هاشمیشاهرودی «معالمالاصول، مكاسب محرمه و بیع و كفایه» را از سیدكاظم حائری و «مختصرالمعانی» را از سیدنورالدین اشكوری آموخت و نزدیكی این دو استاد به سیدمحمدباقر صدر راه آشنایی او را به استاد هموار كرد. آنگونه در این محفل گل كرد كه صدر بر گوشه تقریرات او بر وزن دو كتاب مشهور خود یعنی «فلسفتنا» و «اقتصادنا» بر او نام «نابغتنا» گذاشت و او را از میان شاگردانش برگزید تا به درس خارج امام خمینی و آیتالله خوئی برود. این امر از آن جهت صورت گرفت تا نزدیكی صدر به این دو مرجع تقلید را نشان دهد و از اینرو شاهرودی از این دو تلمذ كرد.
او پس از پایان درس روزانه امام خمینی به مباحثه و رفع اشكال نزد این استاد میپرداخت و تقریرات خود را به ایشان نشان میداد. همچنین در پای درس آیتالله خویی به بیان برخی اشكالات میپرداخت و این مرجع تقلید وقت به پاسخگویی برمیآمد تا آنجا كه آیتالله صدر در كلاسهای درس خود آن پاسخها را كه «سیدمحمود» به او گفته بود، بیان میكرد و مباحثه غیرمستقیم صدر و خویی به واسطه هاشمیشاهرودی نقل میشد و دیگران از آن مباحثات بهره میبردند. شاگرد جوان صدر اندكاندك مشهورترین شاگرد او به حساب آمد و رابطه آنان در مقام «پدر و فرزندی» قرار گرفت. هاشمیشاهرودی بدون اشاره به خود در اینباره میگوید: «واقعا شاگردان ایشان [آیتالله صدر] احساس میكردند كه ایشان از پدر به آنها نزدیكتر و در زندگیشان موثرتر و بر ایشان دلسوزتر است.» بدینترتیب، او به همراه دیگر افراد حلقه هفت- هشتنفره شاگردان صدر در آغاز دهه 50 با وجود تفاوت دیدگاه سیاسی صدر - خوئی خواهان اعلام مرجعیت استاد شد. چرا كه صدر پس از فوت آیتالله سیدمحسن حكیم، آیتالله خوئی را به عنوان مرجع تقلید تایید كرده بود و همه را به ایشان ارجاع میداد، اما با گذشت چند سالی فاصله او با آیتالله خوئی به دلیل مباحث سیاسی و اجتماعی مبارزاتی زیاد شد. شاهرودی از آن رو كه استاد مرجعیت را پذیرفته، اما حاضر به اعلام آن نبود، سعی كرد تا با انجام برخی مقدمات این اقدام را میسر كند. او در اینباره میگوید: «ایشان مثلا اجازه ندادند، حاشیهشان را بر منهاج الصالحین در عراق چاپ كنیم. من به لبنان رفته بودم و اولین كتاب تقریرات اصول ایشان را چاپ كردم؛ در سال 1392 هجریقمری... [همچنین] اولین حاشیه ایشان بر منهاجالصالحین را در انتشارات دارالتعارف [لبنان] كه متعلق به آقای عزیزی بود و حالا هم هست، چاپ كردیم.»
به دلیل برخی نگرشهای سیاسی و تاسیس «حزب الدعوه الاسلامیه» در میان حوزه نجف با گشادهرویی با صدر برخورد نمیشد و از اینرو بود كه شاگردانی را به محضر استادان حوزه میفرستاد و از قبول مرجعیت استنكاف میكرد تا حسن نیت خود را به آنان ثابت كند و از دشمنتراشی در میان حوزویان دوری گزیند. نگرشهای سیاسی صدر نه تنها نگاه غالب حوزه را با او همراه نكرد، بلكه شاگردان او هم به محاق دستگیری پیش رفتند. حزب بعث عراق با حمله به حوزه علمیه نجف برخی شاگردان او و همچنین «سیدمحمود هاشمیشاهرودی» را بازداشت كرد. اگرچه شاهرودی عضو حزب الدعوه نبود، اما در آن 40 روز در زندان شكنجه شد كه آثارش همچنان بر دستانش به یادگار مانده است، تا از مسائل تشكیلاتی این حزب سخن گوید و بازجویی پس دهد.
او پس از آزادی از بازداشت، بار دیگر به محفل استاد بازگشت و تلمذ در محضر او را ادامه داد. البته او در این مدت به نمایندگی از صدر به «كنفرانس بانك اسلامی» در جده رفت كه نظرات اقتصادی مطرحشده از سوی او مورد توجه مقامات سعودیعربستان و سایر نمایندگان كشورهای اسلامی قرار گرفت، همچنین در این سالها كه مبارزات ایرانیان در گیرودار كش و قوس پیروزی به سر میبرد و رهبر این مبارزات پس از مدتی از نجف به «پاریس» نقل مكان كرده بود، صدر هم در اثبات قرابت فامیلی و فكری و همراهی با هملباسان خود نامهای به «نوفل لوشاتو» مینویسد و عظمت این انقلاب را میستاید كه پس از پیروزی این انقلاب سیدمحمود به همراه هواداران و شاگردان صدر برابر مسجد خضرای آیتالله خوئی راهپیماییای در حمایت از آیتالله خمینی و بزرگداشت این انقلاب به راه میاندازند كه نیروهای امنیتی رژیم بعث به مسبب این راهپیمایی پی میبرند و در تماسی تهدیدآمیز به منزل آیتالله صدر میگویند سیدمحمود را بازداشت میكنیم. در پی این اتفاق و تهدید هاشمیشاهرودی، او به كویت رفت و پس از آن یعنی در اوایل فروردین 58 وارد ایران شد. او پس از ورود به ایران تلاش كرد كه استاد خویش را از نجف به ایران بیاورد تا از گزند رژیم صدامحسین در امان باشد.
اما گویی رهبران جمهوری اسلامی فكر نمیكردند كه رژیم عراق او را به قتل برساند. به هر حال اگرچه صدر به ایران نیامد، اما همچنان شاگرد در آب و تاب دوری بسر میبرد و از هر امكانی برای ارتباط با استاد دریغ نمیكرد. خط تلفن ثابتی همواره میان استاد و شاگرد برقرار بود و خانواده شاهرودی تا قبل از جنگ ایران و عراق چند باری نامهرسان این دو بودند. شاهرودی نهتنها وكالت عام آیتالله صدر در ایران را داشت، بلكه كانال ارتباطی میان رهبر فقید انقلاب و آیتاللههای نجف و بهویژه صدر را هم عهدهدار بود. اگرچه دیگر شاگردان صدر هم در ایران بودند، اما هاشمیشاهرودی دیگر به نزدیكترین شاگرد او مبدل شده بود و ترجمه كتابهای صدر با اجازه او منتشر میشد. این ارتباط به گونهای بود كه شاهرودی میگوید: «به تنها كسی كه ایشان [آیتالله صدر به صورت مكتوب و] خطی اجازه اجتهاد دادند، من بودم ولی این را هیچجا مطرح نكردم.» آیتالله صدر نیز درباره او گفته بود: «ایشان [هاشمیشاهرودی] از مجتهدینی است كه اسلام و مسلمین به او چشم دوخته و امید بستهاند. از خداوند بزرگ مسئلت دارم، ایشان را كه ذخیرهای برای شریعت و اسلام است، در پناه خود محفوظ نگه دارد.»
***
بدینسان بود كه شاهرودی قصد اقامت دائم در موطن اصلی خود كرد. چرا كه در سالیان دور، جدش كه كفاشی حرفهاش بود، برای مجاورت با حرم امام حسین(ع) از ایران به كربلا مهاجرت كرد و پسرش سیدعلی - پدر محمود - همچون او در این حرفه مشغول به كار شد. پس از مدتی «سیدعلی» در كنار كفاشی به دروس حوزوی روی آورد و اولین تقریرنویس آن دوره نجف شد و فقه و اصول آیتالله خوئی را در قالب دو كتاب «دراسات فیالاصول» و «محاضرات فیالفقه الجعفری» به رشته تحریر درآورد. سیدعلی حتی یك روز كلاسهای درس را ترك نكرد و تمامی نظرات آیتالله خوئی را تا زمان حیات نگاشت، اگرچه سیدعلی هاشمیشاهرودی مرجع تقلید نشده بود و به قول پسرش از علمای «سریعالفوت نجف» به حساب میآمد، اما مراسم تشییع او به دلیل جایگاهش همچون مراجع تقلید برگزار شد. سیدعلی در سن 40 سالگی درگذشت؛ زمانی كه پسرش سیدمحمود فقط 8 سال داشت. مادر سیدمحمود نیز از خانواده علمای مشهد - فرزند آیتالله سیدعلی مددی موسویقائنی- بود. سیدمحمود در مرداد 1327 در كربلا متولد شد كه سه سال بعد به همراه خانواده به نجف رفت. او تحصیل خود را در مدرسه علوی- مدرسه ایرانیان مقیم عراق- آغاز كرد. اما در همان سال تحصیل پدر را از دست داد و به همراه خانواده تحت قیومیت عمویش به بغداد و كاظمین رفتند كه پس از اندك زمانی او بار دیگر به نجف بازگشت و دوران دبیرستان را در مدرسه «منتدی النشر» مرحوم مظفر گذراند و اندكاندك تحصیل علوم حوزوی را آغاز كرد؛ اما در این میان عموهای او كه از تجار بغداد بودند، مخالف جدی تحصیل علوم دینی توسط او بودند. اما سیدمحمود به دلیل روحانیبودن پدر و روحانیزاده بودن مادر و نیز ترغیب برخی از همسن و سالان طلبه او همچون «شیخعبدالله لنكرانی» به شدت به علوم دینی علاقهمند شده بود و حتی در اواخر دبیرستان سعی میكرد كه در امتحانات حضور نیابد تا به نوعی عموهایش را مجبور به قبول این تصمیم كند.
به هر حال سیدمحمود در ابتدا ادبیات عرب و صرف و نحو را در نزد شیخعبدالله لنكرانی و محمدعلی مدرسافغانی آموخت و سپس مكاسب، رسائل، كفایه، لمعه و مختصرالمعانی توسط سیدكاظم حائری، سیدنورالدین اشكوری، سیدعلی شاهرودی، موحداصفهانی، راستیكاشانی و خاتم یزدی به او آموزش داده شد. او حدود 20 سال داشت كه به درس خارج «سیدمحمدباقر صدر» رفت و پس از هفت - هشت سال مجتهد شد. او پس از ورود به ایران نیز نه در قامت شاگرد، بلكه در جایگاه استاد درس خارج قرار گرفت. چرا كه رهبر فقید انقلاب به او گفته بود: «تدریس در حوزه علمیه قم را بر هر چیزی ترجیح بدهید و بررسی مسائل فقهی خصوصا در رابطه با احیای فقه حكومتی استوار بر ادله و استنباط صحیح جواهری را مشغول شوید.» او تا پیش از ریاست قوه قضائیه در قم شاگردانی را گرد خود جمع كرده بود كه بعدها نیز همچنان در تهران این محفل برقرار بود كه پس از آن، بار دیگر درسش در قم برپا شد.
***
پس از ورود هاشمیشاهرودی به ایران، او به همراه برخی از معاونان عراقی و ایرانیهای راندهشده از عراق «مجلس اعلای انقلاب اسلامی عراق» را راهاندازی كرد. شاهرودی در مقطع ابتدایی این مجلس به مدت سهماه ریاست این مجلس را بر عهده گرفت و پس از آن 30 ماه سخنگوی این گروه - گروه شیعی اپوزیسیون رژیم صدام - شد. حضور او در مجلس اعلا، رژیم بعثی وقت عراق را به واكنش و برخورد با خانواده او در عراق واداشت؛ به گونهای كه سه برادرش «هادی، مصطفی و محسن» بازداشت شدند و محسن، برادر كوچكش در اعترافاتی تلویزیونی در برابر دیدگان عراقیها قرار گرفت و اعلام كرد كه: «ما ایرانی و شاهرودی هستیم.» این سخن از آن جهت برای رژیم وقت عراق اهمیت داشت تا اپوزیسیون خود را ایرانی بنامد. به هر حال شاهرودی تا نیمه دهه 60 در میان مخالفان حكومت صدامحسین به فعالیت میپرداخت تا برابر شهادت استادش آیتالله سیدمحمدباقر صدر توسط این حكومت بیتفاوت نگذشته باشد؛ به گونهای كه در سال های 62 و 63 چند باری با «اكبر هاشمی رفسنجانی» رئیس مجلس وقت دیدار كرد و گزارشهایی مفصل از وضعیت عراق و مهاجران این كشور برای او ارائه كرد. اما اندكاندك فعالیتهای شاهرودی به مباحث علوم فقهی متمركز شد و در اواخر دهه 60 كرسی ریاست موسسهای تحت عنوان «دایرهالمعارف فقه اسلامی بر مذهب اهل بیت» را از سوی رهبری برعهده گرفت. آیتالله خامنهای در بخشی از حكم خود در دوم بهمن 69 خطاب به شاهرودی مینویسند: «جنابعالی را كه چهره درخشانی در علم و عمل بوده و به حمدالله از مقام والایی در فقه و علوم مرتبط به آن برخوردارید، برای انجام این اقدام بزرگ، شایسته دانسته، مسوولیت ایجاد و اداره موسسهای برای تهیه دایرهالمعارف را به جنابعالی محول میكنم.»
شاهرودی همچنین در بهمن 73 طی حكمی از سوی آیتالله خامنهای به عضویت شورای فقهای نگهبان برگزیده شد كه تا 23 مرداد 78، همزمان با ریاست او بر قوه قضائیه در این سمت باقی ماند. البته پس از تمام شدن مدت زمان ریات بر قوه قضاییه هم باردیگر به این نهاد رفت. حضور او در این مقام و همچنین تدریس در حوزه علمیه قم و آشنایی با برخی از اعضای جامعه مدرسین باعث شد تا از او جهت عضویت در جامعه مدرسین دعوت شود. فعالیت هاشمیشاهرودی با تصویب كمیته 6 نفره این تشكل به نامهای آقایان «شرعی، محفوظی، استادی، مسعودی خمینی، راستیكاشانی و ابطحیكاشانی» در 10 شهریور 74 در جامعه مدرسین آغاز شد. در همین ماه نیز شاهرودی به همراه آقایان «ناصر مكارمشیرازی، عباس محفوظی، حسین راستیكاشانی، رضا استادی، مرتضی مقتدایی و علی افتخاری» به عنوان اعضای شورای عالی حوزه علمیه قم برای مدت دو سال به مراجع تقلید و رهبری معرفی شد و پس از تایید آنان در این جایگاه قرار گرفت كه با آقایان «مسعودی خمینی و راستیكاشانی» همسفر شد و در دفتر رهبری، نامه معرفی این 7 نفر را جهت تنفیذ، تقدیم ایشان كرد. هاشمیشاهرودی همچنین با عباس محفوظی در 22 دی 74 برای انتخابات مجلس پنجم از سوی این تشكیلات ماموریت مییابد تا با «طههاشمی» كاندیدای نمایندگی مجلس از قم سخن بگوید و نظرات او را به اعضای شورای مركزی منتقل كند.
هاشمیشاهرودی از همان ابتدای حضور همچون عضوی پرسابقه در جامعه مدرسین عرضاندام كرد و به فعالیتهای سیاسی ـ تشكیلاتی پرداخت. توان و رده او به گونهای ارتقا یافته بود كه پس از خرداد 76 ماموریتی مهم یافت. در خرداد 76 اعضای جامعه مدرسین به دیدار رهبری رفته بودند و ایشان از آنان خواست كه برای حل برخی ضعفهای تشكیلات در مرامنامه و اساسنامه این تشكیلات تجدیدنظرهایی صورت گیرد. در ابتدای امر كمیتهای متشكل از آقایان «محمود هاشمیشاهرودی، هادی معرفت، رضا استادی، محسن خرازی و ابراهیم امینی» تشكیل میشود تا به سرعت و بدون اتلاف وقت این بازنگری توسط این كمیته پیگیری شود. آیتالله خامنهای نیز قول مساعد و همكاری در اینباره را به اعضای جامعه مدرسین میدهند تا در بازنویسی مرامنامه و اساسنامه تلاش كنند كه در نهایت محمود هاشمیشاهرودی تنها عضو پیگیر این بازنویسی در نظر گرفته شد تا جلساتی را برگزار و این مساله را دنبال كند. او حتی از 10 اردیبهشت 78 تا 19 آذر 79 نایبرئیس اول جامعه مدرسین یعنی مرد شماره دوم این تشكیلات شد.
البته فعالیتهای سیاسی شاهرودی فقط به جلسات جامعه مدرسین محدود نشد، بلكه او در درس خارج فقه و اصول خود گاهی از دنیای سیاست آمیخته به فقه هم حرف و حدیثی ذكر میكرد. در سال76، سخنرانی آیتالله منتظری در 13 رجب بازتابهایی را در پی داشت و علمایی در پی پاسخگویی برآمدند. آیتالله سیدمحمود هاشمیشاهرودی نیز در درس خارج خود در 28 آبان 76 بدون اشاره به نام فرد یا گروهی فقط به بیان پارهای از نظرات خود بسنده كرد. او در جمع شاگردان خود در دفاع از ولایت فقیه گفت: «به مناسبت مسائلی كه اخیرا در كشور مطرح شده و بالاخص صحبتهایی كه متاسفانه در حوزه از سوی دوستان جاهل و ناگاه یا از سوی مغرضان مطرح میشود كه بعضی از آنها را كه من دیدم واقعا خیلی جای تعجب و دارای نكات منفی زیادی است و در حقیقت یك نوع هتاكی است، مخصوصا در شرایط امروز كه خیلی حساس است.» او سپس ادامه داد: «بهترین فردی كه امروز میتواند در جامعه ما این پرچم [ولایت فقیه] را به دست گیرد مقام معظم رهبری است... از هر جهت ایشان ثابت كردند كه شایستهترین فرد و صالحترین رهبر برای این جامعه هستند.» شاهرودی همچنین به برخی خاطرات مباحثات فقهی آیت الله خامنهای پرداخت و گفت: «بنده مدتهاست در خدمت مقام معظم رهبری در بحثهای فقهی مفصل و بسیار سختی كه در مسائل مستحدثه و محل ابتلای نظام انجام میگیرد، حاضر بودهام؛ معمولا در این مسائل مستحدثه فقها هم بحثی را ارائه ندادهاند، یا كمتر ارائه دادهاند.» او از سوی دیگر در این سخنرانی كه هیچگاه متن آن در رسانههای جمعی منتشر نشده بود، دیدگاه فقهی خود را در مورد رابطه ولایت فقیه و رای مردم بیان و اینگونه از تشكیك در ولایت فقیه از سوی برخی اشاره كرد: «ولایت فقیه جزئی از ولایت ائمه و دنباله ولایت آنهاست. در اینها نباید كسی تشكیك كند. اگر بنا باشد، امروز ما ولایت فقیه را بكشیم به مساله اینكه ولی فقیه اختیاراتش را از مردم میگیرد، از انتخاب میگیرد، از كی و كی میگیرد؛ این درست نقطه مقابل با تمام آن برنامه اسلامی و استدلال فقهی در مساله ولایت فقیه است، چون اصل ولایت و حاكمیت از آیات و روایات متعددی استفاده میشود كه این مربوط به خداوند متعال و بعد پیامبر اكرم(ص) و بعد ائمه و بعد من ینصبهالائمه علیهمالسلام است. اینطور نیست كه به مردم اختیار داده شده باشد... اصلا مساله شورا به مفهوم امروزی و انتخاب و اختیار ولی امر و سیستم حكومتی براساس انتخاب به معنای دموكراسی، یكی از بدعتهایی است كه از فرهنگ غرب آمده و از بعضی فرهنگهای مخالف شیعه آمده. در مساله ولایت و حاكمیت سیاسی اسلام چنین چیزی در اسلام اصلا نبوده است... حالا كسی بخواهد اصل مترقی ولایت فقیه را كه اصلی است منصوب یعنی به شكلی كه در فقه ما مطرح است كه جزئی از امامت است را به انتخاب برگرداند كه مردم هر قدر بخواهند اختیار بدهند و هر قدر بخواهند ندهند هر كه را میتوانند انتخاب كنند و هر كه را نخواهند انتخاب نكنند اینكه فاتحه خواندن بر اصل ولایت فقیه است.»
این سخنان از سوی آیتالله هاشمیشاهرودی در زمانی مطرح میشد كه او در مقام عضو فقهای شورای نگهبان قرار داشت. بدینترتیب جایگاه شاهرودی در دفاع از كیان حكومت هیچ شك و تردیدی نداشت و او نیز بر بیعت خود با آرمان اسلامی و ولایت فقیه همچون پیشینهاش پای میفشرد. او در این مسیر قرار گرفته بود و در نیمه اول سال 78 به جایگاه قاضیالقضاتی جمهوری اسلامی رسید. او بر كرسیای تكیه زد كه پیش از او عضو دیگر جامعه مدرسین یعنی آیتالله « محمد یزدی» نشسته بود. البته او همچنین پیش از حضور در جایگاه قوه قضائیه، در انتخابات خبرگان رهبری در اول آبان 77 از استان خراسان بر كرسی دیگری به نام عضو مجلس خبرگان نشست كه امروز هم در دوره چهارم همچنان در این مقام قرار دارد. البته با حضور او در مقام ریاست دستگاه قضایی، درگاه مجمع تشخیص مصلحت نظام و شورای عالی انقلاب فرهنگی نیز به روی او باز و عضویت این دو شورای پرارزش جمهوری اسلامی ایران نیز بر سند افتخارات او افزوده شده بود.
اما آنچه شاهرودی پیش از ریاست قوه قضائیه را با شاهرودی پس از آن متفاوت نشان میدهد؛ جایگاه او در آرایش سیاسی كشور است. او در زمانی كه پای در این مسند گذاشت، هر كسی از ظن خود درباره او قضاوت میكرد و شاید بتوان گفت منصفانهترین قضاوت را «علیكبر ناطقنوری» در خاطراتش مطرح كرده بود: « آیتالله سید محمود هاشمیشاهرودی نه جزء جناح راست یا چپ بوده و نه در یك فراكسیونی میباشد...»
منابع:
- گفتوگوی نگارنده با سیدعبدالهادی شاهرودی، باجناق و هممباحثهای آیتالله شاهرودی در نجف
- گفتوگوی نگارنده با یكی از همشاگردیهای آیتالله هاشمیشاهرودی در مدرسه علوی نجف
- گفتوگویی از آیتالله هاشمیشاهرودی در مورد شهید صدر، ماهنامه «شاهد یاران» شماره 18، اردیبهشت 86
- صالح، سیدمحسن، جامعه مدرسین حوزه علمیه قم از آغاز تا كنون، جلد دوم و سوم، مركز اسناد انقلاب اسلامی، تهران، زمستان 85
- سایت اینترنتی موسسه دایرهالمعارف فقه اسلامی بر مذهب اهل بیت www.islamicfeqh.com
- خبرگزاری ایسنا (اخبار مربوط به نظرات اقتصادی آیتالله شاهرودی)
- روزنامه ایران و سیاست امروز، روز شنبه 27 مرداد 86
- بروشور تبلیغاتی آیتالله شاهرودی برای انتخابات مجلس خبرگان دوره چهارم