به گزارش مشرق، به نقل از نیویورک تایمز، پس از تیراندازی گستردهای که در روز 12 ژوئن در اورلاندوی آمریکا و در یک باشگاه شبانه صورت گرفت شایعاتی در جامعه ایالات متحده رواج پیدا کرد. این شایعات حاکی از این است که در پشتپرده قتل 49 نفر از قربانیان این حادثه توطئهای وجود دارد. بر اساس این شایعات که میان مردم آمریکا دست به دست میشوند مکرراً از عبارت «پرچم های دروغین» استفاده شده است.
این یک عبارت رمزگونه است که توسط نظریه پردازان توطئه مطرح شده و برای اشاره به این باور استفاده میشود که دولت یک حادثه یا کشتار جمعی را اجرا و مدیریت میکند و اخبار و اطلاعاتی که میان عوام مردم و از طریق رسانهها پراکنده میشوند کاملاً دروغ است.
بر اساس این نظریه، قربانیان این حادثه «بازیگران بحران» محسوب میشوند و بدین منظور به کار گرفته شدهاند تا این داستان را بهعنوان پیشنویسی برای کنترل سختتر و محدودیت بیشتر سلاح گرم توسط دولت آمریکا مطرح نمایند.
در واقع مردم آمریکا بر این باورند که این حادثه یک کشتار جمعی نبوده و تنها عملیاتی با اهداف سیاسی بوده است.
گاهی اوقات بهراحتی میتوان این گونه نظریات را رد کرد و بدین نتیجه رسید که نظریه مذکور حاصل فعالیت اذهان مریض و پارانویایی یک جامعه است که شدیداً نسبت به دولت حاکم و اقدامات آن بیاعتماد هستند، با وجود این، چنین نظریههایی بسیار فراگیر هستند. خیلی دشوار است تا بتوان متوجه شد که چهتعداد از افراد یک جامعه این نظریه را باور دارند اما یک جستجوی ساده درباره نظریه پرچمهای دروغین در یوتیوب حدود 700 هزار مورد مرتبط با این موضوع را به شما نشان میدهد.
تاریخچه اصطلاح پرچمهای دروغین به دوران جنگهای دریایی بازمیگردد که کشتیها یک پرچم دروغین را بالا میکشیدند تا هویت و ماهیت واقعی خود را پنهان سازند و از این طریق دشمنی را که به آنها نزدیک میشود فریب دهند. اما امروزه این اصطلاح در مورد یک اقدام فریبکارانه به کار می رود.
نظریه پردازان توطئه از این برچسب برای تیراندازیای که در سال گذشته توسط یک زن و شوهر در سن برناردینوی کالیفرنیا اتفاق افتاد و جان 14 تن را گرفت، همچنین حادثهای که در سال 2012 در دبستان ابتدایی سندی هوک در نیوتاون اتفاق افتاد و جان 26 نفر را گرفت، و حملهای که در سال 2007 به ویرجیاناتک در بلکبرگ صورت گرفت استفاده کردهاند.
اصطلاح پرچمهای دروغین، حادثه تروریستی 11 سپتامبر را هم در بر گرفته بود.
جس واکر نویسنده کتاب «پارانویای ایالات متحده: یک نظریه توطئه» به این نکته اشاره کرده است که انسانها بهدنبال یافتن برخی الگوها و روایت برخی داستانها هستند. کاملاً مشخص است که این گونه توطئهها غیرممکن نیستند ولی امکان این امر نیز وجود دارد تا به چنین نظریاتی دامن زده شود. علیرغم اینکه این داستانها و روایتها ممکن است عجیب و غریب باشند ولی میتوانند مفهومی از آرامش و آسایش را در دنیای بیروح انسان وارد نمایند.
این یک عبارت رمزگونه است که توسط نظریه پردازان توطئه مطرح شده و برای اشاره به این باور استفاده میشود که دولت یک حادثه یا کشتار جمعی را اجرا و مدیریت میکند و اخبار و اطلاعاتی که میان عوام مردم و از طریق رسانهها پراکنده میشوند کاملاً دروغ است.
بر اساس این نظریه، قربانیان این حادثه «بازیگران بحران» محسوب میشوند و بدین منظور به کار گرفته شدهاند تا این داستان را بهعنوان پیشنویسی برای کنترل سختتر و محدودیت بیشتر سلاح گرم توسط دولت آمریکا مطرح نمایند.
در واقع مردم آمریکا بر این باورند که این حادثه یک کشتار جمعی نبوده و تنها عملیاتی با اهداف سیاسی بوده است.
گاهی اوقات بهراحتی میتوان این گونه نظریات را رد کرد و بدین نتیجه رسید که نظریه مذکور حاصل فعالیت اذهان مریض و پارانویایی یک جامعه است که شدیداً نسبت به دولت حاکم و اقدامات آن بیاعتماد هستند، با وجود این، چنین نظریههایی بسیار فراگیر هستند. خیلی دشوار است تا بتوان متوجه شد که چهتعداد از افراد یک جامعه این نظریه را باور دارند اما یک جستجوی ساده درباره نظریه پرچمهای دروغین در یوتیوب حدود 700 هزار مورد مرتبط با این موضوع را به شما نشان میدهد.
تاریخچه اصطلاح پرچمهای دروغین به دوران جنگهای دریایی بازمیگردد که کشتیها یک پرچم دروغین را بالا میکشیدند تا هویت و ماهیت واقعی خود را پنهان سازند و از این طریق دشمنی را که به آنها نزدیک میشود فریب دهند. اما امروزه این اصطلاح در مورد یک اقدام فریبکارانه به کار می رود.
نظریه پردازان توطئه از این برچسب برای تیراندازیای که در سال گذشته توسط یک زن و شوهر در سن برناردینوی کالیفرنیا اتفاق افتاد و جان 14 تن را گرفت، همچنین حادثهای که در سال 2012 در دبستان ابتدایی سندی هوک در نیوتاون اتفاق افتاد و جان 26 نفر را گرفت، و حملهای که در سال 2007 به ویرجیاناتک در بلکبرگ صورت گرفت استفاده کردهاند.
اصطلاح پرچمهای دروغین، حادثه تروریستی 11 سپتامبر را هم در بر گرفته بود.
جس واکر نویسنده کتاب «پارانویای ایالات متحده: یک نظریه توطئه» به این نکته اشاره کرده است که انسانها بهدنبال یافتن برخی الگوها و روایت برخی داستانها هستند. کاملاً مشخص است که این گونه توطئهها غیرممکن نیستند ولی امکان این امر نیز وجود دارد تا به چنین نظریاتی دامن زده شود. علیرغم اینکه این داستانها و روایتها ممکن است عجیب و غریب باشند ولی میتوانند مفهومی از آرامش و آسایش را در دنیای بیروح انسان وارد نمایند.