این مدعاها از یک سو، فضای ملتهب نیز از سوی دیگر بیش از پیش سبب می شد تا فضای واقعی و آنچه که در حال رخ دادن است برای مردم تبیین شود. به هر سوی این اقدامات و مدعاها به جایی نرسید و آنچنان که شاهدیم روز به روز گروه های تفکیری به سمت زوال پیش می روند. از این رو و در راستای بررسی علت تمسک تکفیری ها به روایات آخر الزمانی با حجت الاسلام زهیر دهقانی، مسئول گروه غرب و مهدویت مرکز تخصصی مهدویت قم به گفت وگو نشسته ایم که حاصل آن را می خوانید:
علت ربط دادن جریانات آخرالزمان به حرکت های داعش چه عقبه تاریخی ای دارد؟ چرا داعش می کوشد خود را جزئی از جریانی آخرالزمان قلمداد کند؟
روند شکل گیری گروه های افراطی و تکفیری به ویژه در دو دهه اخیر و شاید هم سه دهه گذشته، مقداری ذهن را مشکوک به طرح گسترده ای می کند که شاید بتوان گفت نظام استکباری و صهیونیستی یا هر نظامی که با اسلام معاندت دارد، طی این مدت آن روند را دنبال کرده است.
اگر بعد از جنگ شوروی سابق در افغانستان و شکل گیری گروه طالبان را بررسی کنیم، متوجه می شویم که عملا شکل گیری طالبان از آن زمان اتفاق افتاد. به تدریج زمانی که شوروی کشور افغانستان را ترک کرد، وجود طالبان دیگر توجیهی نداشت ولی برای اینکه بتوانند بقا داشته باشند و توجیهی برای حضور خود پیدا کنند دست هایی روی کار آمد و امثال ملا عمر و بن لادن در طالبان ظهور کردند تا موجودیت این جریان در افغانستان را تثبیت کنند.
آنها در برهه زمانی یادشده بحث پرچم های سیاه را مطرح کردند که در روایات اسلامی به این پرچم ها اشاره شده است. به گونه ای پازل سیاسی را طراحی کردند تا برای طالبان مشروعیت ایجاد کنند. ما در این بحث خود به خود باید جریان تاریخی را طی سی سال اخیر در سطح منطقه بررسی کنیم چراکه قدرت گرفتن گروه های تکفیری به این دوران باز می گردد. در آن برهه از احادیث آخرالزمانی سوءاستفاده شد و این سوءاستفاده تا روزگار اخیر ادامه یافت. جریانی که به ویژه بعد از حوادث یازده سپتامبر و برج های دوقلو و نقش طالبان تا به امروز ادامه یافت و بعد به افغانستان حمله کردند.
اما بعد از حمله به افغانستان و سپس عراق، گروه هایی نظیر القاعده سمت و سوی خود را تغییر می دهند و از آن طرف گروه هایی نیز در سوریه به بهانه مبارزه با رافضی ها یا همان شیعیان و همچنین مبارزه با رومیان که مقصودشان غربی ها و آمریکایی است وارد می شوند و پایه اولیه حکومت داعش از همان حرکت شکل می گیرد.
بعدها ابوبکر بغدادی فردی بود که سال 2013 ادعای خلافت هم کرد، ولی داعش رهبر معنوی اولیه اش را ضرقاوی می داند و ابتدا هم داعش کتمان نمی کرد که شاخه عراق و شامِ القاعده است. بعدها نیز النصره نیز از داعش حمایت می کرد ولی بعد از مدتی ادعای استقلال کرد.
حال هرچه که این جریان را جلوتر بیاییم با فضای التهاب آلودی که ایجاد شد این گروه ها از عراق و کشورهای دیگر مثل یمن و تونس استفاده کردند و فضا مساعد شد تا دوباره سراغ روایات آخرالزمانی بروند.
علت استفاده آنها از این منابع و روایات آخرالزمانی چیست؟
آنها باید برای خود مشروعیت تاریخی درست کنند. همه این گروه ها مطابق رویکردی که در گذشته نیز وجود داشته است هر جا خواستند مسلمین را با خود همراه سازند حدیث سازی کردند و توانستند بسیاری را به خود جذب کنند افرادی که اطلاع دقیقی نداشتند.
افرادی که به داعش پیوستند حتی در سطح رهبران ارشد جوامع دیگر نیز بودند مثل چچن، تونس و امثالهم که نهایتا برای تحریک نظر از روایات آخرالزمانی استفاده کردند.
البته ما در جریانات دیگر نیز تمسک به مساله آخرالزمان را می بینیم، مثلا صهیونیسم مسیحی برای توجیه خود و جلب نظر مسیحیان مساله آخرالزمان را پررنگ می کند. از سوی دیگر موضوع آخرالزمان برای بشر موضوع جذابی است.
البته النصره از ابتدای جنگ سال 2012 و شورش در سوریه مناطق وسیعی از حلب را گرفته بود. عدنانی، رهبر این جبهه وقتی توانستند جایی را تصرف کنند، افراد تروریست خود را جمع کرد و یک سری آیات قرآن را قرائت کرده و آنان را مجاهد خواند و گفت: ما حاملان پرچم های سیاهی هستیم که ابتدا بن لادن در افغانستان بلند کرد و ما به شام آورده و به بیت المقدس خواهیم برد.
اینجا نکته ای که باید توجه داشت این است که هر سه منطقه خراسان، شام و بیت المقدس به خصوص در روایات اهل سنت در مورد آخرالزمان گفته شده است.
عدنانی گفته بود: ما به امید خدا این پرچم را که از بن لادن گرفته ایم به مهدی خواهیم داد. این جریان و نگاه النصره بود.