
توی دلم گفتم این ها هم جونشون رو بر داشتند و از معرکه فرار کردند و ما رو تنها گذشتند میون این همه تانک...
همینطور که با سرعت میرفتم کنار جاده تعدادی لوله تانک از خاکریز بالا اومده بود و بچه ها به تصور اینکه خودی هستند براشون دست تکون دادند اما غافل از اینکه تانک های دشمن هستند و نفراتش با دیدن کامیون ها لوله های تانک رو به سمت جاده نشانه رفتند و از پهلو با توپ مستقیم تانک به سمت ما شلیک میکردند.
من میدیدم گلوله ها وسط جاده میخوره و یا از کنار ماشین ها رد میشه اما به کامیون ها نمیخوره..... با هر زحمتی بود به سه راه کوشک رسیدیم از دور دیدم برادر خادم با یه تعداد بچه ها موضع گرفتن و منتظر ما هستند تازه متوجه شدم دلیل عجله اونها چی بوده ... اونها حدس میزدند که احتمال داره دشمن ما رو محاصره کنه و بچه ها اسیر بشن...

بچه ها سوار شدند و من هم با حاج خادم هنوز حرفم تمام نشده بود که صدای انفجار شنیدم. هر دو برگشتیم به سمت کامیون که یه دفعه خشکمون زد... دیدیم عقب کامیون سوراخ شده و صدای ناله بچه ها میاد.... چند لحظه هر دوی ما توان هیچگونه حرکتی نداشتیم...

دستور فرمانده بود. عقب اومدیم اما چه عقب اومدنی. مثل اینکه قرار بود در رفت و برگشت ما توی خط 5 تا بچه سید به معراج برند. توی اون کامیون و از اون دسته یه عده مجروح شدند و 5 تا سید اجازه ورود به بهشت رو کسب کردند.
شهیدان: سید صاحب محمدی، سید علیرضا جوزی، سید داود طباطبایی، سید حسین حسینی و سید داود موسوی
این شهدا به شهدای «خمسه سادات» معروف شدند و در سه راه کوشک اهالی اهواز برای این شهدا یاد بودی ساختهاند.
این پنج شهید از جمع بسیجیان گردان امام حسین علیه السلام تیپ حضرت زهرا سلام الله علیها لشگر10سیدالشهداء(ع) بودند که به عنوان شهدای شاخص و از بین 200 شهید در منطقه عملیاتی سهراهی کوشک، در تاریخ اول مردادماه سال 67، مقارن با سحرگاه عید قربان و در آخرین روزهای دوران دفاع مقدس پس از قبول قطعنامه 598 سازمان ملل توسط ایران، به شهادت رسیدند.