به گزارش مشرق، حنانه دختر چهارساله و نیمهای بود که پس از خرید بستنی از بقالی محلهشان در شهرک ولیعصر شهرستان «سنقروکلیایی» به خانهشان بر میگشت که به طرز مرموزی ناپدید شد. آن روز غروب، هنگامی که مادرش هراسان بهدنبال دخترکوچولو میگشت خانه بهخانه سراغ گمشدهاش را میگرفت، غافل از اینکه مرد شیطان صفتی از ساکنان همان محله، در حیاط خانهاش جسد حنانه خردسال را درون یک کیسه پلاستیک پیچیده تا با خلوت شدن کوچه، جسد را به ترک موتورسیکلتش به بیرون از شهر ببرد.
ساعت سه بعدازظهر روز بیست و ششم خرداد بود که خانواده حنانه، با نگرانی از غیبت دختر خردسالشان به پلیس مراجعه کردند و با نگرانی خبر از گمشدن او دادند و ساعتی بعد نیز جستوجوهای مأموران برای آگاهی از سرنوشت او در شهر آغاز شد.
ساعت سه بعدازظهر روز بیست و ششم خرداد بود که خانواده حنانه، با نگرانی از غیبت دختر خردسالشان به پلیس مراجعه کردند و با نگرانی خبر از گمشدن او دادند و ساعتی بعد نیز جستوجوهای مأموران برای آگاهی از سرنوشت او در شهر آغاز شد.
از سوی دیگر شامگاهان و در تاریکی شب همسایه جنایتکار سوار بر موتورسیکلتش خود را به زیر پل ورودی کمربندی جدید شهر رساند و بعد هم جسد دخترک را پایین انداخت و بسرعت از آنجا دور شد.
این در حالی بود که از روز قبل و زمانی که جستوجوهای خانواده، مأموران و گروهی از امدادگران و اهالی محل برای یافتن دختر بچه آغاز شده بود، مرد همسایه با ابرازنگرانی همراه آنان به جستوجو پرداخته بود. او به والدین دخترک دلداری میداد که فرزند گمشدهشان پیدا خواهد شد. تا اینکه روز بعد یکی از سربازانی که همراه گروه مأموران در حال جستوجو بود پیکر بیجان حنانه را زیر پل پیدا کرد.
شواهد نشان میداد قاتل، دستها و پاهای حنانه را با یک شلوار زنانه بسته و با پیچیدن کمربندی به دور گردنش او را خفه کرده بود، پس از انتشار خبر هولناک این جنایت دادستان شهر اعلام کرده بود دستگیری عامل این جنایت در اولویت کار قضایی و پلیس است.
بههمین خاطر تیمی از کارآگاهان پلیس شهرستان مسئول تحقیق درباره این جنایت شدند.
مهمترین فرضیهای که در این ماجرا مطرح شد این بود که گمان میرفت عامل جنایت را باید در میان همسایگان جستوجو کرد.
اما با توجه به تعداد زیاد همسایهها، نمیتوانستند به فرد خاصی ظنین شوند اما این فرضیه در ابعاد گستردهای پیگیری شد. سرانجام با دستور قضایی بیست نفر از افراد مظنون که دارای سابقه یا ناهنجاریهای اجتماعی بودند طی چند روز به پلیس آگاهی فراخوانده شدند.
اما پس از بازجویی، مدرکی که نشان دهد یکی از آنها مرتکب قتل حنانه شده باشد به دست نیامد. بنابراین همگی آزاد شدند با این حال کارآگاهان همه این افراد را زیر نظر گرفتند.
در حالی که تلاشبرای شناسایی قاتل ادامه داشت 12 خانواده به اداره آگاهی رفتند و گفتند دختران خردسالشان از سال گذشته تاکنون در دام مرد جوانی گرفتار شده و مورد آزار قرار گرفتهاند، اما از ترس شکایت نکردهاند. ولی پس از این جنایت برای حفظ امنیت کودکان و دستگیری جنایتکار شیطان صفت آمدهاند که شکایت کنند. چرا که میدانستند جان فرزندانشان در خطر است.
پیدا شدن جسد حنانه روز بعداز گم شدن و شکایت خانوادههایی که دختربچههایشان هدف آزار و اذیتهای شیطانی قرار گرفته بودند موجی از نگرانی در میان مردم شهر پدید آورده بود و کارآگاهان را وا میداشت تا با تلاش شبانه روزی هرچه زودتر مرد جنایتکار را به دام بیندازند.
همه دختربچههایی که توسط این جانی آزار دیده بودند به پلیس نشانی از او داده و جملگی تأیید کرده بودند که آزار دهنده دختربچهها وقاتل حنانه یک مرد جوان است.
با گذشت چند روز سرانجام این تبهکار دستگیر شد و به ربودن قتل حنانه اعتراف کرد.
درباره دستگیری این مرد دو روایت عنوان شده است. دادستان شهرستان سنقر و کلیایی گفته: کارآگاهان در ادامه جستوجوها، مرد جوانی که سال گذشته به اتهام کودک آزاری بازداشت شده بود را بهعنوان مظنون پرونده تحت نظر قرار دادند و سرانجام متوجه شدند وی در همسایگی والدین حنانه زندگی میکند.
این مرد در کمتر از 6 روز با دستور قضایی بازداشت شد و پس از انتقال به پلیس آگاهی به ربودن حنانه و قتل اعتراف کرد.
این مرد به کارآگاهان گفت: آن روز که حنانه را از کوچه به خانهام بردم اعضای خانوادهام در خانه نبودند. به این ترتیب از دختربچههایی که در دام این مرد حیلهگر گرفتار شده بودند، خواسته شد در پلیس آگاهی او را شناسایی کنند.
دختران خرسال نیز به محض دیدن او بشدت دچار ترس و وحشت شدند و با دستانی لرزان او را بهعنوان عامل آزار و اذیتشان معرفی کردند.متهم زمانی که پیبرد کودکان خردسال او را شناختهاند، به دیگر جرایمش نیز اعتراف کرد و پس از بازسازی صحنه قتل روانه زندان شد.
کارشناسان پزشکی قانونی هم پس از بررسی شرایط روحی روانی متهم به قتل، نظر دادند او در سلامت کامل روانی بسر میبرد، بنابراین درپایان تحقیقات، پرونده این جنایت به دادگاه ارسال شد و قرار است متهم به قتل محاکمه شود.
در روایتی دیگر آمده بود: در جریان تحقیقات مأموران که در جستوجوی قاتل «حنانه» بودهاند روز سهشنبه گذشته زنی سراسیمه به پلیس آگاهی رفت و باافشای راز جنایت شوهر 32 سالهاش گفت: «علی» که نصاب ماهواره است دختر بچه همسایه را ربوده و در غیابش او را به خانه آورده و بعد هم دخترک را به قتل رساندهاست.
کارآگاهان هم برای بررسی ادعای این زن ظهر روز سهشنبه به خانه متهم به قتل رفتند و او را پیش از فرار دستگیر کردند. این زن گفت: شوهرم در جریان حرفهایش به ربودن حنانه اشاره کرد و من هم وقتی فهمیدم قتل این دختر معصوم توسط او انجامشده تصمیم گرفتم به اداره آگاهی بیایم و معرفیاش کنم.
این مرد پس از دستگیری در بازجویی با اظهارات ضد و نقیضی مدعی شد که اشتباهی دستگیرش کردهاند اما پس از آنکه دختربچهها او را شناسایی کردند به قتل حنانه اعتراف کرد.
عامل جنایت در بازجوییها گفت: روز حادثه حنانه را دیدم که بستنی به دست در حال رفتن به سمت پایین محله است.
به او نزدیک شدم و محکم دستش را گرفتم و به بهانه اینکه میخواهم او را نزد دخترم ببرم، به داخل حیاط خانه کشاندم. دخترک التماس میکرد رهایش کنم تا نزد خانوادهاش برود. گریه کنان مادر و پدرش را صدا میزد. قصد داشتم به اوتجاوز کنم که ناگهان سر و صدایی از کوچه شنیدم.
اهالی در جستوجوی او بودند. ترسیده بودم. نمیتوانستم رهایش کنم؛ چون هویتم را فاش میکرد. ابتدا ضربهای به سرش زدم، بعد هم با پارچهای خفهاش کردم.
همسر و بچههایم در خانه نبودند. هوا که تاریک شد، جسد دخترک را داخل نایلونی گذاشتم و با اطمینان از اینکه محله خلوت است و همه در جستوجوی دختر خردسال هستند، جسد را با موتورم به کنار پل بردم و آن را با دست و پای بسته، زیر پل انداختم بعد برگشتم و همراه اهالی به جستوجو پرداختم.
حتی بعد از کشف جسد، در مجلس خاکسپاری این کودک هم شرکت کردم. وقتی متوجه شدم هنوز ردی از من پیدا نکردهاند، خیالم راحت شد. اما چند روز قبل ناخواسته ماجرا را برای همسرم تعریف کردم که او هم مرا لو داد.
ابراهیم غیاثی پدر حنانه که راننده تاکسی است از مسئولان قضایی خواسته هرچه زودتر قاتل دخترش را در همان محله و در حضور مردم دار بزنند.