تری کلورس، پرچمی سه رنگ که در ویترین فرهنگی – فلسفی کشور روشنگری های ذهنی – عینی، منادی برابری، نژادی و عدالت است، حتی اگر در خیابان های شهر رویت نشود و مردم در حسرت داشتنشان مانده باشند، مهم ویترینی است که از پاریس زخم خورده مقابل تروریسم بین المللی، یک شهر معصوم ساخته و مردمی که گویا جز وقت گذرانی در کافه های دنج و تاریک و دودی، کار دیگری بلد نیستند.
مردم در جشن های خیابانی از دیدیه دشان می گویند، کاپیتانی که در آخرین میزبانی فرانسه جام قهرمانی را بالای سر برد و زیدان جوان در کنارش لبخند می زد، او اکنون سرمربی موفق تیم ملی فوتبال فرانسه است اما به تنهایی قادر نبوده و نیست تا فرانسه را به حمله آخر ترغیب کند و اتحاد تازه ایجاد شده در فوتبال ملی کشورش را برگ برنده فینال جلوه دهد.
دشان در نشست خبری فردای صعود به فینال از گریژمان گفت و نقش غیر قابل انکار او در موفقیت های فرانسه در یورو 2016، اما آنچه که از خاطر هیجان زده دیدیه خارج شده بود، نقش یک دایناسور با تجربه بود که بر خلاف گذشته، این بار وظیفه اش را به درستی انجام داده است.
مشخص است که ماجرای UNIS تا چه حد برای فرانسه مهم است، آنها، منظورم مقامات و مدیران کشور فرانسه است، از یورو 2016 نه این که قهرمانی نخواهند، اما خیلی جلوتر از آن، یک چیز بیشتر نمی خواهند: اتحاد!
و فوتبال این هدیه زیبا را به حاکمان فرانسه تقدیم می کند. همین فوتبالی که معمولا مهم نیست، اکنون به بهترین ابزار برای ترویج اتحاد مردم فرانسه در همه شهرهای بزرگ این کشور تبدیل شده است و البته این سناریو یک قهرمان پا به سن گذاشته لازم دارد که به رغم روزگار و بدبیاری ها و کنایه هاف هنوز هم می دود و هنوز هم فرانسه را دوست دارد.
وقتی پلاتینی، نقش اول این تئاتر بود، لو پاریسین نوشت: افتخار به دست آمده به کدام بخش فرانسه تعلق دارد؟ اعراب، سیاه ها یا سفیدها؟
اوضاع تا این حد برای حاکمان فرانسه خراب بود و شاید در آن روزهای سیاه نتیجه اخلاقی عملکرد رسانه ها اتفاقا بی اهمیت بودن فوتبال بود، اما سالها گذشت تا فرانسه هم مثل انگلیس متوجه شد که رسانه، بخشی از فوتبال حرفه ای است و قرار نیست هر راستی منتشر شود یا هر دروغی منتشر نشود، این بود که فرانس فوتبال در آخرین چاپ خود پیش از آغاز یورو 2016 در حالی که خیابان های پاریس، بوردو، لیون و مارسی مملو از معترضان به سیاست های غلط حکومت بود و بوی تعفن زباله های جمع آوری نشده مردم را آزار می داد، نوشت: فرانسه زیبا آماده پذیرایی از جهان است، امنیت، آرامش، زیبایی و یک تاریخ پر از فرهنگ و هنر با فوتبال دست همکاری داده اند. منتظر شما هستیم!
ماجرای تیم ریموند دومنک و درگیری های داخلی تیم ملی فوتبال فرانسه فقط یک بی احتیاطی در کاروان ورزشی نبود، توهین نژادپرستانه به سیاه پوست های عضو تیم ملی این بلا را در جام جهانی 2010 آفریقای جنوبی بر سر فرانسه آورد. لیلیان تورام فردای همان روز به جرم اظهار نظر تحریک آمیز علیه دولتمردان فرانسوی و تایید وجود نژادپرستی در شهرهای مهم فرانسه به سازمان اطلاعاتی فرانسه فراخوانده شد و سزای عمل او خانه نشینی برای همیشه بود.
اکنون هم قرار نیست، همه چیز گفته شود، رسانه های فرانسه به خصوص در بخش ورزشی رویه ای غیر قابل تحمل در پیش گرفته اند و اهالی فن به خوبی دلیل فضای گل و بلبل این روزهای روزنامه های فرانسه را می دانند.
دومنیک فیفیلد خبرنگار اعزامی گاردین از شهر مارسی در ادامه گزارش تحلیلی خود می نویسد: دشان از اورا استفاده کرد، یک ستاره پا به سن گذاشته که هیچ دلیل منطقی برای پر کردن جای ده ها گزینه جوان و خوب دیگر برای آن وجود ندارد جز این که او نماد اتحاد و تعصب در فوتبال فرانسه باشد.
بیهوده نیست که اورای 35 ساله، کسی که چند سال پیش از سوی نسل گذشته فوتبال ملی فرانسه لقب دایناسور گرفته بود، در بیش از 5 تبلیغ بازرگانی و فرهنگی حضور دارد و در یکی از مشهورترین آنها با لبخندی هالیوودی می گوید: سیاه و سفید مهم نیست، همه برای فرانسه!
لحظه ثبت شده از اشک اورا هنگامی که نام فرانسه را چند بار پشت سر هم بر زبان می آورد آنقدر این روزها برای فرانسوا اولاند اهمیت دارد که حتی به خاطر پخش دوباره سخنان اورا، مراسم زنده یک جلسه سیاسی از شبکه فرانس 24 قطع و این ماجرا چندین و چند بار پخش می شود، گویا، اورا، این دایناسور در نقش پدر دلسوز فوتبال فرانسه، بیش از همه مردان تاریخ این کشور قدرت ایجاد اتحاد دارد. جالب است که اورا حتی در مصاحبه با لوپاریسین تلویحا از اصناف گوناگون می خواهد دست از اعتصاب بردارند و به فرانسه کمک کنند.