به گزارش گروه جهاد و مقاومت مشرق؛ سینما، آیینهای صیقلی در برابر واقعیت زندگی است و در چنین شرایطی است که مخاطب به یک اثر به طور موثر نگاه میکند . اگر اوهامات یک نویسنده یا یک کارگردان بدون ارتباط حقیقی با مردم، در سینما نمایش داده شود مخاطب با سینما قهر میکند و یا به عبارتی سینما را از خود نمیداند.
اما چه کسی برای اولین بار در سینمای ایران این دیدگاه را مطرح کرد؟
شهید آوینی در نوشتهای درباره فیلم قصههای مجید، دشوارترین کار را دستیابی به حدی از واقعی بودن و سادگی میداند که تماشاگر احساس کند هیچ تصرفی در واقعیت صورت نگرفته، واقعیتی که ظاهری ساده و باطنی راز آمیز دارد.
آوینی چنین می نویسد:
«روایت سینمایی آقای پوراحمد از «قصههای مجید» نه تنها چیزی از اصل داستان نکاسته است بلکه اساساً از حد یک «داستان مصور» فراتر میرود. او با نزدیک شدن به روح داستانها، مجید و بیبی و دیگر شخصیتها، فضاها و وقایع را آنسان که در وجود خود مییافته، باز آفریده است و حاصل کار، یک زندگی است، واقعیتر از آنکه بتوان در وجود آن تردید کرد. اکنون دیگر هیچکس دوست ندارد باور کند که مجید و مادربزرگش وجود خارجی ندارند؛ آنها وجود دارند، اما نه در زیر این آسمان و نه درون این خانههای دلگیر. نمیگویم در کجا، اما بیبی واقعاً هست و هنگامی که مجید ـ که او هم واقعا وجود دارد ـ در سفر دچار مشکلی میشود و کلاغها قارقار میکنند، با نگرانی به آسمان نگاه میکند آقای پوراحمد برای آنکه تا این اندازه به واقعیت نزدیک شود چه کرده است؟ «قصههای مجید» تا آنجا واقعی است که تماشاگر عادی را به این اشتباه دچار میکند که هیچ تصرفی در واقعیت انجام نگرفته است. او نمیداند که دشوارترین کار در سینما دستیابی به این حد از «واقعی بودن و سادگی» است. واقعیت حیات انسانی نیز چنین است؛ ظاهری ساده دارد و باطنی رازآمیز. هیچ عارفی داعیهی گشودن این راز را ندارد که هیچ، ذات عرفان همین حیرتزدگی در برابر راز عالم وجود است. نهایت معرفت آن است که همه چیز را همانطور که هست ببینیم. این کار از سینما بر نمیآید، اما سینما میتواند آیینگی کند، تا آنجا که تماشاگر به این اشتباه دچار شود که هیچ تصرفی در واقعیت زندگی انجام نگرفته است. این کار مستلزم تسخیر جوهر سینماست، زیرا همه چیز در فرایند تولید یک فیلم داستانی، ساختگی و تصنعی است. عموم فیلمها قصد دارند که به چیزی فراتر از واقعیت دست پیدا کنند و سینما نیز از این توانایی برخوردار است که واقعیتی دیگر بیافریند، اما در عین حال از سینما بر میآید که چون آیینهای صیقلی در برابر واقعیت قرار بگیرد. »
با توجه به دیدگاه سایر هنرمندان به فیلم ایستاده در غبار می توان به واقعی بودن و در عین حال سادگی فیلم محمد حسین مهدویان با الهام گیری او از دیدگاه آوینی پی برد.
کمال تبریزی: ایستاده در غبار شما را به گذشته پرتاب می کند
آوینی بر این باور است که در سینما عموم فیلمها قصد دارند که به چیزی فراتر از واقعیت دست پیدا کنند و سینما نیز از این توانایی برخوردار است که واقعیتی دیگر بیافریند، اما در عین حال از سینما بر میآید که چون آیینهای صیقلی در برابر واقعیت قرار بگیرد وی همچنین در رابطه با فیلم قصه های مجید یادآوری می کند که دیگر کسی نمیتواند باور کند که مجید و بی بی دیگر وجود ندارند کمال تبریزی نیز درباره فیلم ایستاده در غبار به این مسئله اشاره می کند که این فیلم انسان رابه گذشته پرتاب می کند و این گفته تبریزی به معنی باور تمامی ابعاد مستند گونه ی این فیلم و قرار گرفتن در زمانی است که نسل نو تجربه آن را نداشته .
کمال تبریزی کارگردان سینما درباره ایستاده در غبار می گوید: «این اثر به واقعیتها نزدیک بود و شما هنگام تماشای آن احساس میکردید که به گذشته پرتاب شدهای، گذشتهای به همین شکل بوده است و همه این تصاویر را هم به شکل مستند نشان داده و این کار در ژانر خود، کاری بسیار ارزشمند است و کاملا موفق عمل کردهاست.»
حبیب رضایی: ایستاده در غبار، یک همت و دانش عمیق اما بی ادعا
حبیب رضایی بازیگر سینما می گوید: «حیرت به تمام معنا!ایستاده در غبار جادوی سال سینمای ایران شد؛ تجربهای که حتی تصورش هم نمیشد در ذهن مرور کرد. هرگز تا الان کسی به نزدیکی این گونه داستان گویی نیز نرسیده بود. یک فکر بکر و یک همت و دانش عمیق اما بی ادعا پشت هر صحنه این فیلم، روایت منحصر به فرد موج میزد.»
روایت بی ادعا به بیان آوینی، همان نوع روایتی است که در پس ظاهری ساده، باطنی راز آمیز دارد. مهدویان نیز آشنایی با تفکرات آوینی را عامل رهایی خود از نگاه فنی و پیچیده در سینما میداند. این کارگردان در همایش «آوینی ما آوینی آنها» به آن اشاره می کند و می گوید: «من در دوره دانشجویی نظرات آقای آوینی را خواندم اینگونه نیست که فیلمسازی به لحاظ فنی خیلی پیچیده باشد. به نظر من بیپیرایگی و تلاش برای انتقال درست آن صحنه، موضوعیت دارد.»
مهدویان در بین گفتههای خود نکتهای رابیان میکند که شاید کنجکاوی تماشاگران برای بازبینی روایت فتح را نیز برانگیزد او میگوید: آنچه در این دو فیلمی که ساختم ( منظور آخرین روزهای زمستان و ایستاده در غبار است) به من کمک کرد سکانس غواصهای فیلم شب عاشورایی و بطور کلی فیلمهای روایت فتح بود.
اما باطنی که در پس ظاهر ساده مستند روایت فتح و سکانسهای مربوط به غواصان در قسمت شب عاشورای هست، چیست؟ سید شهیدان اهل قلم آن را این گونه روایت می کند : «همه از آن سنگری که تو گویی خیمهای بود در صحرای کربلا، خارج شدند و لحظاتی بعد فرمان حمله رسید و غواصان و بعد هم گُردانهای دیگر خطشکن راه فتح را در برابر لشکر اسلام گشودند. بهراستی چگونه میتوان آن لحظات را توصیف کرد و یا به تصویرشان کشید؟ طنین آوای بلند تکبیر بچهها همچون رعدی بود که تسبیحگویان در دل شب نخلستانها میغرید و سینهی سیاه دشمن را از رعب و وحشت میآکند. شب در میان آن نخلستانها و بر یکایک آن رزمندگان عاشق چه گذشت؟ تنها خداست که میداند. دوربین فیلمبرداری شبها هیچ چیز را نمیبیند و ما را نیز به همراه خویش زمینگیر میسازد. خطوط اولیهی دشمن در همان اولین ساعات شروع حمله فرو میریزد و تاریخ، منزلی دیگر را به سوی نور پشت سر میگذارد.
صبح روز بیست و یکم بهمنماه، حاشیهی اروند: صبح پیروزی هر چند هنوز فضا از نم باران آکنده بود، اما آفتابِ دل مؤمنین همه را گرم میداشت. ما وظیفهی روایت فتح را بر عهده داشتیم، اما کدام زبان و بیانی و چگونه از عهدهی روایت آنچه میگذشت بر میآید؟ این جوانان نسل تازهای هستند که در کرهی زمین ظهور کرده است و وظیفهی دگرگونی عالم را پروردگار متعال بر گردهی اینان گذاشته است. عصر بعثت دوبارهی انسان آغاز شده است و اینان پیامآوران این عصرند و پیام آنان همان کلامی است که با روح الامین بر قلب مبارک رسولالله تجلی یافته و از آنجا بر زبان مبارکش جاری شده است. چگونه است که پروردگار در طول همهی این اعصار، اینان را برای امانتداری خویش برگزیده است؟
صف طویل بچهها با آرامش و اطمینان، وسعت جبههی فتح را به سوی فتوحات آینده طی میکردند و خود را به صف مقدم میرساندند... و تو از تماشای آنان سیر نمیشوی.
خیلی شگفتآور است که انسان در متن عظیمترین تغییرات تاریخ جهان و در میان سردمداران این تحول زندگی کند و از غفلت هرگز در نیابد که در کجا و در چه زمانی زیست میکند. اینجاست که تو به ژرفنای این روایت عجیب پی میبری و در مییابی که چگونه معرفت امام زمان، شرط خروج از جاهلیت است. ببین که عصر جاهلیت ثانی چگونه در هم فرو میریزد، و ببین که چه کسانی راه تاریخ را به سوی نور میگشایند. بچههای محلهی تو و من، همانها که اینجا و آنجا، در مدرسه و بازار و مسجد و نماز جمعه میبینی، با همان سادگی و صفایی که در دعای توسل اشک میریزند، تکبیرگویان به قلب سپاه دشمن میزنند و مکر شیاطین را یکسره بر باد میدهند.
شیطان حکومت خویش را بر ضعفها و ترسها و عادات ما بنا کرده است، و اگر تو نترسی و از عادات مذموم خویش دست برداری و ضعف خویش را با کمال خلیفةاللهی جبران کنی، دیگر شیاطین را بر تو تسلطی نیست. بگذار آمریکا با مانورهای «ستارهی دریایی» و «جنگ ستارهها» خوش باشد. دریا دل مطمئن این بچههاست و ستارهها نور از ایمان این بچه مسجدیها میگیرند، همانها که در جواب تو میگویند: «ما خط را نشکستیم، خدا شکست.» و همهی اسرار در همین کلام نهفته است.
چند رزمنده با لباسهای غواصی گلآلود از خط باز میگردند.
- خطشکن بودید دیشب؟ سلام علیکم، خطشکن بودید؟ خسته نباشید.
- ما خط را نشکستیم، خدا شکست...
در منتها الیه اروندرود، در کنار خور، رزمندگان تازهنفس منتظرند که با قایقها به آن سوی رود انتقال پیدا کنند و تو در این فکر که چه کسی و چه چیزی اینهمه انسانهایی را که بیشترشان جوانان بیست و بیست و پنج ساله هستند در اینجا گرد آورده است؟ و در میان این جمع، دیدن طلبهها با آن عمامههایی که آنان را به صدر اسلام پیوند میزند، بسیار امیدوارکننده است. طلبهها مظهر این پیمان مستحکمی هستند که ما را با پروردگار عالم و غایت وجودیمان پیوند میدهد. بهراستی چه کسی ما را در اینجا گرد آورده است؟ آن چیست که اینچنین، با جاذبهای نهانی و غیر قابل مقاومت، ما را به سوی خویش میکشد؟
گروه دیگری از غواصهای خط شکن، بعد از آن شب پرحادثهای که در آن سوی رود گذراندهاند، باز میگردند تا جای خویش را به رزمندگان تازهنفس بسپارند... آری، در اینجا و در دل این نخلستانهاست که تاریخ آیندهی جهان بر گردهی خستگیناپذیر این جوانان بنا میگردد.بسیجی عاشق کربلاست، و کربلا را تو مپندار که شهری است در میان شهرها و نامی است در میان نامها. نه، کربلا حرم حق است و هیچکس را جز یاران امام حسین (ع) راهی به سوی حقیقت نیست.
کربلا، ما را نیز در خیل کربلاییان بپذیر. ما میآییم تا بر خاک تو بوسه زنیم و آنگاه روانهی دیار قدس شویم.»
با توجه به دیدگاه آوینی زیباییایستاده در غبار، در سادگی و نزدیکی به واقعیت است، و مثل آیینهای است که در برابر زندگی یکی ازقهرمانان واقعی این سرزمین، یعنی حاج احمد متوسلیان قرار دادهاند و با اینهمه، سخت و جذاب است .واقعیتی که در عین سادگی، بسیار پیچیده و رازآمیز است. مهدویان در دام پیامزدگی نیز نیفتاده است. پیامزدگی که مهدویان به زبان دیگری آن را بیان میکند و میگوید: روند فیلم سازی اینطور نیست که بر اساس یک مضمون بخواهیم آن را به یک اثر سینمایی تبدیل کنیم. این نگاهی است که سید مرتضی آوینی آن را مذموم میداند. اگر کارگردانی که سوار بر تکنیک است بخواهد مضمونی را ترجمه به فیلم کند، به این فیلم های مضمون زده امروز میرسیم. قبل از هر چیز فیلم ساز فیلم خود را در تخیل خود میبیند و سعی میکند آنچه درک کرده به مخاطب منتقل کند. لذا با المانهای مشخص فرمیک نمیتوان به فرم خوب رسید.
آوینی درباره سینمای مطلوب، مینویسد: «مهم تکنیکی است که به فضا و هویت داستان، امکان ظهور میدهد و اگرنه، چه بسیار داستانهای خوبی که در همین مرحلهی دگردیسی از بین رفتهاند.»
تکنیکی که مهدویان از آن بهره می برد در نوع خود منحصر به فرد است تکنیکی که به هویت داستان واقعی ایستاده در غبار امکان ظهور می دهد. و تماشاگر، حاج احمد متوسلیان را که فرسنگ ها دورتر توسط رژیم غاصب صهیونیستی به اسارت درآمده مقابل خود می بیند.
تظاهر و مضمون زدگی آفت سینما است . تظاهر همان چیزی است که هنر را دچار اسنوبیسم میکند و باعث میشود مخاطب با اثر ارتباطی برقرار نکند و آن را بخشی از زندگی خود نداند. نیکی کریمی عضو هیات داوران جشنواره سی چهارم فیلم فجر، نیز درباره ایستاده در غبار میگوید: چقدر خوب است که آدم درباره فیلمی چیزی نداند و به یکباره با یک شاهکار روبهرو شود و چقدر لذت بخش است دیدن این فیلم با این دید و این زیباشناسی... تبریک میگویم به همه عوامل این فیلم خوب که دوبار به ما یادآور میشوند سینما زنده است و سالم و درست و بدون ادا و بدون تظاهر میتواند تاثیرگذار باشد.
آری! یک اثر می تواند بدون ادا و تظاهر تاثیرگذار باشد تاثیری که به بیان مهدویان یک اثر مضمون زده فاقد آن است. مهدویان با فیلم ایستاده درغبار، در غبار مضمون زدگی سینما ایستاده است تا حرف خود را برای نسل نو بیان کند. حرفی که ریشه در اصالت جوانان سرزمینش دارد و نه ریشه در اوهامات یک نویسنده و کارگردان. حرفی واقعی، در عین حال ساده که مخاطب را به گذشته پرتاب میکند. به تعبیر مجید مجیدی: ساخت فیلم ایستاده در غبار که همه لحظاتش به زیبایی بازسازی شده است، جسارت بزرگی را طلب میکند. این فیلم نگاه متعهدانهای نسبت به نسلی داشته که کارگردان به آن متعلق نبوده و ادای دین بسیار بزرگی محسوب میشود؛ آن هم در شرایطی که بیشتر به دنبال سیاه نمایی هستند.
مهدویان در حقیقت با آزادگی هر چه تمام تر در سینما حرف خود را به مخاطب منتقل میکند. ابراهیم حاتمی کیا نیز می گوید : من به فیلمسازی که حرف خودش را بزند و دغدغه فردیت خودش را داشته باشد احترام میگذارم. از این زاویه میگویم تلاش پسرم آقای مهدویان را دوست دارم. اعتقاد دارم که او فرزند خلف مسیر بچه های فیلمساز جنگ است. این نمونه بسیار درست سینمای دفاع مقدس است. من به شدت از تماشای فیلم متاثر شده بودم.
کد خبر 584558
تاریخ انتشار: ۱۶ خرداد ۱۳۹۵ - ۱۲:۱۸
- ۰ نظر
- چاپ
مهدویان معتقد است بی پیرایگی و تلاش برای انتقال درست یک صحنه در سینما موضوعیت دارد و مضمون زدگی سینما، با توجه به نگاه آوینی مذموم است.
منبع: تسنیم