به گزارش مشرق، یک نفس و بدون پاراگراف. حرفهای آنتونیو کونته را باید بخوانیم، برای اینکه بدانیم جدل تیم ملی و باشگاهها جهانی است، پایانناپذیر و بینتیجه. آخرش هیچ کس نمیفهمد این فوتبال باشگاهی است که فوتبال اصلی است یا فوتبال ملی همه چیز است و نتیجه نهایی فوتبال.
«من هیچ کس را در کنار خودم نمیدیدم؛ رسانه، هیچ کس. این جنگ کونته علیه همه بود. من همیشه برای منافع تیم ملی ایتالیا جنگیدم نه برای خودم. راستش را بخواهید من هیچ حامی در این تیم نداشتم. تصمیم خود برای ترک ایتالیا را چند وقت پیش گرفتم. این را انکار نمیکنم که در مقطعی من دوست داشتم از فرصتم برای ادامه دادن به کارم در این تیم استفاده کنم. با این حال اتفاقاتی در این تیم برای من رخ داد که نمیتوانستم چشمم را روی آنها ببندم. من با تمام وجودم جنگیدم تا بتوانم تاریخ فینال جام حذفی را جلو بکشم و با بازیکنانم کار کنم چون شانسمان را برای تحقق یک هدف بزرگ زیاد میدیدم. تنها امید ما این بود که مثل یک ماشین جنگی کوچک کار کنیم. فکر هم میکنم که امروز توانستیم این را ثابت کنیم. امیدوارم که توانسته باشیم تأثیری ماندگار از نظر عشق به تیم ملی و پیراهن تیم ملی ایتالیا را ایجاد کنیم. تلاش کردیم تا این پیام را به همه منتقل کنیم و امیدوارم که با وجود حذفمان توانسته باشیم این کار را انجام داده باشیم.»
کونته هرگز موفق نشد در برنامه بازیهای کالچو دست ببرد یا میلان و یوونتوس را قانع کند که با تیم ملی همکاری کنند. جدلی که بین کارلوس کیروش و باشگاههای ایرانی پدید آمده، یکی از صدها جدل اینچنینی در فوتبال است، بیپایان و بینتیجه. تمام کسانی که میخواهند با بزرگنمایی فوتبال ملی و ترغیب احساس ملی، باشگاهها را صاحب اهمیت درجه دوم کنند اشتباه میکنند و تمام کسانی که فوتبال باشگاهی را اوج تلقی میکنند نیز، این همه شور ملی را در فوتبال نادیده میگیرند. راه میانهای هم اغلب پیدا نمیشود. منافع تیم ملی و باشگاهها گره خورده نیست و هر کدام میخواهند راه خود را انتخاب کنند. این جدل جهانی و حلنشدنی است.
در مصاحبه کونته همه چیز هست. دغدغه بیچارهکننده مربیان ملی که باید بدون تمرین تیم بسازند. آن سو باشگاهها هستند که سرمایهگذاری دیوانهوار خود را در خطر میبینند و اردوهای بلندمدت تیم ملی میتواند گرفتارشان کند. در این میان اما کونته بیش از آنکه از باشگاهها گله کند، با فدراسیون فوتبال ایتالیا و رییسش –تاوکیو- بحث دارد که چرا نتوانسته برنامههایش را اجرایی کند. واقعیت این است که شاید اگر کونته فرصت بیشتری برای تیم ساختن داشت، از آلمان هم رد میشد و تیم باشکوهش را که وابستگیاش به تیم بودن حتی بیش از وابستگیاش به بوفون بود به موفقیت بزرگتری میرساند اما باشگاهها ستارههایشان را از سر راه پیدا نکردهاند.
این مساله در فوتبال ایران یک تبصره کلیدی دارد، اینکه کیفیت تمرینها در باشگاهها کیفیت قابل اعتنایی نیست و کیروش حق دارد بیش از کونته برای برگزاری اردوهای بلندمدت برنامه بریزد اما این حق کیروش به معنای این نیست که مثلا برانکو ایوانکوویچ تیمش را دودستی به کیروش تقدیم کند. جدل بیپایان است و بینتیجه. آخرش هیچ کس نمیفهمد کدام گزینه را باید تیک بزند.
«من هیچ کس را در کنار خودم نمیدیدم؛ رسانه، هیچ کس. این جنگ کونته علیه همه بود. من همیشه برای منافع تیم ملی ایتالیا جنگیدم نه برای خودم. راستش را بخواهید من هیچ حامی در این تیم نداشتم. تصمیم خود برای ترک ایتالیا را چند وقت پیش گرفتم. این را انکار نمیکنم که در مقطعی من دوست داشتم از فرصتم برای ادامه دادن به کارم در این تیم استفاده کنم. با این حال اتفاقاتی در این تیم برای من رخ داد که نمیتوانستم چشمم را روی آنها ببندم. من با تمام وجودم جنگیدم تا بتوانم تاریخ فینال جام حذفی را جلو بکشم و با بازیکنانم کار کنم چون شانسمان را برای تحقق یک هدف بزرگ زیاد میدیدم. تنها امید ما این بود که مثل یک ماشین جنگی کوچک کار کنیم. فکر هم میکنم که امروز توانستیم این را ثابت کنیم. امیدوارم که توانسته باشیم تأثیری ماندگار از نظر عشق به تیم ملی و پیراهن تیم ملی ایتالیا را ایجاد کنیم. تلاش کردیم تا این پیام را به همه منتقل کنیم و امیدوارم که با وجود حذفمان توانسته باشیم این کار را انجام داده باشیم.»
کونته هرگز موفق نشد در برنامه بازیهای کالچو دست ببرد یا میلان و یوونتوس را قانع کند که با تیم ملی همکاری کنند. جدلی که بین کارلوس کیروش و باشگاههای ایرانی پدید آمده، یکی از صدها جدل اینچنینی در فوتبال است، بیپایان و بینتیجه. تمام کسانی که میخواهند با بزرگنمایی فوتبال ملی و ترغیب احساس ملی، باشگاهها را صاحب اهمیت درجه دوم کنند اشتباه میکنند و تمام کسانی که فوتبال باشگاهی را اوج تلقی میکنند نیز، این همه شور ملی را در فوتبال نادیده میگیرند. راه میانهای هم اغلب پیدا نمیشود. منافع تیم ملی و باشگاهها گره خورده نیست و هر کدام میخواهند راه خود را انتخاب کنند. این جدل جهانی و حلنشدنی است.
در مصاحبه کونته همه چیز هست. دغدغه بیچارهکننده مربیان ملی که باید بدون تمرین تیم بسازند. آن سو باشگاهها هستند که سرمایهگذاری دیوانهوار خود را در خطر میبینند و اردوهای بلندمدت تیم ملی میتواند گرفتارشان کند. در این میان اما کونته بیش از آنکه از باشگاهها گله کند، با فدراسیون فوتبال ایتالیا و رییسش –تاوکیو- بحث دارد که چرا نتوانسته برنامههایش را اجرایی کند. واقعیت این است که شاید اگر کونته فرصت بیشتری برای تیم ساختن داشت، از آلمان هم رد میشد و تیم باشکوهش را که وابستگیاش به تیم بودن حتی بیش از وابستگیاش به بوفون بود به موفقیت بزرگتری میرساند اما باشگاهها ستارههایشان را از سر راه پیدا نکردهاند.
این مساله در فوتبال ایران یک تبصره کلیدی دارد، اینکه کیفیت تمرینها در باشگاهها کیفیت قابل اعتنایی نیست و کیروش حق دارد بیش از کونته برای برگزاری اردوهای بلندمدت برنامه بریزد اما این حق کیروش به معنای این نیست که مثلا برانکو ایوانکوویچ تیمش را دودستی به کیروش تقدیم کند. جدل بیپایان است و بینتیجه. آخرش هیچ کس نمیفهمد کدام گزینه را باید تیک بزند.