با حضور مأموران کلانتری در محل و انجام بررسیهای اولیه مشخص شد جوانی به نام فرامرز (24 ساله) به دلیل اختلافات خانوادگی اقدام به ریختن بنزین بر روی یک دستگاه خوردو پژو 206 و آتش زدن آن کرده که پدرش به هویت محمود (46 ساله) با اطلاع از موضوع، قصد ممانعت داشته که دچار سوختگی شدید شده است.
پرونده در اداره دهم پلیس آگاهی
با وجود انتقال مصدوم حادثه آتشسوزی به بیمارستان و انجام اقدامات درمانی، وی به علت شدت سوختگی فوت کرد.
با تشکیل پرونده مقدماتی با موضوع قتل عمـد و به دستور بازپرس شعبه سوم دادسرای ناحیه 27 تهران، پرونده برای رسیدگی در اختیار اداره دهم ویژه قتل پلیس آگاهی تهران بزرگ قرار گرفت.
تحقیقات پلیسی
کارآگاهان اداره دهم پلیس آگاهی تهران بزرگ با حضور در محل جنایت به تحقیق از خانواده مقتول و متهم پرداختند؛ در همان مراحل اولیه تحقیقات مشخص شد که فرامرز (متهم پرونده) از حدود دو ماه پیش از وقوع حادثه با خانوادهاش به ویژه پدر خود اختلاف پیدا کرده و همین موضوع باعث شده تا پدر فرامرز (مقتول پرونده) پس از گذشت مدتی اقدام به گرفتن خودرو 206 شخصیاش از او کند.
دستگیری متهم
با آغاز تحقیقات برای دستگیری متهم، کارآگاهان با انجام اقدامات پلیسی اطلاع پیدا کردند که متهم پس از متواری شدن از محل جنایت به تازگی و به صورت مخفیانه مجدداً به محل کارش در یک کارگاه خیاطی مراجعه کرده است. با شناسایی دقیق مخفیگاه متهم در کارگاه خیاطی واقع در منطقه یافتآباد، این محل تحت مراقبت نامحسوس پلیسی قرار گرفت و سرانجام، پنجشنبه 25 شهریور، کارآگاهان با اطمینان از حضور متهم در مخفیگاهش وی را دستگیر و به اداره دهم پلیس آگاهی تهران بزرگ منتقل کردند.
اعترافات متهم
فرامرز پس از انتقال به اداره دهم پلیس آگاهی تهران بزرگ صراحتاً به ایجاد حریق عمدی و آتش زدن خودرو 206 منجر به مرگ پدرش اعتراف کرد.
متهم در خصوص اختلاف خود با پدرش به کارآگاهان گفت: از چندماه پیش با دختری آشنا و پس از مدت کوتاهی به وی علاقمند شدم؛ موضوع را با اعضای خانواده در میان گذاشتم اما پدرم با این موضوع به شدت مخالفت کرد و همین موضوع سرآغاز اختلاف من با او شد به گونهای که از حدود دو ماه پیش من دیگر شبها به خانه نمیرفتم و پس از پایان کار در همان کارگاه خیاطی میماندم.
متهم در خصوص انگیزه خود برای آتش زدن خودرو 206 گفت: پس از گذشت مدتی، پدرم اقدام به گرفتن خودرو 206 شخصیام از من کرد و این در حالی بود که من با پول خودم اقدام به خرید آن کرده بودم؛ از این موضوع بسیار عصبانی شده بودم و همین موضوع باعث شدت اختلاف بین من و پدرم شد تا اینکه شب حادثه طی یک تماس تلفنی اعلام کردم که ماشین را به آتش خواهم کشید.
متهم در خصوص شب حادثه آتشسوزی به کارآگاهان گفت: ساعت 3 بامداد نخستین روز از مرداد، پس از تهیه چند لیتر بنزین به منزل پدرم که ماشین پژو 206 من نیز مقابل آن پارک بود، رفتم؛ با عصبانیت زیاد اقدام به ریختن بنزین روی ماشین خود کرده بودم که پدرم با شنیدن صدای فریادهای من، از خانه بیرون آمد؛ پدرم قصد داشت تا بطری بنزین را از من بگیرد که مابقی بنزینِ داخل بطری را به روی صورت و بدنش پاشیدم. یک فندک همراه خود داشتم؛ آن را روشن کرده و به سمت ماشین پرتاب کردم؛ ناگهان ماشین شلعهور شد؛ پدرم نزدیکی ماشین ایستاده بود که باعث شد او نیز آتش بگیرد. بسیار ترسیده بودم و به سرعت از محل متواری شدم؛ پس از چند روز متوجه شدم که پدرم در بیمارستان فوت کرده است.
سرهنگ کارآگاه حمید مکرم، معاون مبارزه با جرایم جنایی پلیس آگاهی تهران بزرگ گفت: با توجه به اعتراف صریح متهم، قرار بازداشت موقت از سوی مقام قضایی صادر و متهم برای انجام تحقیقات تکمیلی در اختیار اداره دهم پلیس آگاهی تهران بزرگ قرار گرفته است.
این متهم جوان به چند پرسش پاسخ داده است:
چند سال داری؟
27 سال و یک کارگاه هم دارم که در آن کار میکنم اما این اواخر مجبور بودم در آنجا بخوابم و تمام اموراتم را نیز در همانجا انجام بدهم.
با پدرت اختلاف داشتی؟
اختلافی با هم نداشتیم.
پس چرا با او دعوا کردی؟
همه پدر و پسرها با ه بحث میکنند اما من قصدم آتش زدن پدرم نبود و فقط میخواستم ماشین او را آتش بزنم. تا مثلاً انتقام گرفته باشم دلم خنک شود.
جریان خواستگاری و مخالفت پدرت با ازدواج با دختر مورد علاقهات صحت دارد؟
بله. من عاشق دختری بودم که پدرم خودش او را به من معرفی کرده بود. ما دو سال با هم نامزد بودیم. پدرم گفته بود که دختر دوستش است و صلاح در این است که ما با هم ازدواج کنیم. من هم از دختر دوست پدرم خوشم آمد و با هم نامزد بودیم. دو ماه قبل از حادثه پدرم یک مرتبه گفت بیخیال ازدواج با دختری که معرفی کرده بود، شوم. پدرم گفت: او به درد تو نمیخورد هر چقدر اصرار کردم که نمیتوانم بیخیال شوم، گفت من صلاح را میخواهم همین باعث شد که با هم درگیر شویم.
چقدر درس خواندهای؟
تا دوم دبیرستان بیشتر درس نخواندهام. از آنجا که همه اطرافیانم کارگاه مبل دارند و به کار مبلسازی مشغولند من نیز تصمیم گرفتم سراغ همین کار بروم. در کارم هم خیلی موفقم.
چرا از خانه فرار کردی ؟
فراری در کار نبود. من با پدرم دعوام شد گفت دیگر در خانهام راهت نمیدهم. من هم نمیتوانستم در خیابان بمانم جدا از آن همه مدارک شناساییام دست پدرم بود نمیتوانستم به مسافرخانه یا هتل بروم. شبها در کارگاه میخوابیدم. همان کارگاه خیاطی که کار رویهکوبی مبلها را انجام میداد. چند بار درباره گرفتن شناسنامه و کارت ملی با پدرم بحث کردم اما مدارکم را نداد من هم عصبانی شدم و تصمیم گرفتم انتقام بگیرم.
چگونه میخواستی انتقام بگیری؟
پژوی 206 برای من بود خودم پولش را داده بودم اما مدارکش به نام پدرم بود. هم ماشین را از من گرفته بود هم اجازه نمیداد مدارک شناساییام را بگیرم. من هم عصبانی شدم تصمیم گرفتم که ماشین را آتش بزنم.
بعد چه اتفاقی افتاد؟
سه لیتر بنزین خریدم و ریختم داخل بطری. به خانه که رسیدم جلوی در شلوغ بود. پسرداییها و پسر عمهام جلوی در بودند. به سراغشان نرفتم و از همانجا بازگشتم به کارگاه. دوباره به سمت خانه راه افتادم که اینبار جلوی در کاملاً خلوت بود بنزین را روی ماشین ریختم که یکباره پدرم سر رسید اما نمیدانم چه کسی خبرش کرده بود. فندک را زدم و مقدار نیم لیتر بنزین که داخل بطری مانده بود را روی پدرم خالی کردم چرا که چوبدستی داشت و میخواست مرا بزند و یکباره آتش شعله گرفت و او هم سوخت اما از آنجا که بر اثر سر و صدا همسایهها رسیده بودند من فرار کردم. آن موقع خیلی ترسیده بودم.
چرا فرار کردی؟
فراری در کار نبود. زمانیکه پدرم فوت کرد من در تمامی مراسمش شرکت میکردم. به شهرستان رفته بودم که مادرم تماس گرفت و گفت حال پدرت خیلی بد است و زمانی که من بازگشتم متوجه شدم او فوت کرده است. من در این مدت حتی به ترکیه هم رفتم و اگر قرار بر فرار بود به سادگی میتوانستم به کشورم باز نگردم. پس فراری در کار نبوده است اما از اینکه چنین اتفاقی رخ داده است خیلی ناراحتم و آرزو میکنم میمردم اما پدرم این بلا سرش نمیآمد.
الآن پشیمان نیستی؟
پشیمان که هستم اما من پدرم را نکشتم پدرم آتش گرفت و بعد به خاطر شدت جراحات فوت کرد. الآن نمیدانم چه اتفاقی میافتد.