به گزارش مشرق، «اگر میبینید آلمان و
ژاپن این روزها هنوز محکمترین اقتصاد دنیا را دارند، اینها بعد از جنگ
جهانی دوم، محروم و ممنوع شدند از اینکه نیروی نظامی داشته باشند. خوب
نیروهای نظامی بیشترین خرجها را در کشورهای در حال جنگ میبردند.
پولهایشان آزاد شد و رفت دنبال کارهای علمی تا اقتصادی علمی و دانشبنیان
برای خودشان درست کردند. این راه الآن باز شده در ایران. شما، معلمان شما،
مدیران شما، دلسوزان کشور و مربیان باید وارد این فضا بشوید. مطمئنم که
دورهی دوم دولت آقای روحانی میتواند ما را به آنجا برساند... واقعاً اگر
تحریمها نبود، امروز در نقطهی اوج پیشرفت و توسعه بودیم، منتها آن هفت
هشت سال تحریم خیلی صدمه زد، گرچه بعضی این تحریمها را نعمت خدا محسوب
میکنند، البته برای گول زدن مردم. چه نعمتی دارد تحریم؟»
اینها بخشی از سخنان حضرت آیتالله هاشمی رفسنجانی در دیدار با معلمان در
اجلاس آموزشوپرورش است که در پی ارائهی دلایل خود برای تداوم دولت روحانی
تا سال 1400 بیان داشته است. این جملات چند شبهه را مطرح میکند:
نخست، پیشرفت آلمان و ژاپن مرهون اجتناب از داشتن نیروی نظامی است.
دوم، ایران پیشرفت نکرده، چون بهدنبال نظامیگری بوده است.
سوم، اگر تحریمها نبود، ما در نقطهی اوج پیشرفت و توسعه بودیم.
در این یادداشت تلاش خواهیم کرد تا به شبههی نخست ایشان بپردازیم و به آن پاسخ دهیم.
شبههی نخست
مطرح شده است که «اگر میبینید آلمان و ژاپن این روزها هنوز محکمترین
اقتصاد دنیا را دارند، اینها بعد از جنگ جهانی دوم، محروم و ممنوع شدند از
اینکه نیروی نظامی داشته باشند.» این گزاره گزارهای صحیح به نظر میرسد،
اما در آن مغلطهی استفاده از مقدمهی صحیح و نتیجهی اشتباه نهفته است.
کاملاً صحیح است که دلیل توسعهی آلمان و ژاپن اجتناب از میلیتاریسمی بود
که حین جنگ جهانی با آن درگیر شده بودند و لازم بود آلمان هیتلری و ژاپن
تحت انقیاد نظامیان و میلیشیای میلیتاریستی رها شود و بهسمت پاسخ به
نیازهای معیشتی مردم حرکت کند. اما آیا این تمام واقعیت است؟ و ایران نیز
باید برای رسیدن به توسعه، همان مسیر را برود؟ اگر در نگاه اول به این
موضوع دقت شود، شاید پاسخ صحیح باشد، اما پاسخ همانقدر که میتواند صحیح
باشد، کوتهبینانه است.
این گزاره چند نکتهی نهفته را در دل دارد:
1. ایران فعلی شبیه آلمان و ژاپن و یا اگر آقای هاشمی در ذهن داشت،
حتی ایتالیای دهههای سی و چهل قرن پیش میلادی است. طبیعی است که این
موضوع بهکل نادرست است. چند تفاوت بین این چند کشور وجود دارد.
الف) ایران درگیر هیچ جنگ خودخواستهای نیست، درحالیکه ژاپن، آلمان و
ایتالیا درگیر جنگهایی بودند که توسط خودشان شکل گرفته و نتیجهی سیستم
اداری کشور بود. جنگی علیه کشورشان تحمیل نشده بود، بلکه خود آغازگر جنگ
بودند.
ب) این ظلم است که نظام سیاسی در ایران را کانه نظامهای توتالیتر آلمان،
ژاپن و ایتالیا بدانند. شاهد این ظلم نیز همین اظهارات شفاف، بدون واهمه و
صریح حضرت آیتالله است که مستقیماً مقامات عالی کشور را نشانه رفته است.
آلمان هیتلری با نظام تبلیغاتی فاجعهآمیزش، هیچ شباهتی با نظام مردمسالار
ایران، که بهطور میانگین هر سال یک انتخابات در آن برگزار میشود، ندارد.
ج) آلمان و ژاپن بعد از جنگ، امنیت خود را به کشورهای دیگر سپردند، چون
چارهای نداشتند. بهتر است مشاوران بینالمللی حضرت آیتالله به ایشان
یادآوری کنند که کنار گذاشتن نظامیگری نه توسط آلمان و ژاپن، بلکه با
تحمیل کشورهای متفق فاتح جنگ دوم جهانی صورت گرفت؛ فاتحانی که تمام امورات
این کشور را بعد از جنگ برعهده گرفتند. بعید است حضرت آیتالله، که از
یاران بنیانگذار انقلاب بودهاند، مدعی شوند که عزت مردم ایران، که
تابهحال در کل تاریخ، از بدو ورود آریاییها به کشور تاکنون مستعمرهی هیچ
کشوری نبودهاند و آن را نافی اصل انسانیت میدانند، شبیه آلمان و ژاپن
امورات دنیا و دین و ناموس خود را در انقیاد آمریکاییها قرار دهند.
د) اگر ژاپن با چین در مسائلی که اکنون با آن در دریا درگیر است، وارد فاز
نظامی شود، کدام کشور حاضر است امنیت این کشور را تأمین کند؟ حتی اگر فرض
را بر قراردادهای امنیتی این کشور با آمریکا بگذاریم و قائل باشیم که
آمریکاییها امنیت ژاپن را تأمین میکنند، اگر آمریکاییها بنا را بر
امتیاز گرفتن و دادن (که سیاست قدرتهای بزرگ است) با چین بگذارند، تکلیف
ژاپن چیست؟
هـ) مگر ژاپن همین دو سال پیش در فکر تجهیز ارتش خود برای مواجهه با
درگیریهای احتمالی نبود؟ روی دیگر این پیگیری نظامیگری توسط ژاپن آیا این
نیست که به آمریکاییها هیچ امیدی برای تأمین امنیت خود ندارند؟ این موضوع
دو معنی دارد. یا حضرت آقای هاشمی اطلاعات را بنا به تمایل خود دستهبندی
میکنند و یا شاید اطلاعات و اخبار ژاپن و آلمان برای دفتر آیتالله هاشمی
با تأخیر شصتهفتادساله ارسال میشود که ایشان از این مهم اطلاعی ندارند.
2. آیا آقای ظریف یا روحانی از وضعیت ایران در منطقهی غرب آسیا
اطلاعاتی در اختیار آیتالله قرار دادهاند؟ حضرت آیتالله خودتان هم که
واقفید این سفیهانه است که ما نیروهای نظامی را بهکلی حذف کنیم.
آیتالله هاشمی میفرمایند «خوب نیروهای نظامی بیشترین خرجها را در
کشورهای در حال جنگ میبردند. پولهایشان آزاد شد و رفت دنبال کارهای علمی
تا اقتصادی علمی و دانشبنیان برای خودشان درست کردند. این راه الآن باز
شده در ایران.»
در این خصوص، نگاه به چند نکته حائز اهمیت است.
الف) مگر آمریکا بیشترین میزان هزینه برای نیروهای نظامی را ندارد؟ مگر
روسیه، فرانسه، چین و سایر کشورهای توسعهیافته بیشترین حجم نظامیگری را
ندارند؟ آیا آنها برای رسیدن به توسعه، نظامیگری را تعطیل کردهاند؟
اتفاقاً اگر نگاهی بسیار کوتاه به تاریخ توسعهیافتگی کشور آمالوآرزوهای
لیبرالهای وطنی، یعنی آمریکا بیندازیم، متوجه میشویم که اتفاقاً وقتی از
سیاست انزوای درازمدت خارج شدند و در صحنهی بینالمللی حضور فعال به عمل
رساندند، توسعه برای آنها معنی پیدا کرد و توانستند سیاستهای خود را در
سازمانهای بینالمللی پیش ببرند.
ب) بههیچوجه، همانطور که اشاره شد، مورد ایران با مورد ژاپن قابل قیاس
نیست. ایران در منطقهای قرار گرفته که ناگزیر به افزایش قدرت نظامی خود
است. شاهد مثال این موضوع نیز جملهی خود آیتالله است. ایشان درست در
جملاتی بعد میفرمایند: «این ایران، در این جهنمی که اطراف ما الآن دارد
شکل میگیرد، مردمش میتوانند امن زندگی بکنند.» این جمله یعنی ایشان
پذیرفتهاند منطقهای که ایران در آن زندگی میکند، منطقهی آشوب است و
ایران ناگزیر به اتخاذ سیاست راهبردی و نظامی است، وگرنه معیشت که هیچ،
امنیت مردم نیز به خطر میافتد.
ج) در مجموع تابهحال یازده سال است که قدرت بهطور مستقیم و غیرمستقیم در
دستان آیتالله بوده است. هشت سال آن با ریاست مستقیم ایشان بر تخت
ریاستجمهوری و سه سال با ریاست نواب ایشان بر جلوس. یازده سال زمان برای
پیشرفت در کشور کم است؟ در این یازده سال، اتفاقاً کمترین بودجه برای
نهادهای نظامی در نظر گرفته شده است. دولت، دولت تکنوکرات پراگماتیست (به
تعبیر کارشناسان) بوده است که قاعدتاً باید اسب توسعه را با نهایت سرعت
میتازاند. اما چه شده است که هیچ تحولی در حوزهی اقتصادی در پی نداشته
است. مگر بزرگانی شبیه امیرکبیر در ایران (با در دست داشتن قدرت بهمدت سه
سال)، میجی در ژاپن و بیسمارک در آلمان، قرنها حکمرانی کردند؟ مگر یازده
سال، که بیش از یک دهه است، برای توسعه و طرح توسعه کافی نیست؟
نتیجه
در این یادداشت تلاش کردیم تا سخنان آقای هاشمی بهعنوان یار دیرین امام را
مورد بررسی قرار دهیم. بیتردید آقای هاشمی استوانهی نظام بوده است و
امید داریم که در همین جایگاه بماند. از همهی نخبگان سیاسی نظام، که سخنان
آنها از سطح بالایی از تأثیرگذاری برخوردار است، انتظار میرود سطح
اطلاعات خود را در مورد مسئلهی توسعهی کشورهای توسعهیافته، بهصورت کامل
و نه گزینشی، بالا ببرند.
کد خبر 627366
تاریخ انتشار: ۱۵ شهریور ۱۳۹۵ - ۰۴:۳۵
- ۸ نظر
- چاپ
در مجموع تابهحال یازده سال است که قدرت بهطور مستقیم و غیرمستقیم در دستان معظمله بوده است. هشت سال آن با ریاست مستقیم ایشان بر تخت ریاستجمهوری و سه سال با ریاست نواب ایشان بر جلوس. یازده سال زمان برای پیشرفت در کشور کم است؟