سرویس جهان مشرق - «داگلاس لائو» مدعی است که جاسوس ارشد «آژانس اطلاعات مرکزی»(سیا) در سوریه بوده است که وظیفه طراحی نقشه های تغییر رژیم در سال های اولیه شروع بحران در سوریه(2013-2012) به او سپرده شده بود. او «چشم و گوش میدانی» سیا در سوریه جنگ زده محسوب می شد. حالا معلوم شد که او از سوریه اطلاعات بسیار کمی داشت، اگر نگوییم که اصلا سوریه را نمی شناخت.
لائو بیشتر دوران کاری 8 ساله خود در سیا را به عنوان مامور این سازمان در افغانستان گذراند. او در افغانستان به دلیل قابلیت بالای «بومی شدن»، با ریش بلند مجعد خود و تسلطش بر زبان پشتو، مورد تحسین بالادستی هایش در سیا بود. لائو تلاش بسیاری کرد که شبکه جاسوسی دولت افغانستان را برای نفوذ به تشکیلات طالبان و القاعده ارتقاء دهد. او پس از خروج از سیا کتاب خاطرات خود را با عنوان «از رونق افتاده: چه طور یک افسر پرونده جوان سیا به طالبان و القاعده نفوذ کرد» منتشر کرد که بخش عمده آن به همین تلاش ها در افغانستان می پردازد. این کتاب، طبق استاندارد سازمان سیا که باید خاطره نگاری های اعضا و کاکنان سابق خود را پیش از انتشار بررسی و تایید نهایی کند، توسط ممیزان سیا بازبینی شده است.
ولی آن چه که لائو از نقش خود در سوریه در این کتاب می گوید، حیرت آور است.
بعد از چند سال کار در افغانستان، زمانی که او در آمریکا دوران نقاهت مصدومیت خود در افغانستان را می گذراند، به ناگاه از سوی سیا فراخوانده شد تا برای ارتباط گیری با شورشیان مسلح ضد دولت به سوریه برود.
او در کتابش، خیلی زود در قالب «نماینده ارشد کارگروه ویژه سیا» در سوریه ظاهر می شود، بی آن که هیچ پیشینه و شناختی درباره کشوری که به آن مامور شده بود، داشته باشد. در تنها فصلی از کتاب که روی سوریه متمرکز است، لحظه ای را شرح می دهد که ماموریت به او ابلاغ می شود. او اذعان می کند که در آن لحظه در این سطح بود که تازه می بایست درباره سوریه «بخواند» و «یاد بگیرد»:
" بعد دست از مشروبخوری برداشتم، عصایی با نقش یک کابوی روی آن خریدم و شروع به دوچرخه زدن در باشگاه کردم و مطالعه من روی سوریه شروع شد. من پی بردم که اوضاع میدانی به شدت پیچیده و بازتاب دهنده تنوع قومی و مذهبی در خود سوریه است."
به علاوه، لائو تاکنون در چند مصاحبه اذعان کرده که آشنایی اش با عربی بسیار ابتدایی است.
به قول خودش، او سرانجام، بعد از یک گشت و گذار کوتاه در مناطق تحت کنترل شورشیان در سوریه، یک «طرح عملیاتی» بلند بالا! شامل راهبردهای پیش روی ایالات متحده و متحدانش برای سرنگونی دولت سوریه نوشت.
عملا، این «جوان اول» سیا در سوریه، راهبرد «تعییر رژیم» سیا در سوریه را در همان هواپیمای برگشت به آمریکا نوشت! پس عجیب نبود که این طرح این طور مفتضحانه شکست بخورد.
جهل درباره سوریه
خط آخر طرح محرمانه آقای لائو که دست به دست میان مقامات سیا می چرخید، طبق کتاب، این چنین بود:
" (این) برنامه است که باید به تصویب برسد تا هدف مورد نظر ما برای برکناری رییس جمهور بشار اللاسد از قدرت، محقق شود."
از این واضح تر نمی شد هدف غایی سیا را از مداخله در سوریه خلاصه کرد.
به گزارش روزنامه «نیویورک تایمز»، رییس وقت سیا، «دیوید پترایوس»، برخی پیشنهادات لائو را درباره مسلح کردن شورشیان «میانه رو» به کار گرفت. جالب این که خود همین آقا در مصاحبه ای که در ماه آپریل با شبکه ان بی سی نیوز داشت، اعتراف کرد که نه طرح او نه هیچ عملیات سری دیگری نمی توانست جلوی ظهور داعش را بگیرد. او به تلخی اذعان کرد: " هیچ میانه رویی در سوریه وجود نداشت."
«سیا» رسما چند باری سابقه لائو را به عنوان مامور خود تایید کرده است(مثلا خبر نیویورک تایمز، 11 آپریل 2016). در کم ترین موردی سیا در نفی یا اثبات افرادی که سابقه کار با این آژانس را داشته اند، و نوع ماموریت آن ها، اظهار نظر می کند.
اما آیا واقعا می توان باور کرد که یک طرح «تغییر رژیم» که بر سرنوشت میلیون ها سوری اثر گذاشت و حتی کل غرب آسیا را دستخوش تحولات اساسی کرد، توسط یک افسر جوان سیا طراحی شده که به اذعان خودش، چیز زیادی درباره سوریه نمی دانست، زبان عربی بلد نبود و تا پیش از محول شدن این ماموریت مهم، تنها سرخط خبر روزنامه ها را درباره سوریه خوانده بود؟
نظر یک مقام سیا
«بِرَد هوف»، تفنگدار دریایی سابق و کارشناس و تحلیل گر امور نظامی، همین سوال را با یک مقام کنونی سیا( که سابقا وظیفه نوشتن بولتن اطلاعاتی رییس جمهور ایالات متحده را بر عهده داشت) در میان گذاشت. این مقام که نخواست هویتش فاش شود، پاسخ داد که فارغ از بزرگنمایی داگلاس لائو درباره اهمیت نقش خود، این مساله که افسران مسوول عملیات خارجی درباره کشوری که درباره آن ماموریت دارند کم اطلاع هستند، امری رایج است:
" بیشتر ما دوست داریم این گونه فرض کنیم که سیا همواره درباره هر منطقه از جهان متخصصانی دارد، به همین سادگی نیست. این یک واقعیت است که انواع مشخصی از کارشناسان به سختی به کار گرفته می شوند. چه بخواهیم و چه نخواهیم، در سازمان تعصبی وجود دارد که عمل هر چه سریع تر را بر کار کارشناسی اصولی ترجیح می دهد. من همواره با این مساله رو به هستم. ما کارشناسان خوبی داریم ولی آن ها را برای عمل از درون کشور(هدف) نمی فرستند. تازه خیلی خوش شانس باشیم که با این کارشناسان (دست کم) مشورتی انجام گیرد."
این یک توضیح صریح و صادقانه است که حقایق آزاردهنده ای را درباره سازو کار داخلی سازمان های مخفی همچون سیا روشن می کند و مشخص می کند که چرا این آژانس ها معمولا در کشورهای غرب آسیا افتضاح به بار می آورند. افغانستان، عراق، لیبی، سوریه و یمن همه گواه ان هستند که در این سازمان ها " تعصبی وجود دارد که عمل هر چه سریع تر را بر کار کارشناسی اصولی ترجیح می دهد."
تصور کنید که مثلا روسیه برای بی ثبات کردن دولت آمریکا، جاسوسی به این کشور بفرستد که به سختی انگلیسی صحبت کند و تازه شروع به خواندن مطالب ابتدایی درباره فرهنگ و جامعه آمریکا کرده باشد.
حتی تصور چنان وضعیتی سخت است، ولی داگلاس لائو، که سیا نقشش را به عنوان مامور خود تایید کرده است، نشان می دهد که حتی چنین سناریوی مضحکی می تواند در زیرمجموعه به اصطلاح «قوی ترین سازمان جاسوسی دنیا» هم اتفاق بیافتد.