سابقه مبارزات سیاسی و فعالیت های انقلابی وی به پیش از انقلاب باز می گردد. او در سال های آخر دهه بیست و اوایل ده سی شمسی، فعالیت مستمری در جریانات ملی شدن صنعت نفت در تهران و اصفهان داشت که البته بنیان سازمانی و منظمی نداشت. از این رو شد که در سال ۱۳۴۱ و پیش از جریان سخنرانی امام خمینی در قم، باتشکیل کانون دانشآموزان قم و همراه کردن محمد مفتح، پایه فعالیت های سیاسی سازمانی خود را بنیان نهاد.
نخستین نمود این فعالیت ها، سخنرانی وی در جشن مبعث دانشگاه تهران بود که به دنبال آن یک هسته مرکزی پژوهش درباره حکومت اسلامی برای نخستین بار تشکیل شد.
به دنبال این جریان و انتقال بهشتی-توسط ساواک- از قم به تهران، به پیشنهاد هیات های موتلفه و با داوری امام خمینی (ره)، شورای روحانیت و فقاهت شورای مرکزی موتلفه تشکیل شد. شورایی متشکل از آیات و حجج الاسلام محمد حسینی بهشتی، مرتضی مطهری، محی الدین انواری ومهدی مولایی.
پس از آن بود که آیت الله بهشتی به آموزش و پرورش رفت. مرکز اسلامی هامبورگ را در آلمان بنیان نهاد و به عنوان نماینده آیت الله بروجردی، مدتی در آلمان ساکن بود. با امام موسی صدر و امام خمینی (ره) دیدار داشت و پس از اینکه به ایران بازگشت، توسط ساواک به مدت پنج سال ممنوع الخروج شد.
در همین مدت بود که دوباره به آموزش و پرورش بازگشت. جلسات مکتب قرآن را برگزار کرد و به دلیل برگزاری همین جلسات، چند روزی به کمیته مشترک ضد خرابکاری رفت.
از آن پس جلسات مکتب قرآن دیگر ادامه نیافت و نخستین جرقه های تشکیل جامعه روحانیت مبارز زده شد. دکتر بهشتی در سال ۱۳۵۵ و پیش از پیروزی انقلاب، جامعه روحانیت را تشکیل داد. به همین منظور به آلمان و فرانسه و آمریکا سفر کرد و چهره های مختلفی از مبارزین آن سوی مرزها را با این تشکیلات انقلابی همراه کرد.
در عاشورای ۱۳۵۷، سخنرانی تند و تیزی در پاریس داشت که پس از بازگشت به ایران بازداشت شد و مدتی را در زندان گذراند. در همین اثنا بود که انقلاب به پیروزی رسید و نقش آفرینی اصلی بهشتی آغاز شد...
اسنادی از ملاقات با مقامات آمریکایی که هیچ گاه منتشر نشد
انقلاب اسلامی در بهمن ماه به پیروزی رسید. دولت موقت با انتصاب امام، مسئولیت اداره کشور را به عهده گرفت و جریان موسوم به نهضت آزادی و جبهه ملی، به عنوان نخستین کابینه انقلاب اسلامی، مسئول امور اجرائی و اداری در کشور شد. در همین گیر و دار بود که دانشجویان پیرو خط امام، به یکباره عزم تسخیر سفارت آمریکا کردند.
در سیزدهم آبان ماه ۱۳۵۸ سفارت آمریکا تسخیر شد و تمامی کارمندان آن، گروگان گرفته شدند.
مهندس بازرگان که از مخالفین صددرصدی این اقدام بود، استعفای خود را تقدیم کرد و به این ترتیب شورای انقلاب عهده دار امور کشور شد.
اما چیزی که در جریان تسخیر سفارت و استعفای دولت موقت، کمتر به آن توجه شده، انتشار اسناد به دست آمده از داخل سفارت آمریکا بود. اسنادی که نقش های مختلف و گاهی ناشناخته انقلابیون را برای عموم مردم روشن می سازد.
یکی از مهم ترین مصادیق این افراد و این اسناد، نقش مذاکره کنندگی آیت الله بهشتی با طرف آمریکایی است. سندی که علیرغم اصرار ایشان در زمان حیات شان، به طور کامل منتشر نشد و تنها بخشی از آن به سمع و نظر مردم رسید که به همین سبب سوء استفاده های زیادی نیز از آنها شد.
در همان روزهای نخستین تسخیر سفارت، دانشجویان پیرو خط امام، سندی را منتشر کردند که خبر از ملاقات شهید بهشتی با نماینده دولت آمریکا، درست در یک هفته پیش از سیزدهم آبان را می داد. طبق این سند بروس لینگن و هنری پرشت، در ساختمان سنا با دکتر سید محمد حسینی بهشتی دیداری داشته اند که اتفاقا در آن دیدار سخنان جالبی از زبان بهشتی درباره رابطه ایران و آمریکا به طرف مقابل زده شده است.
لینگن درباره این دیدار می گوید: ما سلام دولت آمریکا را تقدیم نمودیم و گفتیم که برای برقراری یک رابطه خوب، رسیدن به درک متقابل نیاز است. بهشتی اما درپاسخ، بر لزوم اینکه آمریکا حسن نیت خود را همراه حرف در عمل نیز نشان دهد تأکید نمود. اظهارحسن نیت تنها کفایت نمیکند. او سه زمینه اصلی مشکلات را برشمرد.
اول مسئله شاه بود... ایران نمیتواند تحمل کند که آمریکا و یا هرکشور دیگری از او حمایت کند.
انتقاد دوم او در زمینه قراردادهای تجاری بود...
او شنیده بود که مقدار زیادی از وجوه ایران در آمریکا توسط دادگاهها مسدود شدهاست. ضرورت دارد که دولت آمریکا با کمک برای حل این مشکلات حمایت خود را از ایران نشان دهد و نگرانی سوم او در زمینه قطعات یدکی، نظامی وتجاری بود...
او میدانست که قطعات یدکی به مقدار و سرعت لازم توسط آمریکا فراهم نمیشود.»
لینگن اما در ادامه اظهارات برشت را به طور کامل در سند نقل می کند و موضع خاص آمریکا در برقراری رابطه با ایران و البته عدم حمایت از شاه را نشان می دهد.
او در این باره این گونه می نویسد: «ما شاه را به عنوان یک مقام مسئول در ایران به رسمیت نمیشناسیم و از دولت موقت به رهبری بازرگان حمایت میکنیم...
به شاه تأکید کرده ایم که به هنگام اقامت در آمریکا هیچگونه فعالیت سیاسی نباید داشته باشد.»
تلاش بهشتی برای فهماندن اینکه بهبود روابط به نفع آمریکاست نه ایران
لینگن عکس العمل سکوت شهید بهشتی در این باره را به خوبی روایت می کند و می نویسد: «بهشتی اعتراضی به این مسئله نکرد، ولی بعدپرسیدکه پاسخ من در برابر شایعات مربوط به فعالیت سیا در کردستان و مناطق دیگر ایران چیست. من گفتم که این شایعات مطلقا بیاساس میباشند.»
پرشت درباره قراردادهای تجاری و قطعات یدکی و نظامی نیز قول همکاری مساعد به طرف ایرانی داد. وی در این باره به گونه ای سخن می گفت که هیچ مانعی بر سر راه پس گرفتن دارائی های ایران و ارسال قطعات نظامی به ایران وجود نخواهد داشت.
اما مهم ترین بخش این سند را باید نظریه ای دانست که لینگن در انتهای متن به آن اشاره کرده است. وی در این نظریه درباره بهشتی یک ارزیابی کلی داشته و می گوید: «بهشتی... سعی داشت به ما بفهماند که بهبود روابط بیشتر به نفع آمریکا بوده تا به نفع ایران. ایران انقلابی از حمایت و تفاهم آمریکا استقبال خواهدنمود ولی به هیچ وجه به آمریکا وابسته نخواهدبود.»
بندی که آنقدر در هیاهوی تسخیر سفارت و هوچی گری بخشی از بدنه نهضت آزادی و همراهان شان نادیده باقی ماند که بهشتی را به پای میز مصاحبه کشاند. او در این باره توضیحات مفصلی ارائه کرد و بارها از دانشجویان پیرو خط امام درخواست کرد که تمامی اسناد مربوط به فعالیت ها و جلسات وی را منتشر کنند تا شائبه هرگونه ارتباط مشکوک وی با آمریکا را از اذهان عمومی بزداید. اما چنین اتفاقی هیچگاه رخ نداد.
شاید همین ها بود که امام خمینی(ره) او را شهید مظلوم نامید: «ایشان(آیت الله بهشتی) را من بیست سال بیشتر میشناختم. مراتب فضل ایشان و مراتب تفکر ایشان و مراتب تعهد ایشان بر من معلوم بود و آنچه که من راجع به ایشان متأثر هستم، شهادت ایشان در مقابل او ناچیز است و آن مظلومیت ایشان در این کشور بود. »