هی پشت میکروفونها، با انحرافْ بینی، از اعتدال گفتند
هر جا که می نشینند، یا از محال گفتند، یا از خیال گفتند
سربازهای میهن، آخر چه ساده دادند، جام عسل به دشمن
گفتند امید آمد، آری امید آمد، اما به قلب دشمن
لبخند می زند او، بی داد و بی هیاهو، شب میگذشت آرام
نزدیک صبح اما در پاچه ها فرو رفت برجام نابفرجام
گفتند آنچه دیشب، در پاچه ها فرورفت، برجام تابناک است
فردای صبح برجام، اخبار گفت: روزِ تعطیلی اراک است
با اینکه ماه می گفت، این عهد سست پا را، خوشبین نباش! بودند
این کاسبان برجام، با کاسبان تحریم، از یک قماش بودند
این آفتاب سوزان، برجام تابناک است یا ماه بُرجِ فیش است!
درآمده است بی شک، از آستین شیطان، دستی روی ریش است
در روز روشن آنان، وقتی که خوب خوردند، از باغ سیب مردم
ژستی عجیب دارند، دستی به جیب دولت، دستی به جیب مردم
گفتند اهل خاکیم، با بال ما پریدند، آنجا که آسمان بود!
بردند حق مان را، خوردند و فاش گفتند، گفتند حقمان بود!
مشغول کار هستند، در صدرکارشان هست، تحقیر دولت قبل
خوردند و نفخ کردند، گفتند نفخمان هست، تقصیر دولت قبل!
از برتری خونی، از حق خلق خوردن، از رانت، داد بی داد!
الگو اگر علی بود، سرمشق می گرفتند، از ماجرای مقداد
الگو اگر علی بود، از ظالم این جماعت، این سان نمیهراسید
حتی اگر که سخت است، از قیل و قال آنان، آسان نمیهراسید
خون فرانسوی ها، اثبات کرد این را، تدبیر واژگون است
آه ای وزیر خنده! از خواب ناز برخیز، کشمیر غرق خون است
فریاد کودتاها، پر رنگ بود اما، دادا! صدای کشمیر
حالا گریز روضه است، از نینوای بحرین، تا کربلای کشمیر
عُمر تو این دو روز است، ای آنکه بین دشمن، کارَت بگو_بخند است
با اینکه غرق خون است، کشمیر سرفراز است، کشمیر سربلند است
حامد حجتی هم شعری سروده است برای مظلومان کشمیری:
به روی تارک تاریخ رنجی جاودان باقی است
که تا دنیاست دنیا درد های بی امان باقی است
شکایت می کنم دیروزها را زخم های کهنه را اما
روایت همچنان سرخ است!...حکایت همچنان باقی است
زمان آبستن درد است انسان در هجوم رنج تنها تر
سکوت شهرها سرد است تا زخم زبان باقی است
تمام خاک را خون رنگ می خواهند در عصیان
همان هایی که می دانند شیطان در زمان باقی است
هزار و چهارصد سال از غم غیرت گذشت اما
ردّ این داغ در پس کوچه های کهکشان باقی است
تواز این سوی عالم می توانی رنج را نجوا کنم در چاه
شبستان آه در چاه است و مه درآسمان باقی است
صدای سیلی از کشمیر می آید عجب دردی است
کبودستانی از غم های عالم گوشه چشمانمان باقی است
لگد کوبیده شد دروازه های شهر برهم خورد
کسی در پشت در مانده است درد بی امان باقی است
شکستم تا نوشتم از غم مردی که کوثر بود
ترک برداشت دستم دردهای استخوان باقی است
شب تاریک و بیم موج و گردابی چنین حایل
کجا دانند اینها! داغ محسن هایمان باقی است
صدای مادر کشمیر پیچیده است در بهت سکوت قرن
نمی دانم در این جا چند قبر بی نشان باقی است
من و پایان قصه ...خوب می دانم...دلم تنگ است
روایت همچنان سرخ است!...حکایت همچنان باقی است
عشق علی در سینه ات جرم کمی نیست
بر پیکر ما باز زخم تازه ای هست
زخمی که بر آن تا قیامت مرهمی نیست
وقتی که همراز تو سرالله باشد
دیگر چه باک از این که دل را محرمی نیست
با "انتم الاعلون"* غربت را به سر کن
کو آن که می گوید دلیل محکمی نیست
سرمشق ما همواره ذکر یا حسین است
تا هم رکاب ماست عشق او غمی نیست
هم صحبت دریا اگر باشد چه حاصل
چشمی که از اندوه تو بر آن نَمی نیست