گروه فرهنگ و هنر مشرق - امسال هجده تیر که همزمان است با وفات مهدی آذر یزدی و نام روز ادبیات کودک و نوجوان را خود یدک میکشد. متفاوت از سالهای دیگر برگزار میشود و برنامههای آن صرفا مخصوص کودکان و متخصصان این حوزه نیست. چون موزهی هنرهای معاصر، نمایشگاهی با عنوان «کارنامه» برگزار کرده و در آن، تاریخچهی فرهنگ دیداری کودکان ایرانی را از سال 1330 تا 1360 با کلی مجله و جلد کتاب و حتی فیلم و صداهای قدیمی، مرور کرده است. این نمایشگاه آثار ارزشمند زیادی دارد و کلی خاطره برای افراد مختلف زنده میکند و حتی میتواند منبع الهام کسانی که دستاندرکار کتاب کودک هستند،
باشد. مهمتر اینکه به خاطر آن همه رنگ و صدا برای بچههای کوچک امروزی هم جذاب است. غیر از تمام اینها، با دیدن این نمایشگاه میشود فهمید در گذشته بچهها چه کتاب هایی میخواندهاند اما برگزاری این نمایشگاه مهم چندان خبری نشده و به نظر میرسد هنوز بسیاری از افراد از برگزاریاش بیاطلاع هستند وگرنه شلوغتر از اینها میشد. با این حال، ما در این چهار صفحه هم مروری بر ادبیات کودک و نوجوان داریم و هم نقدی بر نمایشگاه کارنامه.
مرد دست پسر کوچکش را که مشغول دیدن یکی از انیمیشنهای نورالدین زرین کلک است، میگیرد و جلوی قفسهی کتابهای کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان میآورد و میگوید: «این کتاب «مهمانهای ناخوانده» را میّبینی؟ وقتی مدرسه میرفتم یک روز معلممان این کتاب را آورد و خواند. بعد از آن هیچ وقت پیدایش نکردم. نمیدانی چقدر خوشحالم که الان دارم کتاب گمشدهام را میبینیم» پسر بچه هفت هشت سالی بیشتر نداشت. این کتاب و بسیاری دیگر از کتابهای بخش گالری کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان در نمایشگاه «کارنامه» را ندیده بود. با این حال برایش جذاب بود و پای به پای پدرش میرفت تا ببیند او از کدام کتابها خاطره دارد. مرد هم با حوصله برایش تعریف میکرد.
خیلیهای دیگر هم همین ماجرا را داشتند. شاید بچههایشان آمده بودند که روزگار خودشان را با پدر و مادرهایشان و چه بسا پدربزرگ و مادربزرگهایشان مقایسه کنند و ببینند که تصویرگریهای کتابهای خودشان جذابتر است یا آن قدیمیترها. در این نمایشگاه گاهی صدای شوخی و بازی و خنده هم زیاد و بلند میشود. عجیب هم نیست. این نمایشگاه برای مرور گذشتهای است که همهی ما در شرایط متفاوت آن را درک کردهایم.
*وقتی هیچ کس ندید و نشنید
تجربه نشان داده زمان باید بگذرد تا به کتاب خوب، تصویرگری خوب و نمایشگاه خوبی دست پیدا کنیم که از دیدن و خواندنش خستگیمان در برود. حالا موزهی هنرهای معاصر از روز پنجم خرداد در نه گالری نمایشگاهی را با عنوان «کارنامه، فرهنگ دیداری کودکان ایرانی، 1360-1330» برگزار کرده که اتفاقا هم خوب است و هم جذاب اما تقریبا هیچ خبر خاصی از برپایی این نمایشگاه نشد، جز همان خبرهای عموماً تکراری که در خبرگزاریها اعلام میشود. در حالی که این نمایشگاه صرفاً برای اهالی رسانه نیست.
اگر شما هم در یکی از همین روزهای گرم تابستان خودتان را به نمایشگاه برسانید، بیشتر از همه با آدمهایی مواجه میشوید که پاتوقشان گالریهای آن اطراف و خود موزهی هنرهای معاصر است و البته تک و توک معلمها یا فعالان این حوزه. یک بار هم که کار حرفهای و منسجمی مثل این نمایشگاه برگزار میَشود و برای دیدنش حداقل باید دو سه ساعتی وقت گذاشت، هیچ کس خبردار نمیشود و بیلبوردی در سطح شهر برای آن به نمایش در نمیآید.
این را یکی از معلمهایی که با همکارانش به آنجا آمده، هم میگوید. آنها مدام از همهی کتابها عکس میگیرند و با یکدیگر پچ پچ میکنند که «نگاه کن. چقدر کتابهای درسی آن موقع قشنگ بوده ... با این همه رنگ و شعر و خط زیبا. حالا کتباهای ما فقط پر از داده است. اصلا بچهها هیچ اشتیاقی برای خواندنشان ندارند. اگر بچههای امروز آن موقع بودند، بهتر از اینها درس میخواندند» شاید این نمایشگاه به نوعی تخصصی باشد و قطعاً پیدا کردن آن همه منبع قدیمی کار سختی است اما مسئله اینجاست که کمتر کسی قدر این زحمات را میداند؛ اصلا کمتر کسی از برپاییاش خبردار میشود.
*حرفهای تاریخی و جذاب کارنامه
بعد از ورود به نمایشگاه آن هم با پنج هزار تومان ورودی ( و البته تخفیف دانشجویی) ابتدا میتوان مروری بر تاریخ مهمترینها و اولینهای ایران از سال 1330 تا 1357 داشت، آن هم با یک طراحی متفاوت. اصلا در کمتر از نیم ساعت میتوان با بالا گرفتن سر و نفس کشیدن در هوای گرم موزهی هنرهای معاصر، تاریخ تمام این سالهای طولانی را خواند و خیلی وقتها حتی هیجان زده شد و بین اتفاقهای مختلف آن ارتباط برقرار کرد؛ مثل اینکه در سال 1300 شورای عالی معارف، آموزش و پرورش را همگانی کرد و در سال 1302 کتاب «الفبای آسان» جبار باغچهبان منتشر شد. 1303 اولین مدرسهی ناشنوایان در تبریز اولین کودکستان با نام «باغچهی اطفال» تأسیس شد. در سال 1306 کتابهای درسی بهاری و زنگ تندرستی (ورزش) در مدارس اجباری شد. در سال 1312 هم قانون آموزش رایگان در دبستانهای دولتی تصویب شد و ...
خواندن این تاریخها تا زمان پیروزی انقلاب نشان میدهد که ما چه روزگار پر فراز و نشیبی را طی کردهایم و چقدر عجیب که در بعضی سالها با کلی نقشهای مهم در حوزههای مختلف خصوصا کودک و نوجوان مواجه بودیم و در بعضی سالها هم چقدر همه چیز در رکود سپری شده است.
بعد از آن نوبت به هشت گالری باقیماندهی نمایشگاه میرسد که در اولین آن، تصویرگریها و کتابهای مختلف از «موش و گربه» عبید زاکانی جا خوش کردهاند. تازه، میتوان در شهر فرنگ همین جا کلی عکس از بچههای خارجی در کلاسهای درس دید و بین تمام پیشرفتهای امروزی یادی از آن قدیمها کرد. فقط اگر باز هم گرمای زیاد اعصاب کافی برای تجربه کردن این هیجان را باقی بگذارد.
در گالری سوم که مخصوص پیشگامان دههی 1330 است، دوران تازهای از تاریخ دیداری کودکان نشان داده شده آن هم به خاطر تلاش کسانی مثل محمد جوادیپور و لیلی تقیپور، چرا پیشگامان؟ چون در همان سالها بود که مجلههای تخصصی کودکان با هدف سرگرم کردن آنها، همزمان با فعالیتهای انتشارات فرانکلین برای تولید کتابهای درسی و ادبی شروع به کار کردند. در گالری چهارم که عنوانش هست : «شرق و غرب» تازه میتوان فهمید که فرهنگ آمریکایی چطور در ذهن کودکان ما جاخوش کرد و محصولات والت دیزنی به سینماها و کتابها و حتی مجلات راه پیدا کرد. همزمان با آن انتشارات پروگرس مسکو هم ایدئولوژیهای چپ گرا را با انتشار کتابهایش بین بچهها رایج میکرد. طرح جلدهای رنگی و شاد و جذاب این بخش، نشان میدهد که چطور دست و پای بچههای آن دوره برای خواندن این کتابها سست میشده است.
بعد از گالری «ساخت ایران»، نوبت به گالری «تولد کانون» میرسد که یکی از جذابترین بخشهای نمایشگاه است. اینجا میَشود اسم کلی شاعر و نویسندهی بزرگ را روی جلد کتابهای کودکان پیدا کرد و حتی پوستر فیلمها و چند انیمیشن را هم نگاه کرد. بعد از آن آثار فرشید مثقالی به نمایش گذاشته شدهاند که تصویرگریهای آن زمانش هم هنوز دیدنی هستند. اصلا هر کس که اهل کتاب است باید اسم فرشید مثقالی را به خاطر آثارش در ذهن ثبت کند. کمی جلوتر بعنی در گالری هشتم «تصویرسازیهای مذهبی» به نمایش گذاشته شدهاند که اینجا هم بیشتر از همه باید به سراغ آثار علی اکبر صادقی رفت. بچههای دههی 50 با آثار او خاطرات زیادی دارند. آخرین بخش نمایشگاه، گالری شمارهی نه یعنی «دوران تازه، الگوی تازه» است. عکسها و فیلمهای این بخش نشان میدهد که کودکان و نوجوانان در آن دوره چه میکردهاند و چقدر در اجتماع حضور داشتهاند. «کارنامه» با تصویری از «شهرموشها» تمام میشود؛ برنامهای عروسکی که هم بسیاری از پدر و مادرها با آن خاطره دارند و هم بچههای آنها، شاید فقط دههی هشتادیها باشند که با «شهر موشها» مأنوس نیستند.
*دیدن کارنامه به چه کار میآید؟
اسم کارنامه که میآید، خواهی نخواهی دلهره هم همراهش میآید اما در این نمایشگاه نباید هیچ ترس و نگرانی به دل راه داد. اینجا آن قدر کتاب و فیلم خوب هست که اصلا نمیشود بیخیال از کنارش گذشت. آنها تبلیغ نکردهاند ولی شما اگر وقت دارید حتما سری به این نمایشگاه بزنید. حتی اگر میخواهید به تهران بیایید، تا قبل از 25 مرداد خودتان را برسانید. به گزارش همشهری جوان، علاوه بر تمام این جذابیتها، یک مزیت مهم نمایشگاه کارنامه این است که تازه میفهمیم آن کتابهایی که نویسندگان و مترجمان مهم ما میگویند کودکیهایشان با آنها گذشته، دقیقا چه شکلی بودهاند و در چه زمانی منتشر میشدهاند. ما در ه.ج و در صفحهی «انسانها و کتابها» کم از سر «کتابهای طلایی» و مجلهی «کیهان بچهها» صحبت نکردهایم. با دیدن این نمایشگاه ذهنتان منسجم میشود که مهمانان این صفحه، دقیقاً از کدام برههی زمانی و کدام کتابها صحبت کردهاند. خدا را چه دیدید، شاید شما هم به سراغ این کتابها رفتید و در حافظهی تاریخی آنها شریک شدید.
باشد. مهمتر اینکه به خاطر آن همه رنگ و صدا برای بچههای کوچک امروزی هم جذاب است. غیر از تمام اینها، با دیدن این نمایشگاه میشود فهمید در گذشته بچهها چه کتاب هایی میخواندهاند اما برگزاری این نمایشگاه مهم چندان خبری نشده و به نظر میرسد هنوز بسیاری از افراد از برگزاریاش بیاطلاع هستند وگرنه شلوغتر از اینها میشد. با این حال، ما در این چهار صفحه هم مروری بر ادبیات کودک و نوجوان داریم و هم نقدی بر نمایشگاه کارنامه.
خیلیهای دیگر هم همین ماجرا را داشتند. شاید بچههایشان آمده بودند که روزگار خودشان را با پدر و مادرهایشان و چه بسا پدربزرگ و مادربزرگهایشان مقایسه کنند و ببینند که تصویرگریهای کتابهای خودشان جذابتر است یا آن قدیمیترها. در این نمایشگاه گاهی صدای شوخی و بازی و خنده هم زیاد و بلند میشود. عجیب هم نیست. این نمایشگاه برای مرور گذشتهای است که همهی ما در شرایط متفاوت آن را درک کردهایم.
*وقتی هیچ کس ندید و نشنید
تجربه نشان داده زمان باید بگذرد تا به کتاب خوب، تصویرگری خوب و نمایشگاه خوبی دست پیدا کنیم که از دیدن و خواندنش خستگیمان در برود. حالا موزهی هنرهای معاصر از روز پنجم خرداد در نه گالری نمایشگاهی را با عنوان «کارنامه، فرهنگ دیداری کودکان ایرانی، 1360-1330» برگزار کرده که اتفاقا هم خوب است و هم جذاب اما تقریبا هیچ خبر خاصی از برپایی این نمایشگاه نشد، جز همان خبرهای عموماً تکراری که در خبرگزاریها اعلام میشود. در حالی که این نمایشگاه صرفاً برای اهالی رسانه نیست.
اگر شما هم در یکی از همین روزهای گرم تابستان خودتان را به نمایشگاه برسانید، بیشتر از همه با آدمهایی مواجه میشوید که پاتوقشان گالریهای آن اطراف و خود موزهی هنرهای معاصر است و البته تک و توک معلمها یا فعالان این حوزه. یک بار هم که کار حرفهای و منسجمی مثل این نمایشگاه برگزار میَشود و برای دیدنش حداقل باید دو سه ساعتی وقت گذاشت، هیچ کس خبردار نمیشود و بیلبوردی در سطح شهر برای آن به نمایش در نمیآید.
این را یکی از معلمهایی که با همکارانش به آنجا آمده، هم میگوید. آنها مدام از همهی کتابها عکس میگیرند و با یکدیگر پچ پچ میکنند که «نگاه کن. چقدر کتابهای درسی آن موقع قشنگ بوده ... با این همه رنگ و شعر و خط زیبا. حالا کتباهای ما فقط پر از داده است. اصلا بچهها هیچ اشتیاقی برای خواندنشان ندارند. اگر بچههای امروز آن موقع بودند، بهتر از اینها درس میخواندند» شاید این نمایشگاه به نوعی تخصصی باشد و قطعاً پیدا کردن آن همه منبع قدیمی کار سختی است اما مسئله اینجاست که کمتر کسی قدر این زحمات را میداند؛ اصلا کمتر کسی از برپاییاش خبردار میشود.
*حرفهای تاریخی و جذاب کارنامه
بعد از ورود به نمایشگاه آن هم با پنج هزار تومان ورودی ( و البته تخفیف دانشجویی) ابتدا میتوان مروری بر تاریخ مهمترینها و اولینهای ایران از سال 1330 تا 1357 داشت، آن هم با یک طراحی متفاوت. اصلا در کمتر از نیم ساعت میتوان با بالا گرفتن سر و نفس کشیدن در هوای گرم موزهی هنرهای معاصر، تاریخ تمام این سالهای طولانی را خواند و خیلی وقتها حتی هیجان زده شد و بین اتفاقهای مختلف آن ارتباط برقرار کرد؛ مثل اینکه در سال 1300 شورای عالی معارف، آموزش و پرورش را همگانی کرد و در سال 1302 کتاب «الفبای آسان» جبار باغچهبان منتشر شد. 1303 اولین مدرسهی ناشنوایان در تبریز اولین کودکستان با نام «باغچهی اطفال» تأسیس شد. در سال 1306 کتابهای درسی بهاری و زنگ تندرستی (ورزش) در مدارس اجباری شد. در سال 1312 هم قانون آموزش رایگان در دبستانهای دولتی تصویب شد و ...
خواندن این تاریخها تا زمان پیروزی انقلاب نشان میدهد که ما چه روزگار پر فراز و نشیبی را طی کردهایم و چقدر عجیب که در بعضی سالها با کلی نقشهای مهم در حوزههای مختلف خصوصا کودک و نوجوان مواجه بودیم و در بعضی سالها هم چقدر همه چیز در رکود سپری شده است.
بعد از آن نوبت به هشت گالری باقیماندهی نمایشگاه میرسد که در اولین آن، تصویرگریها و کتابهای مختلف از «موش و گربه» عبید زاکانی جا خوش کردهاند. تازه، میتوان در شهر فرنگ همین جا کلی عکس از بچههای خارجی در کلاسهای درس دید و بین تمام پیشرفتهای امروزی یادی از آن قدیمها کرد. فقط اگر باز هم گرمای زیاد اعصاب کافی برای تجربه کردن این هیجان را باقی بگذارد.
در گالری سوم که مخصوص پیشگامان دههی 1330 است، دوران تازهای از تاریخ دیداری کودکان نشان داده شده آن هم به خاطر تلاش کسانی مثل محمد جوادیپور و لیلی تقیپور، چرا پیشگامان؟ چون در همان سالها بود که مجلههای تخصصی کودکان با هدف سرگرم کردن آنها، همزمان با فعالیتهای انتشارات فرانکلین برای تولید کتابهای درسی و ادبی شروع به کار کردند. در گالری چهارم که عنوانش هست : «شرق و غرب» تازه میتوان فهمید که فرهنگ آمریکایی چطور در ذهن کودکان ما جاخوش کرد و محصولات والت دیزنی به سینماها و کتابها و حتی مجلات راه پیدا کرد. همزمان با آن انتشارات پروگرس مسکو هم ایدئولوژیهای چپ گرا را با انتشار کتابهایش بین بچهها رایج میکرد. طرح جلدهای رنگی و شاد و جذاب این بخش، نشان میدهد که چطور دست و پای بچههای آن دوره برای خواندن این کتابها سست میشده است.
بعد از گالری «ساخت ایران»، نوبت به گالری «تولد کانون» میرسد که یکی از جذابترین بخشهای نمایشگاه است. اینجا میَشود اسم کلی شاعر و نویسندهی بزرگ را روی جلد کتابهای کودکان پیدا کرد و حتی پوستر فیلمها و چند انیمیشن را هم نگاه کرد. بعد از آن آثار فرشید مثقالی به نمایش گذاشته شدهاند که تصویرگریهای آن زمانش هم هنوز دیدنی هستند. اصلا هر کس که اهل کتاب است باید اسم فرشید مثقالی را به خاطر آثارش در ذهن ثبت کند. کمی جلوتر بعنی در گالری هشتم «تصویرسازیهای مذهبی» به نمایش گذاشته شدهاند که اینجا هم بیشتر از همه باید به سراغ آثار علی اکبر صادقی رفت. بچههای دههی 50 با آثار او خاطرات زیادی دارند. آخرین بخش نمایشگاه، گالری شمارهی نه یعنی «دوران تازه، الگوی تازه» است. عکسها و فیلمهای این بخش نشان میدهد که کودکان و نوجوانان در آن دوره چه میکردهاند و چقدر در اجتماع حضور داشتهاند. «کارنامه» با تصویری از «شهرموشها» تمام میشود؛ برنامهای عروسکی که هم بسیاری از پدر و مادرها با آن خاطره دارند و هم بچههای آنها، شاید فقط دههی هشتادیها باشند که با «شهر موشها» مأنوس نیستند.
*دیدن کارنامه به چه کار میآید؟
اسم کارنامه که میآید، خواهی نخواهی دلهره هم همراهش میآید اما در این نمایشگاه نباید هیچ ترس و نگرانی به دل راه داد. اینجا آن قدر کتاب و فیلم خوب هست که اصلا نمیشود بیخیال از کنارش گذشت. آنها تبلیغ نکردهاند ولی شما اگر وقت دارید حتما سری به این نمایشگاه بزنید. حتی اگر میخواهید به تهران بیایید، تا قبل از 25 مرداد خودتان را برسانید. به گزارش همشهری جوان، علاوه بر تمام این جذابیتها، یک مزیت مهم نمایشگاه کارنامه این است که تازه میفهمیم آن کتابهایی که نویسندگان و مترجمان مهم ما میگویند کودکیهایشان با آنها گذشته، دقیقا چه شکلی بودهاند و در چه زمانی منتشر میشدهاند. ما در ه.ج و در صفحهی «انسانها و کتابها» کم از سر «کتابهای طلایی» و مجلهی «کیهان بچهها» صحبت نکردهایم. با دیدن این نمایشگاه ذهنتان منسجم میشود که مهمانان این صفحه، دقیقاً از کدام برههی زمانی و کدام کتابها صحبت کردهاند. خدا را چه دیدید، شاید شما هم به سراغ این کتابها رفتید و در حافظهی تاریخی آنها شریک شدید.