به گزارش مشرق، در دهه 1950 میلادی دیوید بن گورین، اولین نخستوزیر اسرائیل در سخنانی که بیشتر حکم پیشگویی داشت تصریح کرد: «خداوند به اعراب ذخایر نفت را اعطا کرده است و به اسرائیل آیپک را». آن روزها سخنان بن گورین اغراقآمیز بهنظر میرسید اما 65 سال بعد دامنه نفوذ و قدرت شورای روابط عمومی آمریکا و اسرائیل یا همان آیپک بهعنوان بزرگترین لابی اسرائیل در ساختمان کنگره آنچنان وسعت پیدا کرد که برخی نظریهپردازان روابط بینالملل را به تکاپو واداشته است تا برای چنین حضور پر رنگی در ساخت قدرت و سیاست در ایالات متحده بنیانهای نظری بیابند و نحوه تاثیرگذاری لابی یهود در سیاستگذاری آمریکایی را تبیین و تشریح کنند.
استفان والت و جان میرشایمر از نظریهپردازان نئورئالیست روابط بینالملل در سال 2006 تلاش کردند به برخی از این دغدغههای نظری و عملی در حوزه تاثیرگذاری لابی اسرائیل بر سیاستورزی نخبگان آمریکایی پاسخ دهند. انتشار مقاله 32 صفحهای این دو اندیشمند برجسته روابط بینالملل در سال 2006 در محافل آکادمیک جهان مانند یک بمب خبری توجهها را به خود جلب کرد و پیامدهای مهم نظری نیز برجای گذاشت. این برای دومینبار بود که تاثیرات یک مقاله علمی حتی حوزههای عمومی را نیز در مینوردید. این کار را برای اولینبار ساموئل هانتینگتون با نوشتن مقاله جنگ تمدنها کرد و میرشایمر و استفان والت به میراثداران همین راه تبدیل شدند.
اما اگر کار پژوهشی هانتینگتون بیشتر به تجویز سیاست و ایدئولوژیسازی حوزه نظری شباهت پیدا کرد، اینبار والت و میرشایمر بر مبنای رهیافت نئورئالیستی مبنای کار را بر تبیین و تشریح یک رابطه ویژه و رونمایی از پشتپرده چنین رابطهای قرار دادند. به اعتقاد این دو، مناسبات آمریکا و اسرائیل ویژه است، برای اثبات این مدعا استدلالهای عینی نیز وجود دارد. بهطور مثال آمریکا از سال 1982 تا روز به نگارش در آمدن این مقاله پر سر و صدا 32 قطعنامه شورای امنیت سازمان ملل علیه اسرائیل را وتو کرده بود.
این رقم بالاتر از مجموع وتوهای چهار عضو دائم دیگر شورای امنیت طی همین مدت بود. از طرف دیگر به اعتقاد میرشایمر و والت، اسرائیل بزرگترین دریافتکننده کمکهای مالی آمریکا پس از جنگ جهانی دوم بوده است و کمکهای اقتصادی مستقیم آمریکا به این کشور طی دوره زمانی 1973 تا 2003 بالغ بر 4. 1 تریلیون دلار میشود. اسرائیل همچنین سالیانه کمکی بالغ بر سه میلیارد دلار از آمریکا دریافت میکند که این رقم یک پنجم کل بودجه کمکهای مالی آمریکا را تشکیل میدهد.
اما بنیان اصلی نظریه این دو برای تبیین این رابطه ویژه به یک کلمه ختم میشود و آن لابی اسرائیل است. به اعتقاد میرشایمر و والت این کمکهای سخاوتمندانه و گشاده دستانه، آن هم از جیب مردم آمریکا تنها با کار زیرکانه و هوشمندانه آیپک در عرصه عمومی امکانپذیر شده است. تصویر مطلوب مردم آمریکا از اسرائیل تا اندازه زیادی به سبب تلاشهای این لابی در شکلدهی به گفتمان عمومی آمریکاست. موفقیت در پروسه دیپلماسی عمومی برای لابی اسرائیل آنچنان نفوذ و قدرتی را بهوجود آورده است که به قول والت و میرشایمر، آمریکا در مقاطع بسیار زیادی از تاریخ امنیت خود را قربانی منافع یک کشور دیگر کرده است.
«تاکنون هیچ محفلی به اندازه لابی اسرائیل نتوانسته است سیاست خارجی آمریکا را از عملکرد در جهت تامین منافع ملی خود منحرف کند و در عین حال مردم و سیاستمداران آمریکایی را متقاعد کند که منافع دو کشور آمریکا و اسرائیل اساسا یکسان و مشابه هستند».
اما میرشایمر و والت با خارج شدن از چنین پوسته مصنوعی و ایدئولوژیکی، منافع آمریکا و اسرائیل را حداقل در منطقه خاورمیانه یکسان و مشابه نمیدانند. از نظر آنها حمایت آمریکا از اسرائیل بسیار پر هزینه است و موجب ایجاد اشکال بر سر راه روابط آمریکا با جهان عرب میشود. همچنین بهدلیل حمایت بیش از حد از اسرائیل، آمریکا در معرض تهدیدهای تروریستی قرار گرفته است. اما با وجود همه این دلایل اتحاد استراتژیک و منطقهای آمریکا و اسرائیل همچنان پابرجاست و جهتدهنده به سیاست خارجی ایالات متحده نه منافع ملی که دغدغههای لابی آیپک در واشنگتن است.
این دغدغهها آنچنان در دالانهای قدرت در آمریکا نفوذ و سیطره پیدا کرده است که دیگر کمتر سیاستمداری میتواند خارج از این چارچوبها دست به تصمیمگیری بزند. شاید علتالعلل بسیاری از بحرانهای منطقهای نظیر جنگ اعراب و اسرائیل و امنیتی شدن پرونده هستهای ایران را نیز باید در همین چارچوب تحلیل کرد. نفوذ آیپک در تار و پود سیاست و حکومت آمریکا آنچنان استحکامی پیدا کرده است که میتوان گفت که دیگر جمله بن گورین برای اسرائیلیها خواب و رویا نیست، اسرائیل دیگر صاحب طلای سیاه شده است.
منبع: پنجره