به گزارش مشرق، مصطفی و محسن کیایی برادرانی بودند که در این قسمت از «خندوانه» حاضر شدند. بعد از مستقر شدن این مهمانان در جایگاه ویژه، مصطفی کیایی از تصمیمش برای ساخت یک سریال در سینمای خانگی گفت و محسن هم از بازی در کار «سد معبر» قرایی و کمک به نوشتن سریال برادرش تعریف کرد.
«مصطفی» همچنین در خصوص علت کارگردان شدنش اظهار کرد: من ابتدا با فکر بازیگری وارد سینما شدم؛ ولی بعد که حس خلق و دیده شدن کاری را روی پرده سینما تجربه کردم، برایم بسیار عجیب و جذاب بود. به همین جهت در این حرفه باقی ماندم.
در ادامه صحبت ازخاطرات کودکی این دو برادر شد و «محسن» از ظلمهای برادرش در حق او گفت و اظهار داشت: حتی الان هم مادرم زنگ میزند و از «مصطفی» برایم نقش میگیرد!
مصطفی کیایی در بخش دیگری از این گفتگو با اشاره به نکات مهم جذب مخاطب در یک اثر سینمایی گفت: یکی از مهمترین موارد جلب مخاطب این است که فیلم قصه داشته باشد؛ قصه ای که بیننده را درگیر کند.
پس از این فضا بازهم مفرح شد و محسن کیایی طی اعترافی از دزدیدن ماشین برادرش و رها کردن آن در جایی تعریف کرد و بعد هم سکانس از خواب پریدنش در «خط ویژه» را مصداق واقعی خوابیدن «مصطفی» خواند.
کیایی بزرگ در بخش دیگری خطاب به «محسن» با محبت از وی خواست تا برای بازی در نقش بعدی که شاید به او دهد، وزنش را کم کند و برادر کوچک با شنیدن این حرف گفت: من همه کاراکترهای این کار را برای فردی درشت اندام نوشتم، پس نیازی به لاغر شدن نیست!
محسن کیایی در این بین پس از یک رفت و برگشت، خواننده هم شد و قطعه ای را اجرا کرد. بعد هم «جنابخان» رسید و از آقای کارگردان تقاضای بازی در یک کار را کرد.
«مصطفی» که پیش از این بازی نمادینی را از «محسن» و «رامبد» دیده و هر دو را رد کرده بود، رو به جناب خان گفت: استعداد تو از این دو نفر بیشتر است؛ برای همین می توانیم با هم قرارداد ببندیم.
این صحبتها که حسادت «محسن» و «رامبد» را برانگیخته بود، برای لحظاتی ادامه داشتند تا اینکه نوبت به لبخند 10ثانیه ای و اعطای لوح یادبود «خندوانه» رسید.
به این ترتیب، قسمتی دیگر از «خندوانه» با حضور این دو برادر و آرزوی شادی و سلامتی آنها برای همه مردم ایران به پایان رسید.
«مصطفی» همچنین در خصوص علت کارگردان شدنش اظهار کرد: من ابتدا با فکر بازیگری وارد سینما شدم؛ ولی بعد که حس خلق و دیده شدن کاری را روی پرده سینما تجربه کردم، برایم بسیار عجیب و جذاب بود. به همین جهت در این حرفه باقی ماندم.
در ادامه صحبت ازخاطرات کودکی این دو برادر شد و «محسن» از ظلمهای برادرش در حق او گفت و اظهار داشت: حتی الان هم مادرم زنگ میزند و از «مصطفی» برایم نقش میگیرد!
مصطفی کیایی در بخش دیگری از این گفتگو با اشاره به نکات مهم جذب مخاطب در یک اثر سینمایی گفت: یکی از مهمترین موارد جلب مخاطب این است که فیلم قصه داشته باشد؛ قصه ای که بیننده را درگیر کند.
پس از این فضا بازهم مفرح شد و محسن کیایی طی اعترافی از دزدیدن ماشین برادرش و رها کردن آن در جایی تعریف کرد و بعد هم سکانس از خواب پریدنش در «خط ویژه» را مصداق واقعی خوابیدن «مصطفی» خواند.
کیایی بزرگ در بخش دیگری خطاب به «محسن» با محبت از وی خواست تا برای بازی در نقش بعدی که شاید به او دهد، وزنش را کم کند و برادر کوچک با شنیدن این حرف گفت: من همه کاراکترهای این کار را برای فردی درشت اندام نوشتم، پس نیازی به لاغر شدن نیست!
محسن کیایی در این بین پس از یک رفت و برگشت، خواننده هم شد و قطعه ای را اجرا کرد. بعد هم «جنابخان» رسید و از آقای کارگردان تقاضای بازی در یک کار را کرد.
«مصطفی» که پیش از این بازی نمادینی را از «محسن» و «رامبد» دیده و هر دو را رد کرده بود، رو به جناب خان گفت: استعداد تو از این دو نفر بیشتر است؛ برای همین می توانیم با هم قرارداد ببندیم.
این صحبتها که حسادت «محسن» و «رامبد» را برانگیخته بود، برای لحظاتی ادامه داشتند تا اینکه نوبت به لبخند 10ثانیه ای و اعطای لوح یادبود «خندوانه» رسید.
به این ترتیب، قسمتی دیگر از «خندوانه» با حضور این دو برادر و آرزوی شادی و سلامتی آنها برای همه مردم ایران به پایان رسید.