، جذب میشدند؛ ولی این مورد برای همه دانشجوها صدق نمیکرد.
من آن زمان، اسم موسسه عالی حسابداری را اصلاً نشنیده بودم.بعداً فهمیدم چنین موسسهای هم هست که تمرکز روی حسابداری و امور مالی و مدیریت مالی داشت.همچنین در آن، دروس اقتصاد، ریاضیات، حقوق، زبان فارسی، زبان انگلیسی و مواد دیگر نیز تدریس میشد.
* در زمینه کدام گرایشهای رشته حسابداری کارشناس تربیت میکرد؟
در سه رشته حسابداری صنعتی، حسابداری دولتی و حسابرسی.سه سال اول، همه دروس مشترک بود.ولی در سال آخر دانشجو تخصص مورد نظر خود را با توجه به علاقهاش انتخاب میکرد.من حسابداری صنعتی را انتخاب کردم.بیشتر هم حسابداری صنعتی میرفتند.مثلا من با اینکه حسابرسی کار میکردم و یاد میگرفتم، به این گرایش نرفتم و گرایش حسابداری صنعتی را انتخاب کردم.استادهای بسیار خوبی داشتیم.در درس، به دلیل کمبود استاد در این رشته، ابتدا از فارغالتحصیلانِ خود موسسه عالی حسابداری استفاده میشد.مثلا من یادم است آقای تولایی حسابداری 1و2 را به ما درس میداد.قبل از اینها بیشتر اساتید حسابداری «حسابداران خبره»[3]ای بودند که از انگلیس آمده بودند.مثلا جایی که من کار میکردم، شرکای مؤسسه حسابرسی امین، آقایان ملکیان و فاطمی بودند.هر دو حسابدارهای خبره فارغالتحصیل انگلیس بودند.بیشتر کسانی که قبلاً حسابداری در ایران میدانستند، تربیت شده انگلیس بودند.آن زمان هنوز حسابداران خبره آمریکا به ایران نیامده بودند.چرا پای انگلیس به ایران باز شده بود؛ به این علتها که بانک مرکزی، دانشجو را به خاطر آموزش به انگلیس میفرستاد و همچنین به خاطر وجود و تاسیس شرکت نفت بود.
* البته فکر کنم بانک ملی بود که دانشجو به انگلیس میفرستاد؟
بله بانک ملی بود و بعداً بانک مرکزی، مستقل از بانک ملی به وجود آمده بود.در واقع این اساتید حسابداری بیشتر همان حسابداران خبره بودند.اما به تدریج دانشجویان مؤسسه جای اساتید قبلی را گرفتند.
* ارتباطی هم با مدرسه عالی بازرگانی داشتید؟
مدرسه عالی بازرگانی[4] زودتر از موسسه عالی حسابداری شروع به کار کرده بود.واقع در خیابان عباسآباد بود؛ همان جایی که الان یکی از دانشکدههای دانشگاه علامه طباطبایی در نزدیک سینما آزادی قرار دارد.آنجا چندان درباره حسابداری تمرکز نداشت، حسابداری هم جزء دروس آنها بود.ولی مؤسسه عالی حسابداری تخصصیترین واحد آموزشی در زمینه حسابداری بود.وقتی که دانشجو از آن فارغالتحصیل میشد خیلی از واحدهای صنعتی به آنها نیاز داشتند.نیاز به وجود و حضور یک مدیر مالی در حوزه صنعت، آن زمان کاملا احساس میشد و بسترهای جذب دانشجو حسابداری وجود داشت.این مؤسسه با زحمات مرحوم عزیز نبوی و برادرش به نام بهروز نبوی تأسیس گردید.مرحوم نبوی اساتید درجه یک را جذب مؤسسه میکرد.
* از عزیز نبوی مطالب خاصی به یاد دارید؟
من هیچ وقت دیالوگ مستقیم با ایشان نداشتم.آن زمان که ما تحصیل میکردیم، دیگر تدریس نمیکرد.کارهای اداری مؤسسه عالی حسابداری را انجام میداد.آنقدر گرفتار بود که به تدریس نمیرسید.جمعآوری کردن این همه استاد و کنترل دانشجوهایی که در سنهای شر و شور بودند فرصتی باقی نمیگذاشت که مستقیم بیاید و تدریس کند.درباره خاندان و اقوامش اطلاعی ندارم.اما این را میدانم که به هیچ مقام سیاسی وابسته نبود.آنچه ما میدیدیم، بسیار خوشفکر و بسیار وطن دوست بود؛ آدمهای این مملکت را خیلی دوست داشت و نسبت به پیشرفت مملکت تعصب داشت.تمام تلاش خود را هم در این جهت به کار میگرفت که نیروی انسانی جوان برای بهبود وضعیت مملکت تربیت شود؛ با کیفیت تربیتی و آموزشی عالی.
* در دهه 1340 به علت افزایش رشد واحدهای صنعتی مثل شرکتها یا کارخانههای صنعتی، طبقه جدیدی به نام صنعتگر به وجود آمده بودند؛ این قبیل مسائل، زمینههایی ایجاد کرد که نیاز به حسابداران را نیز تشدید میکرد.آیا این زمینهها در تأسیس نهادهای آموزش حسابداری مؤثر بود؟
چرا، این نیاز کمکم داشت احساس میشد، همین که شما میفرمایید صنایعی که در واقع تشکیل شده بود.امثال حاجی برخوردارها، شرکتهای صنعتی تاسیس کرده بودند که نیاز به نیروی متخصص داشتند؛ آنها در واحدهای صنعتی باید قیمت تمام شده تولید یا کالای خود را به دست میآوردند، سود واحد تولیدی را باید پیشبینی میکردند، باید بودجهبندی میکردند و کارهای مدیریت مالی را انجام میدادند که آدمهای در حد همان پدران ما را داشتند.همان میرزاهای قدیمی که با حساب سیاقی شروع کرده بودند و به یک پیشرفتهایی هم رسیده بودند.اما پاسخگوی این نیازها نبودند.تا این مرحله، سیستم علمی حسابداری، در واقع، هیچ وقت به مرحله ظهور نرسیده بود.قبلاً هم نداشتیم.فارغالتحصیلها عمدتاً خارج از کشور تحصیل کرده بودند که خیلی از آنها از طریق بانک ملی به خارج رفته بودند.در واقع در خارج تحصیل کرده بودند و با توجه به رشد صنعت در حوزههای مختلف، فعالیت میکردند.
* عاقبت مؤسسه عالی حسابداری امین چه شد؟
این مؤسسه تا سال 57 بود.سالهای 56 و 57 تعداد زیادی دانشجو میگیرد که از ظرفیت گذشتهاش بیشتر بود و حدود دو برابر میشوند.در آن مقطع، شرایط سیاسی مملکت به نحوی بود که فضا ملتهب بود.این تعداد دانشجوی زیاد و این التهابهای سیاسی، مؤسسه را از کنترل آقای نبوی خارج میکند و اتفاقاتی میافتد.در نهایت درِ مؤسسه را میبندند و مؤسسه برای همیشه تعطیل میشود.
* خودِ مرحوم عزیز نبوی به خارج کشور رفت؟
بعد از این وقایع، ظاهراً به سوئیس میرود. اما بعضی بچههایی که فارغالتحصیلان موسسه بودند، ارتباط خود را با ایشان حفظ میکنند. فکر کنم حدود 20سال پیش در دهه 70 یک گردهمایی صورت گرفت و قرار شد مؤسسه، دوباره پا بگیرد و عدهای تلاش کردند دوباره آن را راهاندازی کنند.بنابراین یک شرکتی به نام «حسابداران آینده» ایجاد کردند که جزء یکی از این دانشکدههای علمی-کاربردی شد؛ ولی مثلِ قبل، چندان مؤثر واقع نشد.
* از اینکه وقت گذاشتید از شما تشکر میکنم.
خواهش میکنم.موفق باشید.
منابع:
1- مجله حسابرس(دوره قدیم)،آذر1355،شماره 2
2- مجله حسابدار،آذر1382،شماره 156
3- جواد ضیایی، مصاحبه، مورخ 15/11/94
----------------------------------------------------------------------------------------------------------------
[1] مجله حسابرس(دوره قدیم)، آذر1355، شماره 2، صص18-19؛ مجله حسابدار، آذر1382، شماره 156، صص8-10
[2] وی (بنیانگذارمؤسسه عالی حسابداری) سال 1311 در بندر انزلی به دنیا آمد و درسال 1380ش در مونترو سوئیس در گذشت. مدیر عامل بانک صنعت ومعدن در سالهای 1380 و 1381
[3] Chartered Accountant
[4] مدرسه عالی بازرگانی در سال 1337ش با تربیت دانشجو در زمینه علوم بازرگانی فعالیت خود را آغاز نمود.