یادداشت محمدتقی فهیم را در زیر می خوانید:
«تکاپو برای تعطیلی یک برنامه پرمخاطب
«هفت» و حرف های مغفول سینمای ایران
مناسبت های در پیش، من جمله ماه مبارک رمضان، برنامه سینمایی «هفت» را به مرخصی موقتی فرستاد و بهروز افخمی در آخرین برنامه، وعده دیدار با مخاطبان «هفت» را به اولین جمعه بعد از ماه رمضان موکول کرد. اگرچه تعطیلی برنامه ای پرمخاطب به مدت ۵ هفته با هیچ منطقی سازگار نیست و رسانه ملی باید جای برنامه را در کنداکتور هفته های پیشرو طراحی می کرد اما بحث این قلم نیست و با هر استدلالی که دوستان دارند باید کنار آمد.
پس حرف این مطلب چیست؟ بله از آنجایی که در دوره گذشته برنامه محمود گبرلو نیز وعده حضور مجددش را پس از ماه رمضان با قوت اعلام کرده بود ولی دیگر خبری از آن نشد، حالا مخالفان و منتقدان «هفت» افخمی هم سرنوشتی مانند گبرلو را پیش بینی کرده و کمی تندتر، آرزوی چنین اتفاقی را علاوه بر در سر پروراندن به زبان رانده و دارندگان رسانه (از انواع کم مخاطبش) به انتشار مطالبی می پردازند که بلکه کمکی به برنگشتن «هفت» با تیم کنونی کنند. حتی برخی دلسوزان و موافقان «هفت» هم تحت تاثیر قرار گرفته و افسردگی خود را پنهان نمی کنند و تغییر و تحول مدیریتی در سطح کلان رسانه و تا حدودی آخرین برخورد منتقد برنامه را «آتو» ای برای مخالفان در کمین نشسته رسانه ملی (و مشخصا «هفت») می دانند، غافل از اینکه مدیریت هوشمند رسانه به خوبی واقف است که «هفت» کنونی از هر نظر قابل حمایت است و باید پشت آن ایستاد. چرا؟ بخوانید:
«هفت» مسیر پر سنگلاخ و با فراز و نشیبی طی کرده تا به جایگاه کنونی و نقطه قابل رویت همه رسیده است. طی طریق این صعود هزینه زیادی برده است. انرژی گرفته و تجارب ثقیلی صرف شده تا بالاخره آن «هفت»، این «هفت» شده است. از ایده تا پیش تولید و به آنتن رسیدن «هفت» اول، خیلی ها آرزوی موقعیت کنونی «هفت» را داشتند، برایش فکر می کردند و مرتب دست به آزمون و خطا می زدند تا رسانه ملی صاحب برنامه سینمایی فراگیری بشود. بی تردید «هفت» جیرانی و سپس گبرلو، فونداسیون این برجِ برافراشته بوده اند، همچنانکه هنوز «هفت» جای کار دارد، بخش هایی باید تقویت و بخش هایی باید پالایش شود، لحنش یکدست تر و آیتم هایش متنوع تر و میز نقدش با حفظ صراحت و جسارت موجود، صمیمی تر شود. در برابر سینمای معاند بایستد. ضد سینمایی ها را رسوا کند. فیلم های ضد تماشاگر را افشا کند. با سینمای نجیب همراهی و غمخواری به خرج دهد و...
اساسا «هفت» باید در عین شفافیت، صنفی تر شود و به واقع قبل از همه چیز و هر کس، برنامه ای برای سینمای ایران باشد، یعنی لَه آن تا علیه اش. با تمام این تفاصیل و اعتراف به وجود ضعف هایی در برنامه، ولی «هفت» به واقع دراماتیک شده است و ایضا باید باشد. یک درام استودیویی که شده است، برای همین پر مخاطب است. اگر کسی در افزایش بیننده های «هفت» شک کند، مصداق حسادت است. ولی مخالف دارد تا حد دشمنی. اساسا نمی شود برنامه ای چالشی باشد، بی بو و خاصیت نباشد، صراحت موضع داشته باشد، به جاهایی چنگ بزند، بر نقاط نا امن انگشت گذارد و... و مخالف و دشمن نداشته باشد. پویایی یعنی همین. حالا همه «هفت» می بینند و دیگر کسی منتظر نیست که از طریق گزارش روابط عمومی برنامه در دیگر رسانه ها از چند و چون برنامه با خبر شود. خبرنگاران و رسانه ها انتظار می کشند تا خود، ناقل و انتقال دهنده محتوای برنامه باشند. حالا همه می دانند که هفت «آن» های زیادی خواهد داشت که اگر خودشان نبیینند، حض جذابیت اش را نخواهند برد. حالا همه می دانند که هفت «اتفاق» هایی خواهد داشت که اگر از دست بدهند با هیچ توضیحی به کنه آن دست نخواهند یافت. فضای مجازی و رسانه های اینترنتی لحظه به لحظه نکات و گزارش های جذاب و خواندنی از «هفت» روانه بازار می کنند. حالا دیگر روابط عمومی برنامه نیازی نمی بیند که فردا برای انتشار گزارش تنظیمی اش تلفن را بردارد و مرتب شماره بگیرد. «هفت» به واقع تامین کننده بخش قابل توجهی از ستون های رسانه ها شده است. یعنی در عین اینکه خود تماشاگران انبوه و جدی و دایمی دارد، تامین کننده مخاطب برای دیگر رسانه ها هم شده است، به عبارت درست و آشکار، مرجع شده است. اما همه این ها تاوان دارد همچنانکه اشتباه و گاف هم دارد. حالا در کنار این همه، گروهی صف کشیده اند تا سقوط اش را جشن بگیرند. طبعا برخی از اینان حق دارند، ولی غالبشان بی حق، به افتادن «هفت» رای می دهند. در اینجا هم اشتباه نیست اگر بگوییم که تعداد حسودان در صف مخالفان «هفت» بیشتر از منتقدان محتوایی و ساختاری آن هستند. صندلی «هفت» به صورت جدی رشک برانگیز شده است.
آیا مدیریت کلان رسانه ملی در برخورد با برنامه «هفت» به خودزنی خواهد رسید؟! آیا این مدیریت با رای به تعطیلی یا تغییر تیم تولید برنامه، به ورطه برخی اتفاقات پیش از این خواهد غلطید؟ یا با واقع بینی در کنار برنامه ای قرار خواهد گرفت که به آسانی به این جایگاه نرسیده است. امروزه رسانه های مهم جهانی برای افزایش یا ریزش یک مخاطب، فراخوان مدیریتی می دهند. تجربه پیشین آقای میرباقری نشان می دهد که برای مخاطب ارزش مضاعفی قایل است. همه به خاطر داریم که دوران مدیریت ایشان رقابت برای کسب بیننده کلید خورد. در همین دوران بود که وجود مخاطب برای رسانه همپای ارزش های مهم دیگر قلمداد شد. رسانه بی مخاطب اساسا عقیم است. بود و نبودش یکسان است. البته «هفت» کنونی وقتی پر مخاطب بودنش قابل دفاع است که از ارزش های وطنی عدول نکرده و به ماهیت کارکرد رسانه در دنیای فعلی وفادار باشد و «هفت» فعلی علیرغم برخی کم و کاست ها که باید ترمیم شود، همانی شده که باید باشد. یادمان باشد که امروزه دیگر همه به نقش «آدم» ها در خروجی برنامه ها معترفند. از عجایب روزگار همان ها که شعار «فردیت در بروز خلاقیت» سر می دهند بیشترین عنادها را با این رویش جدید به خرج داده و می دهند و رسانه ملی باید به هوش باشد که به ورطه ضد فردیت دهه های قبلی نیفتد و رای به پایین کشیدن یک برنامه جذاب پربیننده ندهد. خیلی ها نمی خواهند رسانه ملی دارای برنامه های پر بیننده فرهنگی و چالشی باشد. خیلی ها رسانه ملی را ناکام در جذب مخاطب می خواهند. خیلی ها رسانه ملی را «میلی» می خواهند. در این خواستن ها نقش حسودان هم کم رنگ نیست. علاوه بر آن جناحی ها، حزبی ها، باند بازها، گروه گراها، دولتی ها، منتقدان دولتی ها، شهرت طلب ها، بیزنس من ها و... «هفت» را همانی می خواهند که خود هستند، ولی دانشجویان سینما و روشنفکران اصیل، سینماگران عدالت خواه و فیلمسازان مستقل از جریانات، جوانان عشق فیلم و هواداران سینمای نجیب ایران، خانواده ها و تماشاگران عام سینما، در کنار «هفت» هستند و راضی به موجودیت برنامه، چرا که اساسا این جماعت ها به دور از حب و بغض و منافع فردی و گروهی، توفیق یک برنامه جذاب پربیننده را عاملی در جهت حفظ و حراست از انقلاب و ایران می دانند و رسانه ملی باید به این مهم توجه کند. نتیجه اینکه وقتی برنامه ای مانند «هفت» بیش از پیش قابل حمایت است که آقای میرباقری شاکله رویکرد های مدیریتی اش را «مقابله با تهدیدات رسانه ای غرب» برشمردند.
و بالاخره نکته دیگری که در پایان اشاره به آن ضروری است اینکه «هفت» کنونی فرازی را محقق ساخت که تاکنون در برنامه های تخصصی از این دست با بی مهری روبرو بود، «استفاده از نیروهای جوان هویتمند» این برنامه با رویکردهای جدید خود، برخلاف اسلاف اش (که در توانایی بچه مذهبی ها و تخصص و تعمق نیروهای طرفدار انقلاب تردید ایجاد می کرد) نشان داده که در صورت اعتماد و میدان دادن به هواداران انقلاب، اصلا هم نیازی نیست که رسانه با تانک دشمن به میدان بیاید. استدلالی که برخی مدیران پیش از این برای وادادگی خود در برابر شبه روشنفکران به کار می بردند این بود که جبهه انقلاب نیروی کارآمد ندارد و ما مجبوریم با تانک های خود شبه روشنفکران به جنگ شان برویم، برای همین هر برنامه تخصصی سینما و غیره در حوزه فرهنگ روی آنتن می رفت از آن «دیگران» بود، ولی «هفت» جدید ثابت کرد که اتفاقا بچه های انقلابی آب نمی دیدند و گرنه شناگران ماهری هستند. بگذریم، این حرف و حدیث ها فرع قضیه هستند، آنچه اهمیت دارد اینکه «هفت» توانسته آرزوی مبدعانش را که تحقق «نود» سینمایی بود، محقق سازد و مطمئنا با تداوم و استمرارش، از سطح ۹۰ عبور (و به لحاظ عمق و شخصیت) به ۹۹! ارتقا خواهد یافت!»