ما چشممان به چشم همت دوخته شده و دستمان به دست خرازی است. ما با لبخند باکری ها شاد می شویم و با اشکهای گلستانه اشک می ریزیم و با اخم های کاوه هری دلمان می ریزد؛ اصلا ما عاشق سیلی خوردن از حاج احمد هستیم. برگرد حاج احمد،برگرد ببین دلمان برای صلابتت تنگ شده، برای اینکه بگوییم فرمانده مان حاج احمد است و بخزیم در پناه هیبت مردانه ات. ما دهه هفتادی ها اصلا قرارگذاشته ایم آرام نگیریم تا شرمنده نشویم. زخم خورده از زخم زبانیم و حسرت به دل از دیدار شهدا...اصلا درد ما شهدا هستند از نبودنشان ما هم سینه مان شیمیایی شده و از غبار فتنه نفسمان گرفته برای اهل کوفه نبودنمان هر روز طعنه می شنویم. ما را به #حزب اللهی بودن متهم می کنند...
ای توبه ام شکسته از تو کجا گریزم
ای در دلم نشسته از تو کجا گریزم
ای نور هر دو دیده بی تو چگونه بینم
ای گردنم ببسته از تو کجا گریزم از تو کجا گریزم...