کد خبر 58407
تاریخ انتشار: ۳ مرداد ۱۳۹۰ - ۰۷:۴۶

اسد و عماد 2 دوست خلافكار هستند كه دست تقدیر آنها را به جبهه و منطقه جنگی می‌كشاند. آنها به جبهه می‌رسند در حالی ‌كه اصلا نیت‌شان این نبوده كه به عنوان رزمنده به جبهه بروند. آ‌نها در این مسیر قرار گرفته‌اند تا به گنجی برسند كه پدر اسد، محل آن را بعد از مرگش به پسرش گفته است...

به گزارش مشرق به نقل از تبیان، همه این ماجراها كافی است كه داستانی پرتعلیق شكل گیرد كه براساس موقعیت‌های مختلف شخصیت‌ها را پیش می‌برد. آدم‌ها در موقعیت‌هایی قرار می‌گیرند كه آن را دوست ندارند یا انتخاب نكرده‌اند، اما مجبورند آن شرایط و موقعیت را تحمل كنند و همین موقعیت‌های غیرانتخابی است كه ماجراها را شكل می‌دهد و در برخی از موارد به داستان شكلی كمدی می‌دهد. از این روش فیلمنامه‌نویسی چندین سال پیش كمال تبریزی در فیلم «لیلی با من است» بیشترین بهره را برد؛ صادق كه تصویربردار تلویزیون است برای دریافت وام مجبور می‌شود به جبهه برود. او از جنگ به شدت می‌ترسد، اما حوادثی اتفاقی او را قدم به قدم به خط مقدم نزدیك‌تر می‌كنند.... همین اتفاق اكنون برای اسد و عماد در سریال «نابرده رنج» در حال رخ دادن است، عماد و اسد می‌خواهند به گنج برسند، اما اتفاقاتی آنها را درگیر جنگ می‌كند. حتی كار به جایی می‌رسد كه اسد كه اصلا كار با تفنگ را هم بلد نیست در شرایطی مجبور می‌شود، پشت تیربار بنشیند و چنان قهرمانانه بجنگد كه منافقان را به عقب‌نشینی وادار كند. همین تصمیم و عملكرد از روی اجبار اسد از او برای همه فرماند‌هانی كه وصف مبارزه او را شنیده‌اند، قهرمان می‌سازد. همین اتفاق در فیلم «لیلی با من است»، برای صادق هم افتاد. او بدون این‌ كه بخواهد آر.پی‌.جی به دست گرفت و تانك‌های دشمن را نابود كرد و خودش هم مجروح شد و مانند یك قهرمان به پشت جبهه برگشت. اسد هم دارد به همان راهی می‌رود كه صادق رفت. البته اگر كمال تبریزی در «لیلی با من است» صادق را در ذهنیات خود او با ترس از جبهه روبه‌رو كرده بود، بذرافشان در «نابرده رنج»، عماد را كنار اسد قرار داده تا این چالش‌ها را بیرونی‌تر كند. اسد، روان و نیتی پاك‌تر از عماد دارد. درست است كه او به نوعی خلافكار است و زندان را هم تجربه كرده، اما در مقابل عماد هنوز رگه‌هایی از انسانیت، نوع‌دوستی و وطن‌دوستی در وجودش دیده می‌شود و به همین دلیل است كه در بیشتر اوقات زمانی كه باید تصمیم بگیرد، ابتدا شك می‌كند و بعد هم با تشویق‌ها و وسوسه‌های عماد است كه به راهی می‌رود كه او خواسته است.
نقش اسد را كامبیز دیرباز بازی می‌كند. بازیگری كه تلاش كرده بنا به شخصیتی كه اسد دارد، وجه كودكی و پاكی ضمیر اسد را به نمایش بگذارد. از همین‌ جای داستان می‌توان فهمید كه اسد قرار است در آینده به رزمنده‌ای معتقد تبدیل شود و در انتهای سریال هم اگر به شهادت نرسد، اما مجروح خواهد شد. چیزی كه این گمانه‌‌زنی‌ها را قوت می‌بخشد، حضور كامبیز دیرباز در فیلم «اخراجی‌ها» و نقش مجید سوزوكی است!
در «نابرده رنج» تاكنون فضاهای شهری دهه 60 به خوبی به نمایش درآمده است و این نشان می‌دهد كه تیم سازنده و بخصوص طراح صحنه و دستیاران آن با دقت ظرایف را پیگیری و اجرا ‌كرده‌‌اند
«نابرده رنج» در روایت خود از این فیلم هم وام گرفته است. در فیلم «اخراجی‌ها» هم مجید سوزوكی (كامبیز دیرباز) با گروهی از اوباش، خلاف تمایل خودشان و بر اثر اتفاقاتی راهی جبهه می‌شوند و در آنجاست كه رودرروی حوادث و جریان‌هایی قرار می‌گیرند و در نهایت همه آنها متحول می‌شوند و مجید هم به شهادت می‌رسد. شكل دیگری از همین اتفاقات و جریان تحول را در سریال «نابرده رنج» و شخصیت اسد می‌توان دید. شاید اگر بذرافشان برای نقش اسد بازیگر دیگری بجز دیرباز را انتخاب می‌كرد این شباهت‌ها هم كمتر به چشم می‌آمد؛ اما همه اینها دست به دست هم داده‌اند تا «نابرده رنج» به سریالی تبدیل شود كه نشانه‌های آشنای زیادی برای مخاطب دارد و كارگردان كه یكی از نویسندگان فیلمنامه هم هست، تلاش نكرده كه از ذهن مخاطب آشنازدایی كند. اما با همه اینها «نابرده رنج» در بخش‌های غیرجنگی و در بخش شهری، داستان خود را حرفه‌ای‌تر و منسجم‌تر روایت كرده است و در اصل همین بخش هم هست كه داستان را نگه‌‌داشته و مخاطب را تشویق كرده تا «نابرده رنج» را پیگیری كند. اسد، خرده‌فروش و گاهی هم جوانی است كه در زمان جنگ كالا قاچاق می‌كند.

او به همین دلیل دستگیر و زندانی می‌شود، اما به كمك عماد و راهی كه او طراحی كرده از زندان فرار می‌كند. اینجاست كه یك كارآ‌گاه پلیس كه جابر نام دارد وارد قصه می‌شود تا اسد را دستگیر كند، اما آشنایی جابر با خانواده اسد و مادر و خواهر او شرایطی را به وجود می‌آورد كه جابر به خواهر اسد، مرضیه علاقه‌مند می‌شود و شرایط جوری كنار هم چیده می‌شوند كه جابر خواهر و مادر اسد را كه در كوچه و خیابان آواره شده‌اند به خانه مادری خود ـ طلا خانم ـ می‌برد.
بخشی از داستان «نابرده رنج» در شهر می‌گذرد و بخشی از آن در جبهه، بخش‌های جبهه و اتفاقات آنجا برای مخاطبان مرد سریال جذاب است؛ چون آنها با مراودات مردانه این بخش آشنا هستند و ‌شرایط را می‌شناسند، اما در بخش شهری داستان مادر و خواهری كه از برادر و فرزند خود دفاع می‌كنند و می‌خواهند ثابت كنند كه او بی‌گناه است برای مخاطبان خانم جذاب است بخصوص این‌ كه این بخش با چاشنی عشق و عاشقی هم همراه باشد. سریال «نابرده رنج» با همه ضعف‌ها و قوت‌هایی كه دارد یكی از آثار پرزحمتی است كه تلویزیون برای ساخت آن‌ هزینه مالی و انسانی زیادی پرداخت كرده است. داستان سریال در زمان جنگ و در دهه 60 اتفاق می‌افتد. فضای شهرها از آن سال‌ها تا به امروز كاملا تغییر كرده و بازسازی آنها هم بسیار زمانبر است و هم هزینه زیادی می‌طلبد. در «نابرده رنج» تاكنون فضاهای شهری دهه 60 به خوبی به نمایش درآمده است و این نشان می‌دهد كه تیم سازنده «نابرده ‌رنج» و بخصوص طراح صحنه و دستیاران او با دقت، ظرایف را پیگیری و اجرا ‌كرده‌‌اند.

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha

نظرات

  • انتشار یافته: 14
  • در انتظار بررسی: 0
  • غیر قابل انتشار: 1
  • محمد جواد ۱۰:۴۳ - ۱۳۹۰/۰۵/۰۳
    0 0
    بشین بینیم بابا با این نقدای آبکی حد اقل چند قسمتو پشت سر هم میدیدی بعد مینوشتی سریال خیلی تخیلیه و با اقعیتهای جنگ فاصله زیادی داره تو شهر هم از نوع آرایش و لباس پوشیدن خواهر اسد تا دیالوگا و نوع فیلمبرداری بدون فیلتر بد جوری تو ذوق میزنه البته چه فایده ، چون شما این حرفای منو منتشر نمیکنی هرچی خواستی بنویس مشرق جان!
  • یک منحرف ۱۰:۵۵ - ۱۳۹۰/۰۵/۰۳
    0 0
    چه عجب!! بالاخره یه تحلیل خوب توی مشرق خوندیم!
  • ۱۵:۲۹ - ۱۳۹۰/۰۵/۰۳
    1 0
    همين شماها اينقدر تو فيلم هاي جنگ و جبهه جوك در آورديد كه حالا مجله هام ول نمي كنن لنگ ماجرا رو . همين هفته مجله خودرو امروز تو صفحه آخرش يه ماشين عروس خاكي رو انداخته نوشته عروسي كجا برگزار مي شه : تو شلمچه . مهريه چيه : 1300 تا پوكه خالي !!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!
  • ناشناس ۱۸:۵۷ - ۱۳۹۰/۰۵/۰۳
    0 0
    ما رو بگو وقت خودمونو صرف این سریال بی سر و ته کردیم . بیشتر به درد برنامه کودک می خورد .
  • یک بنده خدا ۰۰:۴۸ - ۱۳۹۰/۰۵/۰۵
    0 0
    به نظر من که سریال خخخخخخخخخخخخخییییییییییلللللللللیییییییییییییییی قشنگی بود ولی اخرش افتضاح بود همه مردن هیچ پیامی نداشت گنج هم که اخر سر معلوم نشد چی شده
  • maedeh ۱۳:۲۸ - ۱۳۹۰/۰۵/۰۵
    0 0
    به نظر من فیلم خییییییییییییییلیییییی خوبی بود ولی واقعا دلم سو خت وقتی جابر واسد تیر خوردن خیلی اخرش بد تموم شد باید عماد می مورد واسد وجابر زنده می موندن
  • م.ز ۱۳:۵۲ - ۱۳۹۰/۰۵/۰۵
    0 0
    با در نظر گرفتن این که سریال ایرانی بود.عالی و فوق العاده بود. دست همه ی اونایی زحمت کشیدن برای این فیلم درد نکنه.
  • yaser ۱۴:۱۸ - ۱۳۹۰/۰۵/۰۵
    0 0
    قصه بسیار ضعیف این سریال وبی احترامی به شهدا و دفاع مقدس با صحنه های مسخره
  • امید ۱۵:۴۷ - ۱۳۹۰/۰۵/۰۵
    0 0
    به نظر من تا قسمت 29 خیلی سریال خوبی بود ولی 5 قسمت اخر ضعیف شده بود ، مخصوصا قسمت پایانی خیلی بد تموم شد . بهتر بود اسیر می شدند تا شهید . چرا سریال های ما پایان منطقی ندارند؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
  • ۲۱:۵۶ - ۱۳۹۰/۰۵/۰۵
    0 0
    hameh chiz ta ghesmat akhar khoob bood, vali ghesmateh akhar vaghean bad tamaam shood!! kheyli bad.
  • nm ۱۶:۰۸ - ۱۳۹۰/۰۵/۰۷
    0 0
    من که کلی گریه کردم ولی خدا وکیلی آخرش رو ماس مالی کردن رفت
  • زهرا ۰۹:۰۳ - ۱۳۹۰/۰۵/۰۸
    0 0
    به نظرمن هم خوب ساخته شده بود هم سرشار ازعواطف هم نقشها خوب دراومده بودند واتفاقا پایانش هم خوب بود چون عماد دوست نداشت شهید بشه پس بهتر بود که نشه وجابر که واسش مهم نبود که چی بشه فقط به ایرانیا فکر میکرد بهتر بود شهید بشه اینجوری جالبترشد ضمن اینکه صحنه های جنگی وهمینطور طنزش خوب بود برعکس فیلمهای دیگه که اکثرا بدون نشون دادن دشمن جنگ میکنند وبه نظرمن این فیلم امیدی شد برا ساخت فیلمهای طنز فاخر بدور از بی ادبی وتمسک به سروسهای بهداشتی که جدیدا خیلی مد شده سپاس
  • سپیده ۲۱:۰۴ - ۱۳۹۰/۰۵/۳۰
    0 0
    سریال خیلی قشنگهی چشم حسوداش کورررررررررررررررررررررررررررررر
  • امیرحسین IR ۰۰:۱۲ - ۱۴۰۱/۰۹/۲۰
    0 0
    یادش بخیر سریال خوبی بود هم داستانش و هم بازیگراش

این مطالب را از دست ندهید....

فیلم برگزیده

برگزیده ورزشی

برگزیده عکس