به گزارش مشرق، محمدرضا مرادی طی یادداشتی در صفحه بین الملل کیهان نوشت:
شرح حال سعود و سقوط سیاستمداران، همیشه پر از عبرتهای آموزنده بوده است.
سیاستمداران در پارهای از تصمیمات خود همانند کودکان اشتباهات فاحشی را
مرتکب میشوند به ویژه اگر این سیاستمداران به صورت اتفاقی و یک شبه به
قدرت رسیده باشند.
محمد مرسی یکی از این سیاستمداران است که تا پیش از
رسیدن به کرسی ریاست جمهوری در مصر کمتر کسی با وی آشنایی داشت و چهرهای
کاملا گمنام بود. وی راه و رسم سیاست و زمامداری را نمیدانست و سعی میکرد
با غریزه و بر مبنای پیش فرضهای ذهنی خود عمل کند. مرسی حتی سادهترین
اصول دیپلماتیک را نمیدانست و به همین دلیل نتوانست یک سال بیشتر در کرسی
قدرت بماند و در نهایت با کودتایی از قدرت عزل و به اعدام محکوم شد.
شاید
بتوان کلید واژه اصلی اشتباهات مرسی را «اعتماد» دانست. وی تصورش بر آن
بود که در روابط بینالملل این کلمه خریدار دارد و میتوان با تکیه بر آن
مناسبات را مدیریت کرد اما غافل از آنکه «دیدگاه هابزی» بر عرصه بینالملل
حاکم است و محرک اصلی تمامی رفتارها «منافع» است و در این بین کلماتی مانند
صداقت، وفای به عهد و اعتماد تنها لطیفههایی برای سرگرم شدن هستند.
براساس این اعتقاد، مرسی به آمریکا اعتماد کرد و سعی کرد روابط با این کشور
را همانند زمان حسنی مبارک دیکتاتور عزل شده مصر ادامه دهد اما غافل از
اینکه مردم مصر انقلاب کرده بودند تا روابط خود با دنیا را تغییر بدهند و
در صدر این تغییرات، دگرگونی در نوع مناسبات با آمریکا بود. اما مرسی به
دلیل عدم آشنایی به امور بینالملل و همچنین عبرت نگرفتن از سرنوشت همگنان
خود در مورد اعتماد به آمریکا اصرار بر آزمودن این مسیر را داشت. مرسی با
تصمیمات غلط سیاسی و ایجاد احساس کاذب رقابت با ایران دولت خود را به دامن
آمریکا انداخت. به آمریکا اعتماد کرد و نتیجه تلخ اعتماد به آمریکا را گرفت
و در نهایت از قدرت عزل و به اعدام محکوم شد.
شبکه تلویزیونی الجزیره در
گزارشی در مورد نقش آمریکا در سرنگونی مرسی اعلام کرد، بررسی دهها سند
دولت فدرال آمریکا نشان میدهد که واشنگتن به صورت غیرعلنی از گروههای
مخالف در مصر که علیه دولت مرسی فعالیت میکردند حمایت مالی میکرده است.
مرسی را تصور بر آن بود که با نزدیک شدن به آمریکا میتواند حمایت این کشور
را از دولت خود به دست بیاورد و در نتیجه بتواند امنیت خود را تامین بکند.
اما تاریخ پر از توطئههای آمریکا و خیانت به اعتمادها است. آمریکا اساس
مناسبات خود در عرصه جهانی را بر مبنای منافع و سود تعریف کرده است و برای
تامین این هدف از هر ابزاری استفاده میکند.
در این میان سیاستمداران
بهترین ابزار تحقق این هدف هستند. علی عبدالله صالح در یمن، حسنی مبارک در
مصر، صدام حسین در عراق، قذافی در لیبی و... تنها ابزارهایی بودند که
آمریکا سعی کرد از آنها در جهت منافع خود استفاده کند. اما مرسی به دلیل
آنکه چشم عبرت بین نداشت از کنار این تجارب تاریخی گذشت و وی نیز به آمریکا
اعتماد کرد. در صورتی که اگر مرسی از آرمانهای اولیه انقلاب 25 ژانویه
فاصله نمیگرفت و به آمریکا نزدیک نمی شد شاید هیچگاه ارتش جرات کودتا
علیه وی را نداشت چرا که پایگاه اجتماعی مردمی مانع از این امر میشد.
اما
این تنها اشتباه مرسی نبود بلکه وی باز فریب ظاهر سیاست را خورد. در حالی
که مردم مسلمان مصر در پی انقلاب 25 ژانویه 2011 بر ضرورت قطع رابطه با
رژیم اشغالگر قدس تاکید کرده بودند، محمد مرسی منتخب آنها در نامهای به
رئیس رژیم صهیونیستی، خود را دوست وفادار شیمون پرز خواند! و برای
صهیونیستهای اشغالگر آرزوی رفاه و آسایش کرد.
این اعتماد و نزدیکی به
صهیونیستها باعث شد وی پایگاه اجتماعی خود را به تدریج از دست بدهد و در
عرصه سیاست همانند سرداری که در میدان جنگ بین دشمنان گرفتار شده است تنها
شد و برای برکناری وی تنها اشارهای کافی بود. مرسی در درجه اول قربانی
«ندانستن» شد و این ندانستن وی را به دامن آمریکا و اسرائیل سوق داد، دقیقا
همان چیزی که آمریکا و ارتش مصر میخواستند.
کد خبر 586680
تاریخ انتشار: ۲۰ خرداد ۱۳۹۵ - ۰۰:۲۷
- ۰ نظر
- چاپ
"مرسی" تصورش بر آن بود که در روابط بینالملل این کلمه خریدار دارد و میتوان با تکیه بر آن مناسبات را مدیریت کرد اما غافل از آنکه «دیدگاه هابزی» بر عرصه بینالملل حاکم است و محرک اصلی تمامی رفتارها «منافع» است و در این بین کلماتی مانند صداقت، وفای به عهد و اعتماد تنها لطیفههایی برای سرگرم شدن هستند.