همه ما از روز جمعه سراغ بهترین مکان ممکن برای لذت بردن از بازیها میرویم؛ کاناپه اتاق نشیمن. خبرنگارانی که به ریو میروند این شانس را دارند که از نزدیک شاهد ماجرا هستند، ولی آنها رویدادهای زیادی را از دست میدهند. ما و تمام شیفتههای ورزش اما به لطف شبکههای تلویزیونی هیچ اتفاق مهمی را از دست نمیدهیم. مثل چهار سال قبل و ادوار قبلتر، تم موسیقی آشنایی هر چند دقیقه یک بار گوشهایمان را نوازش میدهد.
از سالن والیبال به سالن کشتی و از آنجا به پیست دو و میدانی میرویم؛ هر جا قرار باشد ورزشکاری ایرانی به میدان برود، مدال بگیرد یا رویداد مهمی در پیش باشد و این وضعیت ساعتها و روزها ادامه دارد. کجا سابقه داشته ناگهان شیفته ورزشکاری شوید که او را تا یک ربع قبل نمیشناختید و شش ماه بعد فراموش میکنید؟ در چه شرایط دیگری ممکن است به سه چراغ سفید در صفحه تلویزیون خیره شوید و منتظر باشید که به نشانه موفقیت وزنهبردار ایرانی روشن شود؟ حتی وقتی همه چیز را فراموش میکنیم هنوز تصاویری از بازیها در ذهنمان باقی میماند؛ فن زیبای یک کشتیگیر، ضربه تکواندوکاری که مدال طلا را به لطف آن به دست میآورد، یک مسابقه پرهیجان والیبال، یک شوت سهامتیازی که سرنوشت فینال بسکتبال را تعیین میکند.
از روز جمعه هیجان المپیک شروع میشود و با وجود اختلاف 7:30 ساعته ریو با تهران، خیلی از ما بیدار میمانیم تا مسابقات را زنده تماشا کنیم. کاروان ایران این بار هم با قهرمانان پرامیدی به ریو میرود که میتوانند مدالهای جدیدی به افتخارات قبلی ما در المپیک اضافه کنند و در این مدت، شبهای ما زیباتر از روزها خواهد بود.
* آرمن ساروخانیان