به گزارش سرویس تاریخ مشرق؛ روز ششم ذی الحجه سال1407 (مصادف با روز نهم مردادماه 1366 شمسی) یادآور مراسم «برائت از مشرکین» زائران ایرانی خانه خدا و کشتار حجاج مظلوم ایرانی در مکه به دست حکام آل سعود است. مکان و زمانی که خون ریختن در آن حرام است و این حرمت تا جایی اهمیت دارد که اعراب جاهلیت احترام این مکان و زمان را نگه داشتند اما این حرمت توسط عوامل سعودی شکسته شد. در این فاجعه حتی به زنان و جانبازان هم رحم نکردند، به طوری که نیمی از کشته شدگان زنان بودند.
نکته دردناک آنجاست که بسیاری از آمار شهدا مربوط به روزهای پس از حادثه است که مأموران سعودی اجازه مداوای مجروحین حادثه را در بیمارستان ها ندادند و برخی از مجروحین که جراحات حاد داشتند، پس از تحمل رنج و درد بسیار و در حالی که امکان مداوای آنها بود، به شهادت رسیدند.
نکته دردناک آنجاست که بسیاری از آمار شهدا مربوط به روزهای پس از حادثه است که مأموران سعودی اجازه مداوای مجروحین حادثه را در بیمارستان ها ندادند و برخی از مجروحین که جراحات حاد داشتند، پس از تحمل رنج و درد بسیار و در حالی که امکان مداوای آنها بود، به شهادت رسیدند.
در این میان کسی که به عنوان فرمانده میدان این کشتار از او یاد میشود فردی است که حتی مسلمان هم نیست و از کشور دیگر به عربستان آمده است. این گزارش سعی دارد تا رزومهای کوتاه از زندگی فرمانده میدان کشتار حجاج ایرانی در سال 66 را به مخاطبین خود و به خصوص نسل جوان معرفی نماید.
ژنرال اولريخ وگنر، فرمانده نيروهايي امنيتي سعودي در زمان كشتار حجاج ايراني در سال 1366
ژنرال اولریخ وِگِنِر(uiresh wegener) در سال 1929 میلادی در شهر برادن بورگ به دنیا آمد. او در اواخر جنگ جهانی دوم که تنها 15 سال سن داشت به عضویت ارتش آلمان در آمد و در سال 1952 به آلمان غربی رفت و در امتحانات پلیس برای مدارس نظامی ثبت نام کرد. او جزو تاسیس کنندگان واحد ضد تروریستی ارتش آلمان(GSG9) میباشد که دکترین این بخش را نيز وی راه اندازی کرده است.
او بیشتر فعالیتش در ارتش آلمان را تحت نظر مستقیم وزیر کشور وقت آن کشور، یعنی هانس دیترش گنشر سپری کرده است. از جمله دیگر فعالیتهای او باید به این نکته اشاره کرد که او ارتباط تنگاتنگی با ارتش رژیم غاصب صهیونیستی در اکثر عملیاتها داشته است.
وِگِنِر پس از بازنشستگی در بسیاری از کشورهای به خصوص عربستان سعودی مشاور ایجاد واحدی به نام واحد ضد تروریستی بوده است. او بعد از پايان يافتن دوره خدمتش در ارتش آلمان و بازنشستگي به همراه چند تن ديگر يك كميته امنيتي با نام كوتر (Kotter) را راه اندازي نموده و كماكان در آنجا مشغول ميباشد و به كشورهاي مانند عربستان سعودي مشاوره امنيتي ميدهد.
حال با بررسی اسناد رسمی اعلام شده توسط مسؤولان دولت آلمان که در بايگاني روزنامههای کثیرالانتشار موجود است، جنایت هولناک قتل عام صدها زائر بیدفاع مسلمان توسط «آل سعود» را کاری از پیش طراحی شده و در جهت مهار صدور تفکر انقلاب اسلامی از طریق مراسم برائت از مشرکین نشان میدهد. کشتار سبعانهای که هدایت آن را وگنر بر عهده داشته است:
* روزنامه «دی ولت» چاپ آلمان – 21/11/1986 [هشت ماه پيش از کشتار جمعه خونین مکه]
«اولریخ.کا.وگنر»، فرمانده کماندوهای ویژه آلمان غربی برای مدت دو سال مرخصی داده شد تا در عربستان سعودی یک واحد مخصوص، مطابق الگوی نیروهای ضدترور آلمان ایجاد نماید. دیولت این خبر را دیروز دریافت کرد. احتمالاً تعدادی از افسران عضو کماندوهای ویژه مرزی آلمان به اتفاق »وگنر» از دو ماه دیگر، در عربستان سعودی مشغول به کار خواهند شد.
«وگنر» در پاسخ به پرسش خبرنگار دیولت اظهار داشت: «مقامات آلمانی او را از خدمت در آلمان غربی برای مدت دو سال معاف کردهاند.»
فرمانده کماندوها تأکید کرد که در مأموریت جدیدش در عربستان سعودی تعدادی از افسران آلمانی همراه او خواهند بود.
«وگنر» ادامه داد: «از هماکنون من حقوق خود را از عربستان سعودی دریافت میکنم اما در حال حاضر بین مقامات آلمان فدرال و عربستان سعودی، مذاکراتی در مورد تعیین تاریخ دقیق آغاز مأموریت، در جریان است.»
«وگنر» 59ساله بنیانگذار و فرمانده نیروهای ویژه ضدتروریسم آلمان غربی (موسوم به گ.اس.گ 9) است. عربستان سعودی، پيش از اين، پیشنهاد به خدمت گرفتن وی را به دولت آلمان داده بود.»
ژنرال اولريخ وگنر در جوانی
* روزنامه «دیولت» - چاپ آلمان – 25/11/1986: [چهار روز پس از خبر قبلی]
ریاض امیدوار به دریافت کمک از آلمان برای ایجاد یک سامانه امنیتی است از جمله در راستاي استقرار یک واحد ویژه ضربت به وسیله «وگنر» بنیانگذار نیروی ضدتروریسم آلمان غربی است.»
* هفتهنامه «اشپیگل» - چاپ آلمان – 10/8/1987: [هفته پس از کشتار]
«... سامانههای مدرن تسلیحاتی، اغلب فقط توسط مشاوران، مربیان و تکنسینهای کشورهای تحویلدهنده قابل استفاده و بهرهبرداری هستند و اجناس صادراتی آلمان هم باید از عربستان سعودی و شهرهای مقدس آن محافظت کنند: «اولریخ وگنر» رئیس اسبق «گ.اس.گ.9» در این مسیر به خدمت گرفته شده بود.»
* هفتهنامه «اونمان دو ژودی» - چاپ فرانسه – 10/8/1987: [هفته پس از قتل عام]
«...این متخصص امور ضدشورش میافزاید: هدایت و فرماندهی عملیات کشتار حجاج مکه در جمعه گذشته توسط ژنرال «اولریخ وگنر» فرمانده کل سابق گروه کماندویی «گ.اس.گ.9» صورت گرفته است. «اولریخ وگنر» قبلاً از مسؤولان سعودی خواسته بود که نهایت خشونت ممکن به کار گرفته شود. وگنر که از شش ماه پیش در عربستان به نیروهای آن کشور آموزشهای ویژه داده است، در هنگام کشتار مستقیماً اجرای عملیات را هدایت میکرد. توجیه حضوری وی، دارا بودن عنوان رسمی مشاور امنیتی شهر مکه بوده است.»
* کرسنت اینترنشنال - چاپ کانادا – 16/5/1988: [حدود 10 ماه پس از کشتار]
به رغم حمایت آمریکا و متحدانش در منطقه، سعودیها هنوز احساس امنیت نمیکنند. در واقع آنها نهتنها از حجّاج ایرانی، بلکه از حجاج دیگر کشورها نیز میترسند. منابع اطلاعاتی غرب به سعودیها گفتهاند که حتی مسلمانان دیگر کشورها ازجمله مسلمانان خاورمیانه تبلیغات سعودی را در مورد قتلعام حجاج در سال گذشته باور ندارند. عربستان سعودی براي رعایت تمامی جوانب احتیاط، رسماً همکاری خدمات ضدتروریستی آلمان، متشکل از ژنرال «اولریخ وگنر» و هفت تن از هم قطاران آلمانیاش با نیروهای مسلح خود را تمدید کرده است. «وگنر مبتکر عملیات قتل عام سال گذشته سعودیها در مکه بود.»
ژنرال اولريخ وگنر، فرمانده نيروهايي امنيتي سعودي در زمان كشتار حجاج ايراني در سال 1366
* حضور وگنر در ايران
تنها کمتر از یک دهه از حادثه کشتار زائران ایرانی در مکه مکرمه، حادثهای در تهران رخ داد که پایههای امپریالیسم جهانخوار ایالات متحده آمریکا را به لرزه درآورد؛ و آن تسخیر لانه جاسوسی آمریکا در تهران بود. مسئولین آمریکا تلاشهای فراوانی برای آزادی گروگانهای خود از دست دانشجویان مسلمان پیرو خط امام انجام دادند که نمونه بارز آن لشکر کشی به طبس بود که طوفان شن باعث شکت مفتضحانه آنها شد.
پنجم اردیبهشت، سالروز شکست تجاوز نظامی آشکار نیروهای مخصوص ارتش جنایتکار ایالات متحده آمریکا موسوم به دلتا در صحرای طبس است. اسنادی که پس از شهادت «محمد منتظرقائم» فرمانده وقت سپاه پاسداران انقلاب اسلامي یزد از بالگردهاي آمریکایی برجامانده در صحرای طبس به دست آمده نشان از طراحی و برنامهریزی دقیق این توطئه مبتنی بر اطلاعات ریز و جزئیات مربوط به بخشهای مختلف دستگاههای نظامی، سیاسی و امنیتی کشورمان داشت.
آن روزها اولریخ ونگر به دلیل مسامحه مسؤولان وقت وزارت فرهنگ و ارشاد به همراه چند نفر از نیروهایش با پوشش خبرنگاران تلویزیون آلمان، با هدف جاسوسی و تهیه اطلاعات مورد نیاز سرویس امنیتی آمریکا «سیا» برای هدایت دقیق عملیات نیروهای دلتا به تهران وارد شده بود.
سرهنگ «چارلی ای بکویث» فرمانده آمریکایی تجاوز نافرجام نیروهای مخصوص تحت امرش موسوم به دلتا در طبس که او نیز دوره دیده در آموزشگاههای نیرو مخصوص هوابرد اسرائیل و CRW است، در خاطرات خود پس از بیان اینکه به دلیل دستگیری کلیه مأموران اصلی سازمان سیا در تهران و اخراج کلیه جاسوسان اسرائیلی [با توجه به اشغال و تعطیلی سفارت اسرائیل در تهران] توسط نیروهای انقلاب اسلامی؛ برای شناساییهای شرمآور داخل خاک ایران، طراحان تجاوز نظامی آمریکا به شدت در مخمصه افتاده بودند، چنین مینویسد: «تلگرافی به استاکید [ستاد دلتا در کارولینای شمالی] رسید. «دیک پاتر» آن را به من رساند. این پیام از «اولریخ وگنر» فرمانده واحد مرزی 9 آلمان بود: «چارلی» من آمادهام تا همراه با کارکنان تلویزیون آلمان به تهران بروم. آیا مایلی افرادی از تو به ما بپیوندند.» من پیام «اولریخ» را به اطلاع ژنرال «وات» رساندم و توصیه کردم که دنبال این پیشنهاد را بگیریم.
تنها کمتر از یک دهه از حادثه کشتار زائران ایرانی در مکه مکرمه، حادثهای در تهران رخ داد که پایههای امپریالیسم جهانخوار ایالات متحده آمریکا را به لرزه درآورد؛ و آن تسخیر لانه جاسوسی آمریکا در تهران بود. مسئولین آمریکا تلاشهای فراوانی برای آزادی گروگانهای خود از دست دانشجویان مسلمان پیرو خط امام انجام دادند که نمونه بارز آن لشکر کشی به طبس بود که طوفان شن باعث شکت مفتضحانه آنها شد.
پنجم اردیبهشت، سالروز شکست تجاوز نظامی آشکار نیروهای مخصوص ارتش جنایتکار ایالات متحده آمریکا موسوم به دلتا در صحرای طبس است. اسنادی که پس از شهادت «محمد منتظرقائم» فرمانده وقت سپاه پاسداران انقلاب اسلامي یزد از بالگردهاي آمریکایی برجامانده در صحرای طبس به دست آمده نشان از طراحی و برنامهریزی دقیق این توطئه مبتنی بر اطلاعات ریز و جزئیات مربوط به بخشهای مختلف دستگاههای نظامی، سیاسی و امنیتی کشورمان داشت.
آن روزها اولریخ ونگر به دلیل مسامحه مسؤولان وقت وزارت فرهنگ و ارشاد به همراه چند نفر از نیروهایش با پوشش خبرنگاران تلویزیون آلمان، با هدف جاسوسی و تهیه اطلاعات مورد نیاز سرویس امنیتی آمریکا «سیا» برای هدایت دقیق عملیات نیروهای دلتا به تهران وارد شده بود.
سرهنگ «چارلی ای بکویث» فرمانده آمریکایی تجاوز نافرجام نیروهای مخصوص تحت امرش موسوم به دلتا در طبس که او نیز دوره دیده در آموزشگاههای نیرو مخصوص هوابرد اسرائیل و CRW است، در خاطرات خود پس از بیان اینکه به دلیل دستگیری کلیه مأموران اصلی سازمان سیا در تهران و اخراج کلیه جاسوسان اسرائیلی [با توجه به اشغال و تعطیلی سفارت اسرائیل در تهران] توسط نیروهای انقلاب اسلامی؛ برای شناساییهای شرمآور داخل خاک ایران، طراحان تجاوز نظامی آمریکا به شدت در مخمصه افتاده بودند، چنین مینویسد: «تلگرافی به استاکید [ستاد دلتا در کارولینای شمالی] رسید. «دیک پاتر» آن را به من رساند. این پیام از «اولریخ وگنر» فرمانده واحد مرزی 9 آلمان بود: «چارلی» من آمادهام تا همراه با کارکنان تلویزیون آلمان به تهران بروم. آیا مایلی افرادی از تو به ما بپیوندند.» من پیام «اولریخ» را به اطلاع ژنرال «وات» رساندم و توصیه کردم که دنبال این پیشنهاد را بگیریم.
ژنرال اولريخ وگنر، فرمانده نيروهايي امنيتي سعودي در زمان كشتار حجاج ايراني در سال 1366
حضور کارآزمودهترین نظامیان نیروهای مسلح آمریکا، انگلیس، فرانسه، شوروی، ایتالیا، رومانی، چکسلواکی و.. بلافاصله پس از پایان جنگ دوم جهانی، جهت تشکیل و گسترش رژیم اشغالگر فلسطین از مواد درسآموز همگرایی شرق و غرب در خدمت به صهیونیسم جهانی بود.
«ابوایاد» مرد شماره دو الفتح که بعدها در تونس توسط عوامل موساد ترور شد، از آن دوران چنین مینویسد: «...در ابتدای سال 1972 ميلادي، سازمان اوپک طی نامهای رسمی به کمیته رهبری بازیهای المپیک [مونیخ] پیشنهاد میکند که با شرکت ورزشکاران فلسطینی در این مسابقات موافقت نماید. از آنجا که این پیشنهاد بدون جواب میماند، پیام دیگری ارسال میگردد. نامه دوم نیز با سکوت و بیتوجهی توهینآمیزی مواجه میشود «مسلم بود که از نظر این بنیاد جلالت مأب که مدعی بیطرفی سیاسی است، ما اساساً وجود نداشتیم و یا بدتر از آن شایسته موجودیت نبودیم...»
این در حالی بود که غالب کشورها و نهادهای بینالمللی حضور تیم ورزشی رژیم اشغالگر فلسطین [به عنوان تیم ورزشی اسرائیل!] را به جای تیم ورزشی کشور اسلامی فلسطین امری مجاز و پذیرفته شده به شمار میآوردند. به این سبب گروهی از مبارزان قهرمان فلسطینی معروف به گروه انتقام «سپتامبر سیاه» طی یک برنامه دقیق اقدام به حضور در محل برگزاری المپیک مونیخ نمودند.
آنان با سه هدف عمده محل استقرار نمایندگان ورزشی رژیم اشغالگر فلسطین را اشغال و 9 اسرائیلی را به گروگان گرفتند: نخست اثبات موجودیت کشور فلسطین در برابر همه و به رغم همه. دوم بهرهبرداری از تجهیز فوقالعاده رسانههای خبری در مونیخ برای انتشار آرمان رهایی فلسطین و سوم آزادسازی رزمندگان مقاومت فلسطین از سیاهچالههای صهیونیستها به وسیله قبولاندن تبادل اسیر به متجاوزین صهیونیست.
مذاکرات میان مسؤولان آلمانی که به عنوان میانجی مابین فلسطینیها و رژیم اشغالگر عمل میکردند به دلیل لجاجت «گلدا مایر» که در رأس دولت وقت صهیونیستی قرار داشت به بنبست خطرناکی کشیده میشد که با میانجیگری سفیر یک کشور عرب پیشنهاد توافقی مبنی بر انتقال فلسطینیها و اسرای اسرائیلی به پایتخت مصر از طریق فرودگاه نظامی «فورشتنفلد بروک» به وسیله هواپیمایی لوفت هانزا صورت میگیرد. تزویر و نیرنگ مسؤولان آلمان که نیروهای ویژه خود را به طور کامل تحت امر دوایر امنیتی صهیونیستها قرار داده بود در این مرحله آشکار شد و بر خلاف تعهد توافق شده، به تیراندازان مخصوص، دستور آتشباری داده میشود که این عمل موجب شهادت سه فلسطینی میگردد که پس از آن، دو فلسطینی دیگر با انفجار مواد منفجره و با شهادت خود، هر 9 اسرائیلی را به هلاکت میرسانند.
در آن زمان، لجاجت خانم «گلدا مایر» که هیچ گونه علاقهای به نجات جان گروگانها نشان نمیداد، غیرطبیعی به نظر میرسید اما پس از واقعه المپیک مونیخ و اعلام تصمیم دولت آلمان بر راهاندازی یک گروه ویژه از نیروهای عملیات مخصوص زیر نظر سرویسهای امنیتی اسرائیل، آمریکا و انگلیس، آشکار شد که صهیونیستها به این بهانه به مطلوب خود نزدیک میشدند. حاکمیت غاصب فلسطین به دلایل متعدد اقتصادی، امنیتی و دیپلماتیک نمیتوانست جلادان دوره دیده موساد را در منطقه اروپا مستقیماً وارد عمل کند، ضمن آنکه به آموزشهای متعارف نیروهای عملیات امنیتی این کشورها نیز اعتماد لازم را نداشت. از طرف دیگر مسؤولان تحقیر شده آلمانی که پس از شکست در جنگ جهانی دوم، رؤیای ایجاد یک واحد نظامی نخبه جهت انجام مأموریتهای ویژه تروریستی خود را در سر میپروراندند برای نمایش خوش رقصی خود به صهیونیستهای اشغالگر، در آوریل سال 1973 ميلادي یعنی حدود شش ماه پس از المپیک مونیخ شرایط ایجاد این واحد ظاهراً آلمانی را تحت عنوان «گرنز شسوتز گروپ ناین» با علامت اختصاری GSG9 فراهم آوردند. تنها شرط ضمن تأسیس این گروه از طرف اسرائیلیها این بود که GSG9 توسط ارتش آلمان اداره و کنترل نشود بلکه تحت کنترل «بوندس گرنز شوتز» یا همان نیروی گارد مرزی آلمان جایگاه سازمانی داشته باشد.
افتخار راهاندازی این گروه که در تبلیغات اسرائیلیها و آلمانها واحد ویژه ضدّ ترور معرفی میگردد به شکل رسمی به نام «اولریخ وگنر» که مجرّبترین جانی آلمانی دوره دیده در آموزشگاههای نیرو مخصوص هوابرد اسرائیل و CRW وابسته به SAS انگلیس ثبت شده است.
بر خلاف بسیاری از دیگر واحدهای نیرو مخصوص کشورهای غربی، اعضای واحد GSG9 مجبور نیستند واحد را پس از طی دوره خود ترک کنند بلکه اجازه دارند مادامی که توانایی حفظ معیارهای سخت مربیان گروه را داشته باشند در گروه بمانند. این سیاست از این جهت اعمال میشود که تجربیات عملیاتهای واقعی اعضای قدیمی به نسل بعدی منتقل شوند.
پس از پیروزی انقلاب اسلامی در ایران که موجب دمیده شدن روح شهادتطلبی بر پیکر مبارزات مظلومانه ملت فلسطین گردید و احساس خطر سران اسرائیل و آمریکا از پیام وحدت جهان اسلام در مقابل کفر و الحاد، برخی از نظریهپردازان استکبار جهانی علناً به بیان ارتباط میان برگزاری مراسم برائت از مشرکین در مکه و انتفاضه پرتابگران سنگ در اراضی اشغالی پرداختند.
بررسی سوابق جنایات متعدد و شرمآور گروه GSG9 خود فرصت و حوصله دیگری را میطلبد اما ذکر این نکته حیاتی است که «وگنر» و چند تن از همقطارانش در GSG9 هدایت و اجرای مستقیم عملیات قتل عام فجیع و بیرحمانه حجاج بیدفاع و زائران حرم امن الهی را در سال 66 که به شهادت 324 تن از هموطنانمان و صدها مسلمان کشورهای دیگر منجر شد بر عهده داشتند.
در آن زمان میراثخواران «بنیسفیان»، سمت مشاور امنیتی مکه را به «وگنر» واگذار کرده و پس از آن نیز از خدمات مختلف این تروریست خطرناک و همراهان سفّاکش در GSG9 بیبهره نماندند.
هفتهنامه اکونومیست در شماره 12/5/1988 چنین مینویسد: «اولریخ وگنر» فرمانده آلمانی GSG9 واحد مخصوص ضدتروریست قراردادی سه ساله با سعودیها امضاء کرده است. او و شش عضو دیگر همین واحد که از دو سال پیش در عربستان سکونت دارند، آموزش نیروهای مخصوص امنیتی عربستان سعودی را بر عهده خواهند گرفت.»