به گزارش مشرق، محمد عطریانفر از اعضای ارشد حزب کارگزاران گفتگوی تفصیلی با سایت انتخاب انجام داده است که مشروح آن را در ادامه می خوانید:
بعنوان اولین سوال، مهمترین اشتباه اصلاح طلبان در انتخابات ریاست مجلس چه بود که نتوانستند کرسی ریاست را بدست آوردند؟
وقتی انتخاباتی به صورت رقابتهای حزبی شکل نمی گیرد و گروههای سیاسی به تناسب اقتضائات روز و مطابق با وضعیتی که شورای نگهبان برای آنها رقم می زند و کسانی که نامزد احزاب نیستند در صحنه می مانند، از انها یارگیری می کنند، افرادی که رای می آورند یک تیم ژلاتینی هستند، لذا نمی توان گفت افرادی که به مجلس راه پیدا کردند، حتماً تعلق خاطر سیاسی و حزبی شان از پیش تعیین شده است.
این مجلس با سه اقلیت شکل گرفت، اکثریت مطلقی در مجلس نداریم. اقلیت نیرومند اصلاحطلبان، اقلیت نیرومند اصولگرا و جماعتی از مستقلین. مستقلین مفهوم سیاسی مشخصی ندارند، وقتی مجلس تشکیل می شود انها به سمت یکی از دو قطب نیرومند نهاد پارلمان جهت پیدا می کنند. در رقابت ریاست پارلمان هم طبیعی بود این گروه سوم مستقلین در مجموع تشخیص شان این بود که باید به سمت ریاست پیشین تمایل پیدا کنند .
نمی توان این اتفاقی که در ایام برگزاری انتخابات رخ داد، و لیست امید از برخی نیروهای اصولگرای معتدل هم حمایت و همراهی کرد، به اعتبار آن همراهی، اصلاح طلبان توقع کنند مطرح کنند که رای انها در سبد کاندیدای فراکسیون امید باشد. این توقع، توقع نابجایی بود. وزن کشی سیاسی گروه ها، خود را در انتخابات هیات رئیسه موقت نشان داد. اصلاح طلبان اشتباهی را مرتکب نشده اند، این مرزبندی ها باید به صورت طبیعی شکل می گرفت و مناسب ترین فضایی که می توانست آن را ترسیم کند، انتخابات هیات رئیسه بود.
آقای کواکبیان گفتند کسانی که آمدند با ما عکس یادگاری گرفتند در گلدانی که رای انداختند یک رای دیگری بود، منظورشان دقیقا چیست؟
این نوع اظهارات به طنز شبیه است، دوستان ادعا یا اظهارنظری می کنند ولی در مقام ارزش گذاری فاقد اعتبار است ؛ حالا یک اظهارنظری صورت گرفته و اهمیت چندانی ندارد.
پیش بینی کارگزاران از ریاست مجلس چه بود؟
نه تنها کارگزاران بلکه هیچ طیف از گروه های اصلاح طلب نمی توانستند پیش بینی قطعی کنند که وزن اصلاح طلبان یا اصولگرایان کدام یک بر مجلس اکثریت پیدا خواهد کرد. علت هم برمی گردد به مستقلین که اقلیت چشم گیر و قابل توجهی بودند و جهت گیری های سیاسی انها برای اصلاح طلبان مشخص نبود، اگرچه بخش بزرگی از مستقلین تمایل به دولت داشتند یا برخی کنش های اصلاح طلبانه را بروز می دادند، لیکن انها در مقام انتخاب عقلانیت فردی خود را به نفع عقلانیت جمعی اصلاحطلب روی زمین نمیگذارند. باورشان این بود که تشخیص فردی از تشخیص فراکسیونی برجستهتر است و آن را مبنا قرار دادند و رای خود را در سبد غیر اقای عارف انداختند.
الان که رئیس مجلس مشخص شده است شما ترکیب مجلس را چگونه ارزیابی می کنید؟
از پیش، ارزیابی ام این بود، مجلس دهم شباهت های کلی با مجلس پنجم دارد و باز بر نظریه پیشین خود همچنان استوارم. مجلسی آرام خواهیم داشت، مجلسی منطقی . وزن معتدلین، وزن غالب واکثریت است متشکل ازگستره ای ازاصولگرایان، بافراکسیون ولایت و اصلاحطلبان با فراکسیون امید، رویکرد اینها ، رویکرد اعتدالی است و نیاز مجلس را تامین می کند وانها احساس تعلق بیشتری به حل مسائل کشور و مردم دارند و عملاً همراهی با دولت را در این مجلس به جد شاهد خواهیم بود.
برخی می گویند لیست امیدی که بسته شد لیستی بود که براساس فامیل بازی و رانت بود. حالا با توجه به لیست امیدی که بسته شد و افراد اصولگرا هم وارد این لیست شدند. آیا این افراد می توانند پرچم اصلاح طلبان را در مجلس بالا ببرند؟
تعبیر شما حتماً نادرست است، نمی دانم منظور شما از فامیل کیست؟! ما چنین چیزی ندیدیم. ذهن شما روی چه کسی است؟ بالاخره هر کسی نامزد می شود پسری دارد، دختری دارد. ممکن است در مقام گزینش فرد برگزیده نسبتی با کسی داشته و این اتفاق افتاده باشد. این نیست که از قبل، مسئولی ترتیب قرار دادن اسم نامزد مورد علاقه خود یا فامیلش را در لیست داده باشد، نه به هیچ عنوان اینگونه نیست.
لیستی که بسته شد ، لیستی بود که در گزینش، الاقرب و الاقرب یا اصلح نسبت به صالح ، بوده و لیست براساس فامیل بازی ، بسته نشده است.
این لیست می تواند پرچم اصلاحات را در مجلس بالا ببرد؟
چرا نتواند! مهم این است که این دوستان توقع خودشان را به آموزش های لازم برای روحیه اصلاح طلبی تقویت کنند و نیروهایی که خارج از مجلس پشتیبان هستند انها را حمایت و پشتیبانی کنند و حتما می توانند این کار را بکنند بخصوص اینکه درون جریان اصلاحطلب از حوزه های انتخابیه شهرستانی چهره های قابل توجهی آمده اند ، که اینها حتماً ظرفیت راهبری و مدیریت فراکسیون امید را تحت قیادت دکتر عارف خواهند داشت. مطمئن باشید با توجه به ظرفیت و عقلانیتی که در فراکسیون ولایت وجود دارد، مشترکات خوبی درکار جمعی با انها خواهیم داشت که به ظرفیت سازی، جامعه پذیری و تربیت بنیان های فکر جمعی و خرد مشترک، در مجلس کمک خواهد کرد و می تواند موثر باشد و کار را در مجلس بخوبی پیش ببرد.
کارگزاران هم برای ریاست بر روی آقای عارف نقطه نظر مشترک داشتند یا خیر؟
احزاب اصلاح طلب نمی توانستند صاحب رای در بحث ریاست مجلس باشند؛ چهره هایی که در لیست امید حضور پیدا کردند و برای حضوردر مجلس رای گرفتند، چهره های حزبی به مفهوم قطعی نبودند شاید تعداد کمی چهره های حزب بودند ولی اکثریت که در لیست قرار گرفتند و به مجلس راه پیدا کردند، اینها وابستگی حزبی نداشتند، تعداد اندک شماری از اینها عضو حزب هستند. کارگزاران شاید دو سه نفر نیرو داشت . اینها اکثریت نیرومندی را تشکیل نمی دادند که مبتنی بر توافق حزبی ریاست را از پیش تعیین کرده و به افرادشان ابلاغ کرده باشند.
این از ضرورتها، اقتضائات و نیازهای سیاست ورزی سامان یافته است که اگر بصورت حزبی به مجلس راه پیدا کرده بودند تشخیص شان به عارف می رسید، اما در واقعیت امر نمایندگان درتشخیص خود خطا نکردند، چون جز این راهی نداشتند، چون می خواستند از این ظرفیت به بهترین شکل استفاده، حمایت و تقویت کنند، در مقام واقع از پیش روشن بود که جمعیت حتی 120 نفر اصلاح طلبان بدون کمک دیگران، نمیتوانند به ریاست مجلس دست پیدا بکنند. البته شاید اگر فراکسیون امید، فرصت کافی یا قدرت و زمینه کافی داشت که می توانست از لیست مستقلین یارگیری بیشتری بکند، چه بسا می توانست در این رقابت پیروز شود؛ لکن مبتنی بر تجارب سیاسی که از پیش داریم تقریباً روشن بود که پیروزی از آن آقای لاریجانی خواهد بود. بخصوص اینکه تجاربی که آقای لاریجانی از مجلس هشتم و نهم داشته، تجارب قابل احترامی است و پدیده ای چون او، غیر از پدیده ای است که از گذشته های دور در موقعیت صدا و سیما یا در دیگر موقعیت های فرهنگی، مشاهده کردیم . عملکرد پارلمانی ایشان، عملکرد قابل دفاعی بوده است. کما اینکه شخص آقای لاریجانی بدون اینکه خودش مطالبه گر باشد از ناحیه لیست اصلاح طلبی در قم، مورد حمایت قرار گرفت و فراکسیون امید، آقای لاریجانی را در انتخابات مورد حمایت قرار دادند بدون اینکه ایشان توقعی بکند.
حمایت اصلاحات از وی، دلالت بر رویکرد اصلاح طلبانه آقای لاریجانی داشته است. موقعیت شخصی ، سرمایه ارتباطی ایشان، گفتگوهایی که داشتند و تصمیم گیری نیروهای مستقل مجلس، کفه آرای آقای لاریجانی را افزایش داد.
با توجه به این شرایط این امکان وجود دارد که آقای عارف سال اینده کاندیدای ریاست مجلس شود؟
فاصله آرایی که وجود داشت در هیات رئیسه موقت، عددی بالغ بر 70 رای بود، بنظر می رسد چنین فرصتی برای آقای عارف فراهم نخواهد بود که در دوره های دیگر ایشان کاندیدا شوند. فراکسیون امید موفقیت خوبی را در هیات رئیسه دائم کسب کردند و توانستند بالغ بر 40 درصد هیات رئیسه مجلس را از آن خودشان کنند، این دستاورد کمی نیست، دستاورد ارزشمندی است، بخصوص که شان مدیریتی آقای لاریجانی هم، شان اصلاح طلبانه است و این ظرفیت هم می تواند به فکر اصلاح طلبانه در مجلس کمک کند، طبیعتاً فضایی که وجود دارد، ضرورتی ندارد که برای سال دوم اصلاح طلبان تلاش مشابهی کنند که در هیات رئیسه موقت انجام دادند و به ناکامی انجامید.
رویکردی که شخص آقای عارف از خود نشان دادند خیلی عاقلانه بود. درست همان عقلانیتی که ایشان در دوره انتخابات ریاست جمهوری به کار بست و با تصمیمی منطقی، اگرچه خود ایشان پیروزی هم به دست نمی آورد اما با عملکرد خود مانع پیروزی دیگری غیر از آقای روحانی شد .وی با موقعیتی که در مجلس برای خود رقم زد و در مرحله ریاست دائم نامزد نشد، فی الواقع این فرصت را از بازیگری نیروهای افراطی گرفت و این قابل ارزشگذاری و ستایش است. پیش بینی من این است که در سالهای آتی هم جمع بندی فراکسیون امید و شخص آقای عارف هم این خواهد بود که ریاست در قواره ، هیبت و شخصیت آقای لاریجانی تداوم پیدا کند و توان خودشان را در بخش های دیگر به رییس کمک کنند .
با توجه به نگاه سیاسی که به مسائل دارند برای انتخابات ریاست جمهوری حضور پیدا می کنند؟
جمع بندی اصلاح طلبان این است که در سال 96 آقای روحانی باز مورد حمایت خواهند بود.چرا که عملکرد وی با توجه به محدودیتها و مشکلاتی که از گذشته بر سر راه ایشان وجود داشته، قابل قبول بوده است، اگرچه در برخی سرفصلها ممکن است نقدی به عملکرد دولت وجود داشته باشد، اما مجموعه عملکرد آقای روحانی و دولت ایشان مورد تایید و احترام است. لذا از ناحیه اصلاح طلبان، نامزدی در برابر آقای روحانی قد علم نخواهد کرد.
آیا به نظر شما و باتوجه به اینکه آقای لاریجانی به یکی از چهره های شاخص جریان اعتدال تبدیل شده اند، احتمال کاندیداتوری ایشان در سال 1400 وجود دارد؟
از این فاصله دور زمانی اظهارنظر، غلط و نامآنوس است . الان نباید اظهارنظر کرد.
شاهد هستیم آقای احمدی نژاد فعالیت هایش را برای سال آینده آغاز کرده است و مدام در سفر است و در سخنانش کدهایی را می ده.، این را چگونه ارزیابی می کنید، اگر آقای احمدی نژاد سال دیگر ثبت نام کند شورای نگهبان تایید او را تایید صلاحیت می کند؟ واینکه اقبال جامعه نسبت به او مثبت است یا نه؟
نکته اول اینکه؛ آقای احمدی نژاد کار خوبی را انجام می دهد. اگر نکند چه کند؟ و بالاخره یک تجربه سیاسی کج و معوج دارد و یک دوره کارآموزی را در ریاست جمهوری از سر گذرانده است. روسای جمهور در دوره ریاست جمهوری خود خطا دارند، کار خوب هم می کنند، انشاءالله این تجربه خوبی بوده باشد و این را پایه قرار دهند برای فرصت های بعد، که معمولا پیدا نخواهند کرد.
نکته دوم اینکه ؛ شما حق ندارید ایشان را منع کنید از حضور سیاسی، ازجمله مبانی اصلاح طلبی این است که فرصت می دهد و مانع فعالیت هیچ کسی نمی شود، حتی مخالفترین مخالفان خود را . آقای احمدی نژاد اگرچه از منظر اصلاح طلبان ، شخصیت مناسبی برای ریاست جمهوری نیست و در دوره عملکرد 8 ساله خود آثار زیان باری بر کشور وارد کردند، اما به هر حال این مبانی و اصول اصلاح طلبی است که نباید مانع فعالیت ایشان شد. آنچه که ایشان الان صورت می دهد، حداقل است و هیچ کس نباید از نشاط سیاسی آقای احمدی نژاد برآشفته و ناراحت شود. به هیچ عنوان ما نباید مانع این کنش ها باشیم.
اما اینکه ایشان در سال 96 به صحنه خواهد آمد یا نه؟ من اصلاً تصور نمی کنم رقیب آقای روحانی، آقای احمدی نژاد باشد. لذا چنین رقابتی به احتمال بالا شکل نمی گیرد و از باب احتمال عقلایی اگر درصد کمی هم احتمال چنین موضوعی را بدهیم، اساساً او رقیب دندانگیر و قابل توجهی نخواهد بود. اما اینکه کسانی طرفدار او هستند؟ بله. هر کسی در هر مجمعی 4 نفر طرفدار پیدا می کند . در انتخابات پارلمان ،آقای عارف کاندیدا نمی شود، آقای لاریجانی 237 رای می آورد، 27 رای سفید هم می دهند و آقای کواکبیان هم 11 رای می آورد، حالا در این میان چه کسانی به آقای کواکبیان رای داده اند؟ بالاخره 4 نفر طرفدار دارد اشکال هم ندارد هر چند این به شوخی بیشتر شبیه است . از قبل هم کاملاً مشخص بود که آقای کواکبیان هیچگاه در اینجا جایگاه نمی تواند قرار گیرد، ولی هیچ کس او را از این کار منع نکرد. اندکی هم به او رای دادند.
حالا شما تصور کنید اگر آقای احمدی نژاد در صحنه حاضر شود، تایید صلاحیت هم بشود که احتمالش بسیار ضعیف است، کسی به او رای نمی دهد؟
بله رای می دهند. اما اینکه او کاندیدای اصولگرا خواهد بود؟ بعید بنظر می رسد. طبیعی است وقتی جریان اصولگرا از آقای احمدی نژاد حمایت نکند، ولو اینکه شورای نگهبان به احتمال ضعیف، صلاحیتش را تایید کند، جایگاه ، وجاهت و رای چندانی در بین مردم نخواهد داشت، اندک افرادی ممکن است رای دهند ولی این رای ، قابل توجه نخواهد بود.
پس با این تفاسیر یک مهره سوخته است؟
آقای احمدی نژاد یک دوره ای آمدند، کارآموزی کردند و به امان خدا رفتند.
کسی که 8 سال کارآموزی کرده است، تجربه لازم را به دست آورده که بتواند پربارتر وارد شود؟
در دوره کارآموزی ،تجربه ایشان تجربه موفقی نبوده و شکست خورده است. این نقش را ما برای او قائل نیستیم، کسی که خداوند با او همراه نبود و یارش نبود که بتواند به مردم خدمت کند و بر اثر تصمیمات عجولانه و رفتارهای غیرقابل قبول و بی توجه به تجارب تاریخی ملت ، مردم و دولت ها، با منابع ملی، و منافع کشور آن طور که شایسته جایگاه رفیع ریاست جمهوری بود رفتار نکرد ،به ناچار آثار زیانبار ان دوره را تا مدت ها باید تحمل کنیم، طبیعتاً این دوره، دوره موفقی نبود.
فکر می کنید کاندیدای اصولگرایان چه کسی است؟ سعید جلیلی، سردار سلیمانی یا فردی دیگر؟
من هیچگاه فکر نمی کنم سردار سلیمانی نامزد ریاست جمهوری از ناحیه خود و یا اصولگرایان باشد.
چرا؟
ایشان شخصیتی است که تمام عمر خود را افتخار آمیز در درون نهاد انقلابی و مقدسی به نام سپاه طی کرده و وجود او در کشور مایه برکات قابل توجهی است و ایشان کار خود را خوب بلد است، چنین کسی که عاقل است به راحتی نمی آید فعالیت های خود را زمین بگذارد و بیاید در کاری که تجربه ای از پیش در ان ندارد. طبیعی است حتی اگر برخی از اصولگرایان علاقمند به مطرح کردن و برگزیدن او باشند، خود او زیر بار چنین کاری نمی رود.
سعید جلیلی چطور؟
آقای جلیلی کپی برابر اصل آقای احمدی نژاد است با تفاوت هایی که در صداقت و سلامت رفتار ایشان دیده می شود، البته وی مسئولیت فراگیر مانند آقای احمدی نژاد در آن دوره نداشته است، پس حوزه عملکرد وسیعی که بتواند در ان فعالیت داشته باشد، ندارد، ممکن است اصولگرایان به سمت او بروند ولی تصور نمی کنم. وقتی اصولگرایان ، آقای احمدی نژاد نامزد قطعی شان نباشد با ضریب احتمالی اندک، آقای جلیلی هم نمی تواند نامزد شان باشد. شخصیت های برجسته تری در درون اصولگرایان داریم که می توانند روی آنها متمرکز شوند، آقایان لاریجانی، ولایتی، قالیباف و باهنر که تجارب قابل توجهی دارند.
همه افراد در سال 92 حضور پیدا کردند ولی دقیقه 90 هر کدام راه خودشان را رفتند.
خطای مدیریتی شان بود که نتوانستند خوب مدیریت کنند، کاری که توسط اصلاح طلبان بین آقای روحانی و آقای عارف به راحتی مدیریت شد .البته به خاطر وجود شخصیت هایی مانند رئیس دولت اصلاحات و آقای هاشمی به عنوان چهره های موثر و پیشکسوت سیاست بود که صورت گرفت، اصولگرایان توان این کار را نداشتند، قدرت ایجاد این همدلی را نداشتند و کارشان به شکست انجامید و به آنها زیان وارد کرد. به هر حال نمی توان گفت چون در گذشته خطا کرده اند، در آینده هم خطا می کنند. ما اصلاح طلبان در سال 84 خطا کردیم، تکثر نامزد انتخاباتی ما را از عرصه تاثیرگذاری سیاسی خارج کرد، هر چقدر فریاد کشیدیم که روی یک نفراجتماع کنیم ، بسیاری از همفکران با ما همراهی نکردند و دچار نوعی تکثر در نامزدها شدیم . علیرغم اینکه رای اصلاح طلبانه ما در سال 84 تقریباً 50 درصد بیشتر از رای اصولگرایی بود ولی ما شکست خوردیم.
رای اصلاح طلبی در سال 84،بالغ بر 16 میلیون و رای اصولگرایی 10 میلیون بود. علیرغم این وزن بالاتر به دلیل کثرت نامزدهای انتخاباتی به وادی شکست کشانده شدیم و نتوانستیم از ظرفیت 16 میلیون رای خود، خوب استفاده کنیم. امروز تجربه های تلخ گذشته را پیش رو داریم . در سال 92 و 94 و در اثر آن عاقبت اندیشی ها و رعایت ها و استفاده از تجارب پیشین، عملکردمان را ساماندهی کردیم و به موفقیت رسیدیم. حضرت امیر می فرمایند: کسانی که از عبرت های روزگار درس بگیرند، و از آنچه که اتفاق افتاده، متنّبه باشند، و از فراز و فرودهایی که در روزگار رخ می دهد تجربه کسب کنند، این تجربه اندوزی و عقلانیت، آنها را از افتادن در شبهات و نابسامانی ها و مشکلات باز خواهد داشت.
آیا این را قبول دارید که جایگاه اصولگرایان سنتی توسط پایداری ها و افراطیون مصادره شده است؟ یعنی آن چهره معتدلی که اصولگرایان سنتی بین جامعه داشتند توسط این افراد از بین رفته است؟
اتفاقا عکس تحلیل شما رخ داده است، اصولگرایان معتدل، موفق شدند مرزبندی خود را با نیروهای رادیکال روشن کنند، این مرزبندی را ترسیم کردند، این جزء کارهای مثبت اصولگراها است. شما خلاف عرض بنده را می فرمایید، می گویید اصولگرایان معتدل توسط دلواپسان و رادیکال ها مصادره شدهاند، به هیچ عنوان انها مصادره نشدهاند.
یعنی همچنان محبوبیت دارند؟
بله محبوبیت دارند. البته یادمان باشد جریانات سیاسی، نبض کل جامعه را در اختیار ندارند، کل جریانات سیاسی چپ و راست، اصلاح طلب و اصولگرا، افراطی و معتدل ،همه و همه ، حتی گروه های سومی که بعضاً متولد می شوند، سهم شان از تاثیرگذاری مستقیم سیاسی در جامعه،کمتر از 30 درصد است.70درصد جامعه، تعلقات و وابستگیهای چپ و راست ندارند، دلبستگی های اصولگرایی و اصلاح طلبی ندارند، در بزنگاه های انتخاباتی ،با توجه به عملکرد دولت ها و مجالس پیشین، به جمع بندی و تصمیم می رسند و رای خودشان را به تناسب و به اقتضای شرایط، در صندوق به نفع اصلاح طلب یا اصولگرا می ریزند، جریانات سیاسی، اعم از اصلاح طلب و اصولگرا، تند و کند فرقی نمی کند، تنهادر ظرف تاثیر 30 درصدی تنفس م یکنند،اما انچه که در این رابطه مهم است و بخاطر ان قدرت دست به دست می شود ،انجایی است که بخش مهمی از وزن بزرگ اجتماعی 70در صدی فارغ از تعلقات، اهرم تعادل را به سمتی می چرخانند. البته با توجه به فائق بودن اصولگرایان در قدرتِ سیاسی غیر انتخابی کشور ،جامعه هم میل عمومیاش به سمت اندیشه اصلاحطلب است، اما این پدیدهای نیست که به صورت امری دائم بشود روی آن حساب کرد . جامعه با هیچ کسی عقد اخوت نبسته است و منافع ملی و فردی خود را نگاه می کند، مسائل معیشتی، خانواده و شهر وزندگی خود را نگاه می کند و به تناسب شرایط ، رای او جابجا می شود . رای اکثریت ، رای سیال است، رایی نیست که از قبل بشود روی آن حساب کرد .
البته ریشه اینکه ما نمیتوانیم این وضع اندک را ارتقا بدهیم، و از وزن 30 درصد بالاتر ببریم، چه اصلاح طلب و چه اصولگرا، به خاطر این است که هنوز نظام سیاسی ایران پدیدهای به نام «تحزب» و سیاست ورزی حزبی را رسمیت نبخشیده است، البته نه رسمیت «قانونی»! چون قانون وجود دارد، رسمیت «عرفی»، یعنی باور بزرگان نظام این باشد که توسعه و اداره درست کشور از دل این سیاست ورزی های حزبی باید شکل بگیرد و سامان پیدا کند. متاسفانه این جمع بندی در ارکان فوقانی قدرت شکل نگرفته است و این باور یک روز باید به وجود بیاید، همچنان که مطبوعات هم چنین وضعی را دارند؛ چون رسانه ها و مطبوعات همزاد احزاب هستند و تصویری از احزاب را دارند و ابزارهای موثر هستند برای پیشبرد اهداف احزاب، آنها هم چنین گرفتاری را دارند که "باور" نشده اند، حریمشان مورد احترام نیست .اساسا حریمی ندارند و به سادگی و با اندک بهانه ای با آنها برخورد می شود. الان نوع برخوردی که با نویسندگان، خبرنگاران و گزارشگران می شود ، معمولا مطابق با قوانینی است که اصلا در تناسب رعایت حال خبرنگار نیست، دیده شده همان برخوردی که با اشرار می شود با خبرنگار می شود.
عملکرد دولت را چگونه می بینید؟ توانسته به شعارهایش عمل بکند؟
در یک داوری ساده ، عامه شهروندان معمولا نمره خوبی به دولت نمی دهند چون انها در مباحث اقتصادی تنها به گرفتاری های زندگی و مشکلات روزمره نگاه می کنند . شهروندان به خاطر نوع مناسبات بین خود و دولت، تصور می کنند، دولت ها همواره منجی آنها هستند و مانند غریق نجاتی است که به سرعت باید آنها را از گرفتاری ها و منجلاب و مشکلات نجات دهد. واقعیت امر اینطور نیست، در کوتاه مدت این ، یک توقع فوق طاقت است.
نکته بعدی اینکه نقش دولت ها و حضورشان در کرسی قدرت مانند مسابقات امدادی است که گروهی می آیند و راهی را می روند و دیگری هم همان مسیر را در کلان برنامه ها ادامه می دهد. دولت ها اینطور هستند، یعنی طبق برنامه مسائل مردم را هدف گیری می کنند و دولت بعد به اقتضا زمان می آید و همان ماموریت ها را به عهده می گیرد، اصلاح و تقویت می کند و ادامه می دهد. ما در تاریخ 38 ساله بعد انقلاب، دولتی چون دولت نهم و دهم سراغ نداریم که بر سر کار آمده باشد در حالی که دولت پیشین سرزمین سوخته ای را به آن تحویل داده باشد، هیچ کدام از دولت های پیشین ما اینگونه نبودند. دولت دفاع مقدس، دولت مرحوم رجایی، دولت شورای انقلاب، دولت مرحوم بازرگان، اینها که حتی مبتنی بر تغییر رژیم قبل ، دولت تشکیل دادند، استحکاماتی، سرمایه هایی، پیشرفت ها، ظرفیت ها و توانمندی هایی از دولت پیشین به ارث بردند و سامان دادند. علیرغم اینکه به طور منطقی این باور وجود داشت که دستاوردی نباید تحویل می گرفتند. از آن که گذشتیم دولت دفاع مقدس ، دستاورد شورای انقلاب را به همراه داشت، دولت آقای هاشمی رفسنجانی دستاوردهای دولت دفاع مقدس را در اختیار گرفت، دولت اصلاحات آمد و دستاوردهای دوره سازندگی را در اختیار داشت و آقای احمدی نژاد همه دستاوردهای بزرگ دولت سازندگی و اصلاحات را در اختیار گرفت و آن فرصت های تاریخی فروش نفت در کف ایشان قرار داده شد، اما همه را بردند به سمت تباهی و سرزمین سوخته ای را تحویل دادند.
اگر وفق یک داوری صادقانه و عادلانه بخواهد قضاوتی نسبت به عملکرد دولت صورت گیرد، عملکرد دولت قابل قبول است . بخصوص از زاویه دیگری که برای مردم مکشوف نیست . بعضی اوقات برخی پدیدهها در شرایط عدم وجودش بیشتر حس می شود و آن این است که اگر این پیشرفت هایی که دولت آقای روحانی به کار بسته و نتیجه داده اگر نبود امروز ما در چه وضعیتی بودیم! از این زاویه دستاورد دولت دستاورد قابل توجهی است .اگرکاری صورت نگرفته بود، قیمتها افسارگسیخته بالا میرفت، ارز حتما بالای 7 هزار تومان بود، تورم فزاینده ای استخوان مردم را در هم شکسته بود، اعتماد ملی و پیوندهای روحی مردم از هم گسیخته شده بود . اینها آثار و برکاتی است که به چشم دیده نمیشود.
نقطه ضعف دولت را در چه می بینید؟
دولت نتوانسته است جوان گرایی کند چون دولت پیشین بسیاری نیروها که می توانستند در دستگاه دولت باشند از دست داد . دولت همیشه در ایران موتور توسعه بوده است، اینها باقی نماندند وهمه رفتند، دولت پیشین نیروهای کارآمدی که با ظرفیت بتوانند برخی موقعیتها را عهده دار باشند همه را از بین برد و همانطور که عرض کردم هم در ساحت منابع و هم در عرصه ذخایر و هم در حوزه نیروی انسانی ،با سرزمین سوخته مواجه شدیم . در نهادهای دولتی چهره قابل توجهی پیدا نمی کردید که بتواند در یک موقعیت برتری بنشیند .
بخش نیرومندی از نیروهای صلاحیت دار و کارآمد ، بر اثر سیاست های غلط دولت های نهم و دهم بیرون رفتند و من مطلع هستم بسیاری از مدیران و وزرا، در مقام به کارگیری آدمهای توانا و لایق به سراغ شان رفته اند و انها حاضر نشدهاند برگردند . رفتند در بخش خصوصی و گفته اند راحت تر زندگی می کنیم.
داستان دولت عبارت بود از بیماری که در حالت احتضار بود و طبیبی پیدا شد که فعلا از مرگ او را برهاند .
تا چه زمانی طول می کشد؟
باید امیدوار باشیم آقای روحانی دوره دوم اش را با موفقیت ادامه دهد، در پایان دوره دوم در سال 1400 شرایط شاید برگشته باشد به سال قبل از 84.
چرا اینقدر طولانی؟
طبیعت اداره کشورحداقل در امر اقتصاد این است که وقتی رشدی وجود داشته باشد و کسی آن را متوقف کرده باشد برای اینکه دوباره به آن رشد برسید، زمان می برد. مانند ماشینی که وقتی روشن میکنید در ابتدای حرکت ، ناگهان به سرعت 100 کیلومتر نمیرسید، 20 ثانیه، 1 دقیقه زمان می برد که وفق شرایط جاده و نوع رانندگی بتوانید سرعت را افزایش دهید و به یک نقطه مطلوب برسید، اگر این ماشین متوقف شد، دوباره باید همین سیر طی شود و این اتفاق در دولت افتاده و دولت نه تنها متوقف شده است که به یک سراشیبی هم برگشته است پایین و باید دوباره برگردد به آن نقطه.
اینکه کسی ادعا کند، مصیبتی که بر کشور در دولت نهم و دهم وارد شد، دو دهه گریبان ما را خواهدگرفت و ما را رها نخواهد کرد و گرفتاریهایش در راه خواهد بود، حرف گزافهای نگفتهایم.
کابینه آقای روحانی نیاز به خانه تکانی دارد؟
بله.
پس چرا ایشان اقدام نمی کند؟
محدودیت ها و معذوراتی وجود دارد. حتما آقای روحانی مصلحت اش نبوده که با مجلس پیشین، کابینه را تغییر دهد. شاید پارلمان جدید، همدلانه تر و راحت تر با او کار کنند. بی تردید برای دولت بعد دست به تغییرات جدّی خواهد زد.